ولایت فقیه به استناد اخبار

در رویدادهای اجتماعی به که رجوع کنیم

در رویدادهای اجتماعی به که رجوع کنیم

‏     ‏‏روایت سوم، توقیعی‏‎[1]‎‏ است که مورد استدلال واقع شده، و ما کیفیت استدلال را عرض‏‎ ‎‏می کنیم:‏


کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 78
‏فی کتاب إکْمال الدین و إتْمام النِعْمَةِ‏‎[2]‎‏ عَنْ محمد بن محمد بن عِصام، عن محمد بن یعقوب،‏‎ ‎‏عن إسحاقَ بن یعقوب، قال: سألت محمد بنَ عُثْمانَ العُمَری أن یوصل لی کتاباً قد ‏‏سألتُ فیه عن مسائل اُشکلَتْ علیَّ. فورد التوقیعُ بِخط مولانا صاحبِ الزمان(ع): امّا ما سَأَلْتَ عَنْهُ. أَرْشَدَکَ الله ُ و‏‎ ‎‏ثَبّتَکَ (الی ان قال) وَ أَمّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فیها الی رُواةِ حَدیثِنا. فَإِنَّهُم حُجّتی عَلَیْکُم، و‏‎ ‎‏أَنا حُجَةُ الله . و أَمّا مْحَمَّدُ بُنُ عُثمان العُمَری، فَرَضِیَ الله ُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبیهِ، فَإِنَّهُ ثِقَتی وَ کِتابُهُ کِتابی.‏‎[3]‎

‏    ‏‏اسحاق بن یعقوب‏‎[4]‎‏ نامه ای برای حضرت ولی عصر(عج) می نویسد، و از مشکلاتی که‏‎ ‎‏برایش رخ داده سؤال می کند. و محمدبن عثمان عمری، نمایندۀ آن حضرت، نامه را می رساند.‏‎ ‎‏جواب نامه به خط مبارک صادر می شود که «... در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع‏‎ ‎‏کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند، و من حجت خدایم...»‏

‏     منظور از «حوادث واقعه» که در این روایت آمده مسائل و احکام شرعیه نیست.‏‎ ‎‏ نویسنده نمی خواهد بپرسد دربارۀ مسائل تازه ای که برای ما رخ می دهد چه کنیم. چون این‏‎ ‎‏موضوع جزء واضحات مذهب شیعه بوده است و روایات متواتره دارد که درمسائل بایدبه‏‎ ‎‏فقها رجوع کنند‏‎[5]‎‏. درزمان ائمه(ع) هم به فقها رجوع می کردند واز آنان می پرسیدند. کسی‏‎ ‎‏که در زمان ‏‏حضرت صاحب، سلام الله علیه، باشد و با نواب اربعه‏‎[6]‎‏ روابط داشته باشد و به‏‎ ‎

کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 79
‏حضرت نامه بنویسد و جواب دریافت کند، به این موضوع توجه دارد که در فراگرفتن مسائل‏‎ ‎‏به چه اشخاص باید رجوع کرد.‏

‏     منظور از «حوادث واقعه» پیشامدهای اجتماعی و گرفتاریهایی بوده که برای مردم و‏‎ ‎‏مسلمین روی می داده است. و به طور کلی و سربسته سؤال کرده اکنون که دست ما به شما نمی رسد، در پیشامدهای اجتماعی باید چه کنیم، وظیفه چیست؟ یا حوادثی را ذکر کرده، و پرسیده در این حوادث به چه کسی رجوع کنیم؟ آنچه به نظر می آید این است که به طور کلی سؤال کرده، و حضرت طبق سؤال او جواب فرموده اند که در حوادث و مشکلات به‏‎ ‎‏روات احادیث ما، یعنی فقها، مراجعه کنید. آنها حجت من بر شما می باشند، و من حجت‏‎ ‎‏خدا بر شمایم.‏

‏     «حجت خدا» یعنی چه؟ شما از کلمۀ «حجة الله » چه می فهمید؟ یعنی خبر «واحد»‏‎ ‎‏حجت است‏‎[7]‎‏؟ و اگر زراره‏‎[8]‎‏ روایتی را نقل کرد حجت می باشد؟ حضرت امام زمان نظیر‏‎ ‎‏زراره است که اگر خبری از رسول اکرم(ص) نقل کرد، باید بپذیریم و عمل کنیم؟ اینکه‏‎ ‎‏می گویند «ولیّ امر» حجت خداست، آیا در مسائل شرعیه حجت است که برای ما مسأله‏‎ ‎‏بگوید؟ اگر رسول اکرم(ص) فرموده بود که من می روم، و امیرالمؤمنین(ع) حجت من بر‏‎ ‎‏شماست. شما از این می فهمیدید که حضرت رفتند، کارها همه تعطیل شد فقط‏‎ ‎‏مسأله گویی مانده که آن هم به حضرت امیر(ع) واگذار شده است؟ یا اینکه «حجة الله »‏‎ ‎

کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 80
‏یعنی همان طور که حضرت رسول اکرم(ص) حجت است و مرجع تمام مردم، خدا او را‏‎ ‎‏تعیین کرده تا در همۀ کارها به او رجوع کنند، فقها هم مسئول امور و مرجع عام توده های‏‎ ‎‏مردم هستند؟‏

‏     «حجة الله » کسی است که خداوند او را برای انجام اموری قرار داده است، و تمام‏‎ ‎‏کارها، افعال و اقوال او حجت بر مسلمین است. اگر کسی تخلف کرد، بر او احتجاج (و‏‎ ‎‏اقامه برهان و دعوی) خواهد شد. اگر امر کرد که کاری انجام دهید، حدود را اینطور جاری‏‎ ‎‏کنید، غنایم، زکات و صدقات را به چنین مصارفی برسانید و شما تخلف کردید، خداوند‏‎ ‎‏در روز قیامت بر شما احتجاج می کند. اگر با وجود حجت برای حل و فصل امور به‏‎ ‎‏دستگاه ظلم رجوع کردید، خداوند در روز قیامت بر شما احتجاج خواهد کرد که من برای‏‎ ‎‏شما حجت قرار دادم، چرا به ظلمه و دستگاه قضایی ستمگران مراجعه کردید. خدا به‏‎ ‎‏وجود حضرت امیرالمؤمنین(ع) بر متخلفین و آنها که کجروی داشتند احتجاج می کند، بر‏‎ ‎‏متصدیان خلافت، بر معاویه، و خلفای بنی امیه و بنی عباس، و بر کسانی که طبق‏‎ ‎‏خواسته های آنان عمل می کنند، احتجاج می شود که چرا زمام مسلمین را غاصبانه به دست‏‎ ‎‏گرفتید. شما که لیاقت نداشتید چرا مقام خلافت و حکومت را غصب کردید.‏

‏     خداوند حکام جور و هر حکومتی را که برخلاف موازین اسلامی رفتار کند‏‎ ‎‏بازخواست می کند که چرا ظلم کردید؟ چرا با اموال مسلمین هوسبازی کردید؟‏‎ ‎‏چرا جشن چند هزار ساله برپا داشتی‏‎[9]‎‏؟ چرا مال مردم را صرف «تاجگذاری» و آن جشن‏‎ ‎

کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 81
‏کذایی کردی‏‎[10]‎‏؟ اگر بگوید با اوضاع روز نمی توانستم عدالت کنم، یا اینکه ‏‏[‏‏نمی توانستم‏‏]‏‎ ‎‏قبه و بارگاه، کاخ و عمارت کذایی نداشته باشم، تاجگذاری کردم که دولت اینجا را و ترقی‏‎ ‎‏خودمان را معرفی کنم، می گویند این ‏‏[‏‏اشاره به حضرت امیر(ع)‏‏]‏‏ هم حاکم بود؛ حاکم بر‏‎ ‎‏مسلمین و سرزمین پهناور اسلامی بود، تو شرف اسلام و مسلمین و بلاد اسلامی را بیشتر‏‎ ‎‏می خواستی، یا این مرد؟ مملکت تو بیشتر بود یا او؟ قلمرو حکومت تو جزئی از قلمرو‏‎ ‎‏حکومتش بود؛ عراق و مصر و حجاز و ایران همه در قلمرو حکومتش بود؛ در عین حال‏‎ ‎‏دارالعمارۀ او مسجد بود، و دکة القضاء در گوشۀ مسجد قرار داشت؛ و سپاه در مسجد‏‎ ‎‏آماده می شد، و از مسجد حرکت می کرد؛ مردم نمازگزار و معتقد به جنگ می رفتند؛ و‏‎ ‎‏دیدید که چگونه پیشرفت می کردند و چه کارها انجام دادند‏‎[11]‎‏.‏

‏    امروز فقهای اسلام «حجت» بر مردم هستند؛ همان طور که حضرت رسول(ص)‏‎ ‎‏حجت خدا بود، و همۀ امور به او سپرده شده بود و هرکس تخلف می کرد بر او احتجاج‏‎ ‎‏می شد. فقها از طرف امام(ع) حجت بر مردم هستند. همۀ امور و تمام کارهای مسلمین به‏‎ ‎‏آنان واگذار شده است. در امر حکومت، تمشیت امور مسلمین، اخذ و مصرف عواید‏‎ ‎‏عمومی، هرکس تخلف کند، خداوند بر او احتجاج خواهد کرد. در دلالت روایتی که آوردیم‏‎ ‎‏هیچ اشکالی نیست؛ منتها سندش قدری محل تأمل است‏‎[12]‎‏. و اگر دلیل نباشد، مؤید‏‎ ‎

کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 82
‏مطالبی است که گفته شد.‏

‎ ‎

کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 83

  • )) «توقیع» در لغت به معنای نشان نهادن بر روی نامه است و نشان و دستخط پادشاه را بر فرمان یا نامه نیز توقیع گویند. نامه های معصومان(ع) بخصوص آنهایی که از ناحیۀ مقدسه امام زمان(عج) شرف صدور یافته و یکی از نواب اربعه آن را ابلاغ کرده در کتابهای تاریخ و حدیث به «توقیعات» مشهور است.
  • )) اکمال الدین و اتمام النعمة که به نام «کمال الدین و تمام النعمة» شهرت یافته، از آثار شیخ صدوق (381 هَِ. ق.) است و دربارۀ غیبت امام زمان و مسائل مربوط به آن به نگارش درآمده است.
  • )) کمال الدین؛ ج 2، ص 484، «باب التوقیعات»، حدیث 4.
  • )) اسحاق بن یعقوب کلینی خود تصریح کرده است که از طریق محمد بن عثمان عمری پاره ای مسائل مشکل را بر امام عصر(عج) عرضه کرده و پاسخ گرفته است. در توقیع امام خطاب به او چنین عباراتی آمده: أمّا مٰا سَأَلْت عَنْهُ أَرْشَدَکَ الله ُ وَ ثَبّتَکَ مِنْ أَمْرِ الْمُنْکرینَ لی مِنْ أَهْلِ بَیْتِنٰا و بَنی عَمِّنا السَّلامُ علیکم یا اسحاقَ بنَ یعقوبَ و علی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدیٰ. اینگونه خطابها را از طرف امام دلیل نبالت شأن و جلالت قدر او دانسته اند.
  • )) صاحب وسائل الشیعه روایات مربوط به رجوع به فقها را در وسائل الشیعه، بخصوص در «کتاب القضاء»، («ابواب صفات القاضی»، باب 11) با الفاظ مختلف نقل کرده است.
  • )) «نواب اربعه» عنوان چهار تن نایب ویژۀ امام زمان(عج) است که در دورۀ غیبت صغرا (260 ـ 329 هَِ. ق.) واسطۀ بین امام و شیعیان بودند. این چهار تن عبارتند از: 1ـ ابو عمر عثمان بن سعید بن عمرو العمری، از اصحاب و معتمدان امام هادی و امام عسگری ـ علیهماالسلام ـ که امام عسگری(ع) وی را نایب امام غایب(عج) معرفی فرمود. 2ـ ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید، از اصحاب و نایبان امام عسگری(ع) که امام یازدهم و پدرش عثمان بن سعید وی را از نایبان حضرت شمردند. وی در سال 304 یا 305 هَِ. ق. وفات کرد و در بغداد در کنار مدفن پدر خود به خاک سپرده شد. 3ـ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی که وی را محمد بن عثمان به عنوان جانشین خود و نایب امام معرفی کرد. 4ـ ابوالحسن علی بن محمد السمری که وی را حسین بن روح به عنوان وکیل امامع شناساند. سمری در نیمۀ شعبان سال 328 یا 329 ه . ق. وفات یافت. وی آخرین نایب آن حضرت بود.
  • )) خبر واحد آن است که به حد تواتر نرسد؛ یعنی تعداد ناقلان آن به اندازه ای نباشد که نوعاً مفید قطع و یقین است. خبر واحد را در صورتی که ناقلان آن مورد اعتماد باشند، «معتبر» گویند و در احکام شرعی می توان به آن استناد کرد. مقصود از «حجیت خبر واحد» این است که عمل به مضمون آن واجب است. و اگر آن را اصلی نباشد، عامل به آن معذور خواهد بود.
  • )) عَبْد رَبِه بن أعیَن شیبانی کوفی ملقب به زراره (متوفیٰ 150 ه . ق.) از اصحاب بزرگ امام باقر و امام صادق ـ علیهماالسلام ـ وی شیخ اهل حدیث و از فقهای اصحاب به شمار است. تمام علمای رجال او را توثیق کرده اند و از اصحاب اجماع شمرده اند و روایاتی از امام صادق(ع) رسیده است که حاکی است از آنکه آن حضرت وی را گرامی می داشته است. کتابهای الاستطاعة و الجبر بدو منسوب است.
  • )) محمدرضا پهلوی در پاییز سال 1350 ش. برای 2 هزار و پانصد سال حکومت شاهنشاهی در ایران مراسم جشنی در محل «پرسپولیس» برپا کرد. در این مراسم از 69 کشور: بیست  پادشاه و امیر عرب، پنج ملکه، 21 شاهزاده، شانزده رئیس جمهوری، سه نخست وزیر، چهار معاون رئیس جمهوری و دو وزیر خارجه شرکت داشتند. این جشن یک هفته ای بیش از دویست میلیون دلار خرج برداشت! در روزنامه های رسمی هزینۀ این جشن را فقط 133 میلیون تومان اعلان کردند! مدعوین در سه چادر عظیم و پنجاه چادر بزرگ دیگر که در محل برافراشته بودند پذیرایی شدند، برای تأمین برق محل جشن از تهران و شیراز شش هزار مایل کابل برق به کار برده بودند. غذاهای این جشن شاهانه عبارت بود از: تخم لدرچین با خاویار، خوراک خرچنگ، کباب بره با قارچ، طاوس بریان که درون آن را از جگر غاز پر کرده بودند. و دسر این خوراکها شامل تمشک تازۀ فرانسه با شیرۀ انجیر و تمشک مخصوص بود. شخصی فرانسوی با یک اکیپ 159 نفری از سرآشپز و بسیاری خدمۀ دیگر، از ده روز پیش از برگزاری جشن به تهران دعوت شده بود تا عهده دار پذیرایی از میهمانان شاه شود. رستوران مشهوری در پاریس به نام «ماکسیم» غذاها و مشروبات و از جمله 25 هزار بطری شراب مخصوص خود را برای این میهمانی فرستاده بود. در روزهای برپایی مراسم جشن 2 هزار و پانصد ساله شاهنشاهی ششصد روزنامه نگار و عکاس و فیلمبردار از اطراف جهان به تخت جمشید آمده بودند و بیش از یک میلیون کلمه دربارۀ این جشن به سراسر دنیا مخابره کردند. شبکۀ تلویزیونی  N.B.Cاز ایالات متحده امریکا مراسم را از طریق ماهواره برای دهها میلیون بینندۀ امریکایی پخش کرد. تاریخ سیاسی 25 سالۀ ایران؛ غلامرضا نجاتی؛ ج 1، ص 348 ـ 351. شکست شاهانه؛ ماروین زونیس؛ ترجمۀ عباس مخبر؛ ص 123 به بعد.
  • )) محمدرضا پهلوی در آبان 1346 ش. جشنی مفصل با هزینه ای گزاف به راه انداخت و در طی تشریفاتی رسمی تاج سلطنت بر سر نهاد! این مراسم یک ماه ادامه داشت! برای برگزاری این جشن خیابانهای پایتخت را با هفتصد تن آهن و فولاد و سیصد کیلومتر کابل و صدها هزار لامپ برق و چراغهای فلورسنت و مقادیر بسیاری ورقهای پلاستیکی و آلومینیومی مزین ساخته بودند. تاجهای شاه و ملکه را «پر آریل» جواهرساز معروف فرانسوی، از طلا و طلای سفید ساخت، و گوهرهای گرانقیمت در آن به کار برد.
  • )) تاریخ طبری؛ ج 3 و 4 ـ الفتوح؛ ابن اعنم ـ تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا؛ شکیب ارسلان.
  • )) وجه تأمل سند به جهت اسحق بن یعقوب است که توثیق خاصی دربارۀ وی نرسیده است.