مراقبت از جان امام و حفظ آرامش و امنیت محل استقرار امام و خانواده و اطرافیان ایشان در نوفللوشاتو حائز اهمیت زیادی بود. در این زمینه هم تمامی ایرانیان علاقمند به امام احساس مسوولیت میکردند و هم دولت فرانسه که از داخل و خارج از ایران تلگرافهای زیادی حاکی از حمایت از امام دریافت کرده بود. آنها پس از چند روز در موضع اولیه و سختگیری خود نسبت به امام کوتاه آمدند و مامورینی جهت محافظت شامل نیروهای پلیس و ژاندارمری مستقر کردند که در اینجا باید از این اقدام قدردانی کرد. ماموران ژاندارمری نوفللوشاتو نه با امام گفتگویی داشتند و نه حرفی میزدند، آنها در ماشینهای خودشان مینشستند، این طرف سر کوچه یک ماشین بود و پائینتر در 50 متری هم یک ماشین دیگر. فقط دیدار آنها با امام هنگام آمدن ایشان برای نماز جماعت و احیاناً سخنرانی بود. خوب، کشیک آنها هم عوض میشد، اما احساس میکردیم که در چهره آنها یک نوع حالت عاطفی و گرمی نسبت به امام به وجود آمده است.
همانگونه که گفتم اداره تشکیلات داخلی نوفللوشاتو بر عهده حاج مهدی عراقی بود که به اتفاق عدهای از دوستانش این وظیفه را انجام میدادند. یکی از دوستان قدیمی ایشان مرحوم حاجی احرار بود که من خیلی به اخلاص و صفای او غبطه میخوردم. کادر دوستان مرحوم عراقی مسایل امنیتی و حفاظتی و رفت و آمد افراد و بازدید بدنی و... را برعهده داشتند. بخصوص در یک مقطعی از کانالهای مختلف هشدار داده بودند که بیشتر مراقبت بکنیم. لذا ورود و خروج افرادی که شناختی نسبت به آنها نداشتیم، کنترل میشد و حتی بازدید بدنی از خودمان هم انجام میشد که به دیگران
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 39
برنخورد.
در همان هفتههای اول ژاندارمری نوفللوشاتو یک خانه تیمی مربوط به امریکائیها را کشف کرد که تازه آنجا مستقر شده بودند و میخواستند ایستگاه استراقسمع برپا کنند. در همان دوران بود که دکتر چمران از لبنان تیم آموزش دیدهای را برای مراقبت از امام فرستاد که البته نیازی به آنان احساس نشد.
یک شب که در آلمان بودم ساعت 2 ـ 5 / 1 بعد از نیمه شب از طریق دو تن از دوستانم که عضو کمیته امنیتی پارلمان فدرال آلمان (بوندستاگ) بودند شنیدم که طرح توطئهای علیه جان امام در جریان است. بلافاصله به نوفللوشاتو تلفن کردم. آن شب آقای محتشمی کشیک داشت ایشان مهندس غرضی را که زبان فرانسه میدانست در آن وقت شب از خواب بیدار کرد و به مامورین ژاندارمری محافظ و نیز به نگهبانان گروه حاج مهدی و حاج آقا احرار موضوع را خبر دادند. آنها تدابیر لازم را اتخاذ کردند و خوشبختانه حادثهای نیز اتفاق نیفتاد.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 40