فصل اول : قلب ایران در قلب اروپا (امام در پاریس)

شاه : من صدای انقلاب شما را شنیدم

‏روز بعد شاه‌ ضمن‌ معرفی تیمسار ازهاری‌ که‌ تا آن‌ موقع‌ ریاست ستاد مشترک ارتش را ‏‎ ‎‏بر عهده‌ داشت به عنوان‌ نخست وزیر در یک پیام تلویزیونی، به‌ خطاهای‌ صورت ‏‎ ‎‏گرفته‌ اعتراف‌ کرد و قول‌ داد جبران مافات‌ صورت‌ گیرد. از همه مردم خواست‌ دست‌ ‏‎ ‎‏در دست‌ هم‌ به‌ فکر آینده‌ ایران‌ باشند. در همین‌ پیام‌ شاه‌ با صراحت‌ خطاب به‌ ملت‌ ‏‎ ‎‏گفت که‌‌« من‌ صدای‌ انقلاب‌ شما را شنیدم.»‏

‏«دو سال پیش، در حالی که جوّ اصلاحات بر ایران حاکم بود، شما علیه ظلم و فساد به پا خاستید. انقلاب ملت ایران نمی‌تواند از حمایت من به عنوان پادشاه ایران و یک ایرانی برخوردار نباشد... موج عظیم اعتصاب‌ها که عمدتاً موجه بوده است، باعث فلج شدن اقتصاد کشور و زندگی روزمره مردم گردیده ست... ما همه تلاشمان را به کار بستیم تا از تشکیل یک دولت ائتلافی، حکومت نظم و قانون و صلح را در کشور برقرار کنیم. اما اکنون که مشخص شده است امکان تشکیل چنین ائتلافی وجود ندارد، باید به یک دولت موقت متوسل شد... من بار دیگر وفاداری خود را نسبت به ملت ایران اعلام می‌دارم و قول می‌دهم اجازه ندهم اشتباهات گذشته، اقدامات غیرقانونی و ظلم و فسادها تکرار شود... من پیام انقلابی شما، ملت ایران را شنیدم. من مدافع سلطنت مشروطه هستم؛ سلطنتی که هدیه‌ای الهی است؛ هدیه‌ای که از سوی مردم به شاه واگذار شده است.»‏‎[1]‎

‏شاه در این‌ پیام به وضوح به شکست تلاشهای خود و دولت‌ به‌ اصطلاح آشتی ملی ‏‎ ‎‏شریف امامی برای ترغیب مخالفان به شرکت در برنامه‌های حکومت و قبول مسوولیت ‏‎ ‎‏اعتراف کرده بود.‏

‏همان موقع گفته می‌شد که متن پیام را دکتر سید حسین نصر، که ریاست بنیاد ‏‎ ‎‏فلسفه متعلق به فرح پهلوی را بر عهده داشت نوشته و به فرح توصیه کرده بود، شاه را ‏‎ ‎‏به قرائت آن راضی کند. همین مطلب را بعدها شاه در پاسخ رضا پهلوی، فرزندش که ‏‎ ‎‏به او گفته بود‌:‌ چرا چنین پیامی را برای مردم داده است، مطرح کرده و اظهار داشته بود:‌ ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 59
‏«مادرت مرا مجبور به خواندن آن کرد.»‏

‏شاه بعدها در کتاب «پاسخ‌ به‌ تاریخ» در این‌باره نوشت: «وقتی‌ دیدم موقعیت ‏‎ ‎‏شریف‌‌امامی قابل‌ دوام‌ نیست‌ و چاره‌ای جز توسل‌ به‌ حکومت نظامی وجود ندارد، از ‏‎ ‎‏او خواستم استعفا دهد. در آن موقع‌ هیچ یک‌ از سیاستمداران‌ اپوزیسیون حاضر نشدند ‏‎ ‎‏مسوولیتی در امور حکومتی‌ قبول کنند و علاقه‌ای‌ به‌ تشکیل‌ دولت ـ حتی‌ تمام‌ عیار ـ ‏‎ ‎‏نشان‌ ندادند. من از ارتشبد غلامرضا ازهاری‌ که‌ ریاست‌ ستاد مشترک‌ ارتش‌ را عهده‌دار ‏‎ ‎‏بود دعوت‌ کردم، یک‌ دولت‌ نظامی‌ تشکیل‌ دهد.» نگرانی‌ شاه‌ در این مقطع‌ زمانی، از ‏‎ ‎‏دو عامل‌ اصلی‌ نشات‌ می‌گرفت. یکی‌ رشد بیسابقه‌ و سراسری‌ تظاهرات‌ و اعتصابات و ‏‎ ‎‏حتی عدم‌ توفیق‌ سیاست‌ سرکوب توسط‌ فرمانداران‌ نظامی‌ در شهرهای‌ بزرگ‌ کشور و ‏‎ ‎‏همچنین‌ تظاهراتروز پیش‌ دانشجویان‌ و دانش‌آموزان‌ که‌ طی آن‌ سنگرهای‌ ارتشیان‌ را ‏‎ ‎‏در شمال‌ غرب‌ تهران‌ و نیز در دانشگاه‌ منهدم کرده‌ و برای‌ اولین‌ بار با شعار مرگ‌ بر ‏‎ ‎‏شاه‌ درصدد پایین‌ آوردن‌ مجسمه‌ شاه‌ بودند.‏

‏در کنار همه این‌ها، سیاسیون‌ و رهبران‌ دینی‌ میانه‌‌رو هم‌ پیشنهاد شاه مبنی‌ بر شرکت‌ ‏‎ ‎‏در دولت‌ را نپذیرفته‌ بودند. عامل‌ دوم‌ ریشه‌ در پاریس داشت. چند روز قبل‌ از این‌ ‏‎ ‎‏اعلام‌ شد که‌ دکتر سنجابی‌ عازم‌ دیدار با امام‌ شده‌ است. طی‌ این‌ روزها طرفداران‌ جبهه‌ ‏‎ ‎‏ملّی‌ و روزنامه‌های وابسته‌ به‌ جریان‌ محافظه‌ کار خارج‌ از کشور و نیز تنی‌ چند از ‏‎ ‎‏ایرانیانی که‌ در پاریس‌ و نوفل‌ لوشاتو حضور داشتند، به‌ نوعی‌ وانمود می‌کردند که ‏‎ ‎‏مهمترین واقعه‌ تاریخی در شرف‌ تکوین است‌ و آن‌ دیدار رهبر بزرگترین‌ تشکل‌ ‏‎ ‎‏سیاسی‌ در ایران، یعنی‌ جبهه‌ ملی، با رهبر مبارزات مذهبی‌ ایران‌ است. تلویحاً و ‏‎ ‎‏تصریحاً نیز گفته‌ می‌شد اگر این‌ دیدار صورت گیرد و منجر به‌ ائتلاف آنان‌ گردد کار ‏‎ ‎‏رژیم‌ ساخته‌ است. در بیانیه‌ای هم‌ که‌ در داخل‌ کشور و در پی‌ این‌ دیدار منتشر شد ‏‎ ‎‏آمده‌ بود که‌ آیت‌الله خمینی‌ و دکتر کریم‌ سنجابی‌ توافق‌نامه‌ای‌ را با هم‌ امضا کرده‌اند که‌ ‏‎ ‎‏بر اساس آن، هر دو جریان‌ هیچ‌ دولت‌ ائتلافی‌ را با وجود رژیم‌ شاه‌ نخواهند پذیرفت‌ و ‏‎ ‎‏تنها زمانی‌ به‌ این‌ امر اقدام‌ خواهند کرد که در مورد رژیم‌ سلطنتی، اراده‌ مردم‌ ایران طی ‏‎ ‎‏یک‌ رفراندم‌ مشخص گردد. بد نیست‌ همین‌جا به‌ ذکر این‌ مطلب‌ بپردازم‌ که‌ دکتر ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 60
‏سنجابی‌ و اصلاً جبهه ملی‌ تا آن‌ موقع‌ در بیانیه‌هایی که‌ در ایران‌ منتشر می‌شد، صراحتاً ‏‎ ‎‏نفی سلطنت را مطرح‌ نکرده‌ بودند. از این رو شاه همچنان امیدوار بود که‌ بالاخره‌ میانه‌ ‏‎ ‎‏روها از امام‌ جدا شده‌ و حاضر به خواباندن شورش خواهند شد. خصوصاً که آنها اصلاً ‏‎ ‎‏با سیاستهای نظامی و خشونت نظامیان‌ سر و کاری‌ نداشته‌ و نگران‌ «خونریزیها» هستند. همین نگرانیها در بیانیه‌های آیت‌الله شریعتمداری و سیاسیون‌ معتدل‌ در ایران مشاهده می‌شد، ولی‌ آقای‌ سنجابی‌ به‌ یک‌باره‌ صحبت‌ از وحدت‌نظر با امام و نفی کامل سلطنت کرد. این نکته‌ طبعاً برای شاه و امریکاییها تقریباً غیرمترقبه‌ بود.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 61

  • . کتاب همه چیز فرومی ریزد (ص 128)، مولف: گری سیک، ترجمه: علی بختیاری زاده، چاپ مرکز اسناد انقلاب  اسلامی، 1384.