گردابی که شاه در آن گرفتار شده بود روز به روز گستردهتر میشد. شاه در استیصال کامل به سر میبرد. به توصیه یکی از مشاوران خود، فرح پهلوی را روانه عتبات میکند تا با مرجع بزرگ زمان آیتالله خوئی دیدار کرده و از ایشان بخواهد، با حکم خود، علمای ایران را وادار به سکوت کرده و مردم را از عواقب اخروی کارهایشان بترساند. با تبلیغات وسیع و مبالغهآمیزی که توسط ایادی رژیم صورت گرفت، سرانجام فرح با آیتالله خوئی دیدار کرده و به مدت یک ساعت و نیم در منزل ایشان، با ایشان به گفتگو نشسته بود. جزئیات گفتگوهای طرفین را از منبع موثقی نشنیدهام ولی با اطمینان گفته میشد که حضرت آیتالله انگشتری مخصوص خود را از انگشت خویش به در آورده و به رسم تیمّن و تبرّک و لابد به منظور سلامتی اعلیحضرتین به فرح هدیه نمودند.
خبر این دیدار تاسفبار به سرعت در سراسر جهان پخش شد و موجی از خشم و نفرت را در میان ایرانیان داخل و خارج کشور پدید آورد.
یک بار دیگر شورای انقلاب بعث عراق با احضار آقای دعایی برای امام پیغام دادند.
1ـ حضرتعالی چون گذشته میتوانید در عراق به زندگی عادی خود ادامه دهید، ولی از کارهای سیاسی که باعث تیرگی روابط ما و ایران میگردد، خودداری نمائید.
2ـ در صورت ادامه کارهای سیاسی باید عراق را ترک کنید.
در پی این پیام و دیدار سعدون شاکر با امام، چند روزی گذشت و خبری نشد تا این که مجدداً آقای دعایی به بغداد احضار میشود و با دستور خروج امام از عراق به نجف باز میگردد.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 18