فصل دوم: زنده بودن مرجع تقلید

‏آیا زنده بودن در مرجع تقلید شرط است یا نه؟ در این باره اختلاف نظر ‏‎ ‎‏وجود دارد[نظریه نخست: شرط بودن حیات، نظریه دوم: شرط نبودن ‏‎ ‎‏حیات] و سومین نظریه؛ تفصیل بین تقلید ابتدایی و استمراری است. ‏‎ ‎‏‌شکی نیست که اصل اوّلی، حرمت عمل بدون علم بوده و عمل به فتوای ‏‎ ‎‏مجتهد زنده از آن خارج شده است، ولی بقیه تحت شمول آن باقی مانده ‏‎ ‎‏است که برای خروج از اصل، نیازمند دلیل می‌باشد.‏

‏مهم‌ترین دلیلی که در این میان ممکن است مورد اعتماد باشد، اصل ‏‎ ‎‏استصحاب است که بیان و بررسی آن ضرورت دارد. لذا می‌گوییم این ‏‎ ‎‏اصل به چند صورت بیان شده است از جمله:‏

‏1ـ وقتی مجتهدی در زمان حیاتش برای هر مکلفی جایز التقلید بوده ‏‎ ‎‏است، پس از مرگش جواز تقلید از او استصحاب می‌شود.‏

‏2ـ عمل به فتوای فلان مجتهد در زمان حیاتش جایز بوده است. ‏‎ ‎‏بنابراین، بعد از مرگ وی نیز این جواز استصحاب می‌شود.‏


کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 109
‏3ـ هر مقلّدی می‌توانست در زمان حیات فلان مجتهد از او تقلید ‏‎ ‎‏کند، بنابراین، پس از مرگ وی نیز می‌تواند. ‏

‏وجوه دیگری نیز هست. ‏

‏ چه بسا اشکال شود: اگر جایز بودن تقلید برای هر شخص بالغ و ‏‎ ‎‏عاقل، به نحو قضیه خارجیه باشد؛ بدین معنا که: هر مکلفی که در زمان ‏‎ ‎‏حیات آن مجتهد، موجود بوده، می‌تواند از او تقلید کند. اما برای افرادی ‏‎ ‎‏که پس از مرگ او، بعدها به دنیا می‌آیند، فایده‌ ندارد. و به عبارت دیگر، ‏‎ ‎‏دلیل اخص از مدّعا می‌باشد. ‏

‏و در صورتی که به نحو قضیه حقیقیه باشد؛ یعنی هر کسی وجود ‏‎ ‎‏خارجی پیدا کند و در هر زمانی که مکلف شود، می‌تواند از آن ‏‎ ‎‏مجتهد تقلید نماید. اگر منظور اجرای استصحاب قطعی است، به ‏‎ ‎‏جهت این‌که افراد بعدی، زمان حیات آن مجتهد را درک نکرده و ‏‎ ‎‏نسبت به آن‌ها یقینی وجود ندارد، چنین استصحابی جاری نمی‌شود. ‏‎ ‎‏و اگر منظور اجرای استصحاب تعلیقی باشد، آن نیز بدین صورت ‏‎ ‎‏ممکن نیست.‏

‏اشکال فوق، قابل نقد است؛ زیرا جعل احکام برای عناوین به نحو ‏‎ ‎‏قضیه حقیقیه، بدین معنا نیست که برای هر فردی از مصادیق عنوان، ‏‎ ‎‏حکم مستقلی جعل شده باشد و معنای انحلال به احکام با آن فرق دارد. ‏‎ ‎‏در قضایای حقیقیه تنها یک جعل برای یک عنوان وجود دارد نه این‌که ‏‎ ‎‏به تعداد مکلفین جعل داشته باشیم. ولی همان یک جعل، به حکم عقل و ‏‎ ‎‏عقلا، برای تمام مصادیق آن موضوع، حجت است؛ مانند کلام خدا که ‏‎ ‎

کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 110
‏می‌فرماید: ‏‏«‏وَللهِ ِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطَاعَ الَیهِ سَبِیلاً‏»‏‎[1]‎‏ به خاطر ‏‎ ‎‏خدا بر مردم، آن‌که استطاعت دارد حج کعبه واجب است. در این‌جا تنها ‏‎ ‎‏یک جعل برای یک عنوان وجود دارد که همان شخص مستطیع است، ‏‎ ‎‏ولی بر هر مکلفی که استطاعت داشته باشد، حجیت دارد.‏

‏بنابراین، وقتی فهمیدیم که حج بر شخص مستطیع واجب است و ‏‎ ‎‏مثلاً به جهت نسخ، در بقای آن شک کردیم، بدون اشکال، حکم متعلق ‏‎ ‎‏به آن عنوان برای همان عنوان، استصحاب می‌شود. و این حکم ‏‎ ‎‏استصحابی، برای تمام مصادیق عنوان [مستطیع]، حجیت دارد و کسی بر ‏‎ ‎‏جریان استصحاب عدم نسخ، ایراد نمی‌کند. از سویی همین اشکال عیناً ‏‎ ‎‏بر استصحاب مزبور و حتی سایر استصحابات حکمی وارد است. ‏

‏همان طور که گفتیم: سرّش این است که جعل حکم برای یک عنوان ‏‎ ‎‏بر تمام مصادیق آن حجیت دارد، لذا جریان استصحاب وجوب حج ‏‎ ‎‏برای عنوان مستطیع، بدون اشکال بوده و مانند استصحاب جواز رجوع ‏‎ ‎‏هر مقلدی به فلان مجتهد می‌باشد. البته مطالبی در مورد این استصحاب، ‏‎ ‎‏بعداً خواهد آمد. پس منتظر باش.‏

‎ ‎

کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 111

  • . آل عمران(3): 97.