بحث در روایت ابی خدیجه
برای اینکـه مطالب بهتر روشن شـود و به روایات دیگر مؤید گردد، روایت
کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 92
أبوخدیجه را نیز می آورم:
محمّدبْنِ حَسن بِاسْنادِهِ عن محمد بْنِ علی بْن محبوب، عن احمد بْن محمد، عن حسین بْنِ سعید، عن أَبی الجَهْم، عن أبی خدیجة، قال بعثنی أبو عبدالله (ع) إلی أحد مِن أَصحابنا فقالَ:قُلْ لَهُمْ: إیّاکُمْ، إذا وَقَعَتْ بَیْنکُمُ الْخُصُومَةُ أَوْ تَدَارَی فی شَئ مِنَ الاَخْذِ وَالْعَطاء اَنْ تَحاکَموُا إلی أحَدٍ مِنْ هؤُلاء الفُسّاقِ. إجْعَلوُا بَیْنَکُمْ رَجُلاً قَدْ عَرَفَ حَلالَنا وَحَرامَنٰا؛ فَإنّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ قاضِیاً. وَ إیّاکُمْ أنْ یُخاصِمَ بَعْضُکُم بَعْضاً إلَی السُلْطانِ الْجائِر.
ابو خدیجه (یکی از اصحاب مورد اعتماد امام صادق(ع)) می گوید که حضرت صادق(ع) به من مأموریت دادند که به دوستانمان(شیعه) از طرف ایشان چنین پیغام بدهم: «مبادا وقتی بین شما خصومت و نزاعی اتفاق می افتد، یا در مورد دریافت وپرداخت اختلافی پیش می آید، برای محاکمه و رسیدگی به یکی از این جماعت زشتکار مراجعه کنید. مردی را که حلال و حرام ما را می شناسد بین خودتان حاکم و داور سازید؛ زیرا من او را بر شما قاضی قرار داده ام. و مبادا که بعضی از شما علیه بعضی دیگرتان به قدرت حاکمۀ جائر شکایت ببرد».
منظور از تداری فی شی ء که در روایت آمده همان اختلاف حقوقی است؛ یعنی در اختلاف حقوقی و منازعات و دعاوی به این «فساق» رجوع نکنید. از اینکه دنبال آن می فرماید: «من برای شما قاضی قرار دادم». معلوم می شود که مقصود از «فساق» و جماعت زشتکار، قضاتی بوده اند که از طرف امرای وقت و قدرتهای حاکمۀ ناروامنصب قضاوت را اشغال کرده اند. در ذیل حدیث می فرماید: وَایّاکم أن یخاصم بعضکم بعضاً إلی السلطان الْجائر. در مخاصمات نیز به سلطان جائر، یعنی قدرت حاکمۀ جائر و ناروا رجوع نکنید؛ یعنی در اموری که مربوط به قدرتهای اجرایی است به آنها مراجعه ننمایید. گرچه «سلطان جائر» قدرت حاکمه جائر و ناروا به طور کلی است و همۀ حکومت کنندگان غیر اسلامی و هر سه دستۀ قضات و قانونگذاران و مجریان را شامل می شود، ولی با توجه به
کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 93
اینکه قبلاً از مراجعه به قضات جائر نهی شده، معلوم می شود که این نهی تکیه بر روی دستۀ دیگر، یعنی مجریان است. جملۀ اخیر طبعاً تکرار مطلب سابق، یعنی نهی از رجوع به فساق نیست. زیرا اول از مراجعه به قاضی فاسق در امور مربوط به او که عبارت از بازجویی، اقامۀ بینه، و امثال آن می باشد، نهی کردند؛ و قاضی تعیین نموده وظیفۀ پیروان خود را روشن فرمودند. سپس، از رجوع به سلاطین نیز جلوگیری کردند. از این معلوم می شود که باب «قضا» غیر از باب رجوع به سلاطین است؛ و دو رشته می باشد. در روایت «عمر بن حنظله» که می فرماید از سلاطین و قضات دادخواهی نکنید، به هر دو رشته اشاره شده است. منتها در این روایت فقط نصب قاضی فرموده؛ ولی در روایت«عمر بن حنظله» هم حاکم مجری و هم قاضی را تعیین کرده است.
کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 94