فصل اول : قلب ایران در قلب اروپا (امام در پاریس)

سفیر عراق نماینده ما را نپذیرفت ، مجسمه عروسکی شاهبه آتش کشیده شد

‏بیانیه‌ راهپیمایی‌ هم‌ پیش‌ از آن‌ قرائت‌ شده‌ بود.آنگاه‏‎[1]‎‏ خواستیم‌ که‌ اجازه‌ بدهند که‌ دو ‏‎ ‎‏سه‌ دقیقه‌ با سفیر یا کنسول‌ عراق‌ صحبت کنیم‌ که‌ آنها موافقت‌ نکردند. از آنجا برگشتیم‌ ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 7
‏مجدداً به‌ دانشگاه‌ بُن‌ و نماز جماعت در محوطه میدان دانشگاه برگزار کردیم. خوب ‏‎ ‎‏این‌گونه تظاهرات را نمی‌توانستیم‌ بدون چاشنی اعتراض به‌ شاه‌ ایران تمام‌ کنیم، از قبل‌ ‏‎ ‎‏یک ماکتی‌ از شاه‌ از گونی و کاه‌ و امثال‌ آن‌ تهیه‌ کرده‌ بودیم. قرار گذاشتیم‌ پس از اینکه‌ ‏‎ ‎‏نماز را خواندیم‌ و برنامه‌ تمام‌ شد و من‌ رفتم‌ به‌ پلیس‌ اعلام‌ کردم که‌ کار ما تمام‌ است ‏‎ ‎‏و ما فرمان‌ متفرق‌ شدن‌ را می‌دهیم، در همین حین یکی از دوستان برود و آن‌ ماکت‌ را ‏‎ ‎‏که‌ درون‌ یک‌ ساک‌ مخفی بود آتش بزند. بدیهی‌ بود پلیس‌ برای‌ فرونشاندن‌ آتش‌ ‏‎ ‎‏دخالت‌ می‌کرد و عکاسان و خبرنگاران‌ هم‌ حضور داشتند، ما می‌توانستیم از آن‌ صحنه ‏‎ ‎‏بهره‌برداری تبلیغاتی کنیم. همین‌ کار را هم‌ کردیم. پس‌ از آنکه‌ نماز تمام‌ شد رئیس ‏‎ ‎‏پلیس‌ جلو آمد و خیلی‌ تشکر و اظهار رضایت‌ کرد، در این لحظه ماکت‌ شاه‌ را بالا ‏‎ ‎‏بردند و آتش‌ زدند. رئیس‌ پلیس گفت آن چیست؟ آن چیست؟ گفتم‌ به‌ من ربطی‌ ندارد ‏‎ ‎‏خودتان‌ بروید و جلویش‌ را بگیرید. م‏‏ا‏‏مورین‌ با اسب رفتند خاموش کنند، دوستان‌ ما ‏‎ ‎‏چوب‌ ماکت را در زمین‌ چمن‌ فرو کرده‌ بودند و هیچ‌کس هم‌ در کنار آن‌ نبود که ‏‎ ‎‏دستگیر شود و ماکت هم‌ برای خودش می‌سوخت‌ و دوربینها هم‌ فیلمش را می‌گرفتند. ‏‎ ‎‏دو هفته‌ بعد مرا به‌ جرم اهانت‌ به‌ شاه‌ احضار کردند که‌ خوب ما هم‌ وکیل گرفتیم و ‏‎ ‎‏مس‏‏ا‏‏له‌ را حل کردیم و گفتیم‌ این حادثه‌ بعد از تحویل ما بوده‌ و خود شما باید مراقبت‌ ‏‎ ‎‏می‌کردید. در عراق فشار و محدودیت‌ بر امام‌ از بین‌ نرفت‌ و ایشان‌ احساس کردند که ‏‎ ‎‏دیگر نمی‌توانند در آنجا بمانند لذا تصمیم گرفتند از عراق خارج بشوند. خود ایشان بر ‏‎ ‎‏اساس نکته هائی که‌ در پاریس به‌ من گفتند تمایل داشتند به لبنان یا سوریه بروند. ظاهراً ‏‎ ‎‏امام موسی صدر از ایشان دعوت‌ کرده بود اما در این‌ زمان‌ ایشان‌ مفقود شده بود. امام ‏‎ ‎‏می‌آیند در مرز کویت، ویزای ورود به‌ ایشان نمی‌دهند و سرانجام تصمیم می‌گیرند به ‏‎ ‎‏فرانسه‌ بروند که‌ انتخاب بسیار به جایی‌ بود.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 8

  • . همان جا.