فصل اول : قلب ایران در قلب اروپا (امام در پاریس)

یاران نزدیک امام به پاریس می آیند

‏یکی ـ دو روز بعد از استقرار امام‌ در نوفل‌لوشاتو اطرافیان‌ و یاران‌ امام‌ به تدریج‌ به‌ ‏‎ ‎‏ایشان‌ پیوستند. مرحوم‌ حاج‌ مهدی‌ عراقی‌ خیلی‌ زود خودش را به‌ نوفل‌لوشاتو رساند و ‏‎ ‎‏تقریباً گردانندگی‌ تشکیلات‌ داخلی را برعهده گرفت. بزودی‌ نوفل‌لوشاتو مرکز و کانون‌ ‏‎ ‎‏جوشان‌ انقلاب شد و توجه خبرنگاران‌ آژانس‌های‌ خبری‌ مهم‌ دنیا و رادیو تلویزیونها و ‏‎ ‎‏مطبوعاترا به‌ خود جلب‌ کرد. روزهای‌ آخر هفته ـ شنبه‌ و یکشنبه ـ نوفل‌لوشاتو محل‌ ‏‎ ‎‏اجتماع‌ عظیم‌ ایرانیها می‌شد که‌ غالباً دانشجویان و محصلین ایرانی مقیم‌ در نقاط‌‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 35

C:\Users\archive9\Pictures\3.JPG

‏ ‏

‏مختلف اروپا بودند. امام‌ هم‌ به مناسبتهای‌ مختلف سخنرانی می‌کردند. افرادی‌ که‌ از ‏‎ ‎‏راههای‌ دور می‌آمدند در باغ نوفل‌لوشاتو استراحت‌ می‌کردند آن‌ طرف‌ باغ‌ یک حیاط‌ ‏‎ ‎‏کوچکی‌ بود که‌ دو اتاق داشت، آنجا هم‌ اجاره‌ شد که‌ محل استقرار امام‌ و خانواده‌شان ‏‎ ‎‏بود. در باغ‌ چادری زده‌ شد، فصل‌ پاییز بود و هوا سرد شده‌ بود و برف‌ و باران‌ هم‌ ‏‎ ‎‏می‌بارید، اما گرمی فضا و صمیمیت و یکدلی اکثر افراد هوای سرد را تحت‌الشعاع قرار ‏‎ ‎‏داده‌ بود. مرحوم‌ حاج مهدی ‌عراقی با عده‌ای از دوستانش‌ از جمله حاجی احرار از ‏‎ ‎‏میهمانان پذیرایی می‌کردند.‏

‏دانشجویانی که از راههای‌ دور می‌آمدند گاه‌ شب‌ یکشنبه را زیر چادر با یک پتو و ‏‎ ‎‏متکایی می‌گذراندند، به سخنرانی امام گوش می‌کردند و از فضایی که‌ امام‌ استنشاق ‏‎ ‎‏می‌کرد تنفس می‌کردند، شارژ می‌شدند و می‌رفتند. امام‌ موقع‌ ظهر و مغرب برای اقامه‌ ‏‎ ‎‏نماز جماعت به‌ این‌ سوی باغ‌ می‌آمدند و اگر ایجاب می‌کرد سخنرانی‌ می‌کردند. ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 36
‏می‌گفتیم‌ آقا یک سیصد نفری‌ از آلمان‌ یا انگلیس‌ یا فنلاند آمده‌اند تشریف‌ بیاورید. ‏‎ ‎‏ایشان هم‌ مطالبی‌ می‌گفتند بخصوص‌ ظهر یکشنبه‌ها که‌ دانشجویان‌ باید عصر ‏‎ ‎‏برمی‌گشتند، یا شب‌های‌ یکشنبه، صحبتی‌ می‌کردند در سایر ایام‌ نیز به تناسب و بنابر ‏‎ ‎‏ضرورت‌ سخنرانی‌ می‌کردند.‏

‏نحوه پذیرایی از میهمانان‌ بسیار ساده و بی‌تکلف‌ بود. حاج‌ مهدی عراقی از این‌ ‏‎ ‎‏نانهای باگت سفارش می‌داد که‌ با وانت‌ می‌آوردند. یک نصفه نان و یک‌ دانه‌ تخم‌مرغ ‏‎ ‎‏می‌داد و گهگاه‌ نیز یک عدد گوجه فرنگی یا یک سیب‌زمینی‌ پخته‌ ضمیمه‌ می‌کرد.‏

‏عصرها هم‌ با یک‌ استکان‌ چای‌ خیلی‌ کمرنگ‌ و یک‌ یا دو حبه‌ قند از مهمانان ‏‎ ‎‏پذیرایی می‌شد. یک‌ بار دو سه‌ نفر از دوستان‌ یک‌ گوشت ذبیحه‌ای پیدا کرده بودند دو ‏‎ ‎‏ـ سه‌ کیلو گوشت‌ بود بعد از نیمه شب رفتند و یک‌ خورشت‌ قیمه‌ای‌ درست‌ کردند. ‏‎ ‎‏روز بعد حاج‌ احمد آقا به حاج مهدی گفت: شنیدم‌ دیشب علیه‌ات‌ کودتا شده‌ و ‏‎ ‎‏خورشت قیمه درست‌ کرده‌اند و به‌ بچه‌هایی که‌ بودند یک‌ چیز گرمی دادند!‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 37