فصل اول: بیان اختیارات فقیه

ادله ارجاع به فقها توسط ائمه علیهم السلام

‏روایاتی که بر مقدمه دوم [ارجاع مردم به فقها توسط ائمه ‏‏علیهم السلام‏‏] دلالت ‏‎ ‎‏دارد، زیاد است و از جمله آن‌ها:‏

‏1ـ مقبوله که ظهور دارد ائمه علیهم السلام مردم را در شبهات حکمیه به ‏‎ ‎‏فقهای شیعه ارجاع می‌دادند و فقیه را در این شبهات به عنوان مرجع ‏‎ ‎‏منصوب کرده بودند تا پاسخ‌گوی مسائل باشد که لازمه چنین کاری، ‏‎ ‎‏اعتبار فتوای او است. مفاد مشهوره ابی‌خدیجه نیز شبیه این روایت ‏‎ ‎‏می‌باشد.‏

‏2ـ از این دسته روایات، عبارتی است که در توقیع آمده است «در ‏‎ ‎‏پیشامدها و مسائل جدید، به راویان حدیث ما مراجعه کنید». ‏

‏3ـ همچنین روایاتی که در تفسیر آیه نفر وارد شده است.‏‎[1]‎

‏4ـ روایات زیادی که به مساله ارجاع دلالت دارد، بیانگر آن است که ‏‎ ‎‏این موضوع در میان شیعه امری ارتکازی و معمول بوده است. شبیه آنچه ‏‎ ‎‏کشّی با استناد به شعیب عقرقوفی نقل کرده است که می‌گوید: «به امام ‏‎ ‎

کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 66
‏صادق علیه السلام گفتم: گاهی نیاز به مساله‌ای داریم، از چه کسی بپرسیم؟ ‏‎ ‎‏حضرت فرمود: از اسدی؛ یعنی ابوبصیر، بپرس».‏‎[2]‎‏ ‏

‏همچنین روایتی که علی بن مسیب نقل می‌کند: «به امام رضا علیه السلام ‏‎ ‎‏گفتم: راهم دور است و همه وقت نمی‌توانم خدمت شما بیایم، مسائل ‏‎ ‎‏دینی خود را از چه کسی بیاموزم؟ فرمود: از زکریا بن آدم قمی که در ‏‎ ‎‏امور دنیا و آخرت امین است، بپرس».‏‎[3]‎‏ علی بن مسیب می‌‌گوید: وقتی از ‏‎ ‎‏پیش امام خارج شدم نزد زکریا بن آدم آمدم و آنچه نیاز داشتم از او ‏‎ ‎‏پرسیدم. ‏

‏از این دسته روایات معلوم می‌شود که مراجعه به علما نزد شیعیان ‏‎ ‎‏متداول بوده که از امام علیه السلام می‌خواستند تا فرد مورد اعتماد و امینی را ‏‎ ‎‏برای آن‌ها معرفی کند. همانا علی بن مسیب درباره احکام فرعی مورد ‏‎ ‎‏نیازش می‌پرسد، و زکریا با توجه به فهمی که از قرآن و اخبار ‏‎ ‎‏اهل‌بیت علیهم السلام دارد، با اجتهاد خود، نظرش را به عنوان پاسخ ارائه می‌دهد. ‏‎ ‎‏اخبار دیگری نیز شبیه این دو روایت وجود دارد. و اگر کسی مراجعه ‏‎ ‎‏شیعیان به علما را ـ که به لحاظ دوری و عدم دسترسی به ائمه علیهم السلام، به ‏‎ ‎‏آن‌ها رجوع می‌کردند ـ انکار کند، سخن گزافی بیش نخواهد بود. ‏


کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 67
‏اما اشکالی که باقی می‌ماند، آن است که این همه اختلاف فاحشی که ‏‎ ‎‏در فتاوای فقها می‌بینیم، در زمان ائمه علیهم السلام وجود نداشته است وگرنه ‏‎ ‎‏امضای رجوع به علما، توسط شارع در آن عصر نیز ممکن نخواهد بود تا ‏‎ ‎‏بتوان امضای شارع را در خصوص مراجعه زمان ما کشف کرد. این ‏‎ ‎‏مطلب روشن است[چون در آن زمان فقها اختلاف چندانی نداشتند لذا ‏‎ ‎‏ائمه علیهم السلام رجوع مردم به آن‌ها را امضا کرده‌اند. و اگر مثل روزگار ما ‏‎ ‎‏اختلاف آرا زیاد بود، معلوم نیست باز تایید می‌نمودند]. البته این اشکال ‏‎ ‎‏در مورد بعدی وارد نیست.‏

‎ ‎

کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 68

  • . به زودی توضیح آن در بحث ادله جواز تقلید از غیر اعلم خواهد آمد.
  • . نظیر این روایت، خبری است که از ابن ابی یعفور نقل شده است که می گوید: «به امام  صادق علیه السلام گفتم: هر لحظه نمی توانم خدمت شما برسم و گاهی کسی از شیعیان نزد من  می آید و مسائلی می پرسد و من پاسخ همه آن ها را نمی دانم. حضرت فرمود: چرا پیش  محمد بن مسلم ثقفی نمی روی تا از او بپرسی؟ » (وسائل الشیعه، ج 18، ص 105، ح 23)
  • . همان، ص 106، ح 27.