فصل اول : قلب ایران در قلب اروپا (امام در پاریس)

متن سخنان امام ؛ توبه گرگ مرگ است

‏فرازهایی‌ از سخنان‌ امام‌ را ذیلاً می‌خوانید:‏

‏اعوذبالله من الشیطان الرجیم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

مقایسه شاه با فرعون

‏...ملت ایران چند تا مطلب خواست که اولیش این بود که این شخص نباشد؛ بلکه این سلسله نباشد. اینها تشبثاتی کردند که بسیاریش را من ذکر کرده‌ام. مِن جمله از تشبثاتی که کرد، شبیه آن تشبثی بود که فرعون کرد. فرعون بعد از اینکه عذاب نازل شد ... آن وقت گفت که من... هم به همان ایمان آوردم... «الآن وَقَد عَصَیتَ قَبلَ و کُنت مِنَ المُفسدین»، ایشان هم بعد از ... بیست و هفت و سال، خیانتها را کرد و جنایتها را کرد، آن وقت که عذاب نازل شد، عذاب عبارت از همین مشتهای گره کرده ملت ایران و فریادهای ملت ایران، که من عرض کردم ‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 67
‏که این یک مساله الهی بود، نه یک مساله بشری، اینکه همه ایران در مقابل این قدرتی که اینها دارند، بلکه در مقابل همه قدرتها ایستاد و با دست خالی مشتها را گره کردند و نه به حکومت نظامی و نه به دولت نظامی ونه به پشتیبانیهای امریکا و شوروی اعتنا نکردند و همه با هم در همه ابعاد کشور فریاد زدند که ما نمی‌خواهیم، مرگ بر این شاه! مرگ بر این سلسله! حالا‌ که غرق را دیده... حالا‌ که خودش را در این موج دید و غرق دیده، حالا‌ در مقابل ملت می‌ایستد و اظهار ندامت می‌کند...‏

‏...خطاب به مراجع عظام و علمای اعلا‌م که بیایید من دیگر توبه کردم! و شما بیایید نجات بدهید! حاصل حرفش این است که نجات بدهید من را؛ «‌نجات بدهید وطن را‌»، ‌مقصودش خودش هست... به طبقات مختلف، به جوانها، به اینها... می‌گوید که بیایید یک فکری بکنیم برای وطن! ما خوب است به وطنمان فکر بکنیم! این شبیه همان مسئله فرعون است با یک اختلا‌ف... بِه بَنُوا اِسرائیل. جوابش این بود که نه، دیگر گذشت. دیگر مطلب... حالا‌ که می‌بینی عذاب نازل شده و غرق توی کار است، حالا‌ می‌گویی که من معصیت کردم! حالا‌ که عذاب نازل شده می‌گویی معصیت کردم؛ من توبه کردم... این توبه نیست... ایشان هم بعد از اینکه عذاب را نازل دید... آن استنکار و مقابله با مشت در مقابل مسلسلها، حالا‌ دیگر می‌بیند که غرق شده است و عذاب نازل شده است، حالا‌ می‌گوید که من اشتباه کردم و از این به بعد دیگر اشتباه نمی‌کنم!‏

فریبکاری شاه

‏یک فرق هم با توبه، اظهار توبه فرعون دارد و آن اینکه از این ور اظهار توبه، ‏‎ ‎‏از آن ور دولت نظامی! این دو تا را با هم به میدان آورده! دیگر فرعون این کار را ‏‎ ‎‏نکرده بود. همان می‌گفت توبه کردم... این از توبه گرگ هم بدتر است، برای ‏‎ ‎‏اینکه گرگ هم می‌گوید توبه کردم ـ مثلا‌ً ـ اما این‌طور نیست که در همان حالی ‏‎ ‎‏که اظهار توبه می‌کند، اظهار ندامت می‌کند. توسل به علمای اعلام و مراجع عظام ـ به اصطلاح خودش ـ پیدا می‌کند، توسل به قشرهای دیگر ملت پیدا می‌کند، در همان حال یک کسی هم مامور می‌کند که بکُش!‏


خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 68
کشتار به امر شاه

‏همه این کشتارهایی که واقع می‌شود با امر ایشان است... اینها همه برای حفظ شاه است... هیچ کس اقدام نمی‌کند مگر اینکه به امر خود ایشان باشد... آنکه مسلم است این است که بدون امر ایشان هیچ یک از این وقایع واقع نشده...‏

شاه در پناه چماقدارها!

‏...در تمام طول تاریخ نبوده این طور وحشیگری که ایشان دارد می‌کند. در ‏‎ ‎‏تمام طول تاریخ نبوده است که هر روز در نقاط مختلف یک مملکت اسلا‌می، با ‏‎ ‎‏آلا‌ت مختلفه، با ارتش یک طرف، با کولیها ـ به اصطلا‌ح خودشان ـ یک طرف... ‏‎ ‎‏برود جمعیت جمع کند و حمله کند به مردم...‏

فرق توبه شاه و توبه فرعون

‏فرق ایشان با فرعون این است که فرعون می‌گفت توبه کردم، دیگر در آن ‏‎ ‎‏حالی که می‌گفت توبه کردم، شمشیر را نکشیده بود به جان مردم. ایشان ‏‎ ‎‏می‌گوید... که ای علما، ای مردم، من اشتباه کردم... از آن طرف هم اینطور ‏‎ ‎‏تشبثات را [ می‌کند.] حکومت نظامی می‌گذارد... به اینکه بریزند به جان مردم و دیگران... عده ایشان هم رفتند پیش علما و گفتند ما حاضریم برای موافقت کردن با شماها‏‎.‎

‏حالا‌ دیگر مست آمدی و توبه می‌کنی، آن هم این جور توبه؟ بعد از بیست و ‏‎ ‎‏چند سال جنایت، بعد از بیست و چند سال خیانت به یک ملتی، به اسلا‌م...‌حالا‌ آمدی در مقابل علما ایستادی می‌گویی که من توبه کردم! این از توبه فرعون ـ این بدتر است! جبران باید بکنی این چیزها را...آن وقت بگویی که من توبه کردم...‏

جنایات جبران ناپذیر شاه

‏یک آدمی که یک روز... به روحانیون این طور گفت: مثل حیوان نجس، از ‏‎ ‎‏اینها اجتناب کنید؛ یک روز گفت که اینها مثل یک کرمهایی می‌مانند که در ‏‎ ‎‏نجاست می‌لولند! یک روز هم می‌آید می‌ایستد می‌گوید، مراجع عظام و مراجع ‏‎ ‎‏کذا، علمای اعلا‌م. آن دستش هم چماق! چطور باور کند کسی از تو این حرفها را؟ خوب، لا‌اقل اگر در پیشگاه ملت، در پیشگاه علمای ملت، تو توبه می‌خواهی بکنی، لااقل یک توبه ظاهرالصلا‌حی بکن. تو عقلت اینقدر نمی‌رسد که این توبه ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 69
‏را هیچ بچه‌ای قبول نمی‌تواند بکند... لا‌اقل اگر چنانچه اظهار ندامت می‌کنی و ‏‎ ‎‏راست می‌گویی که نادم هستی، لا‌اقل دیگر شمشیر نکش! در همان حال که داری می‌گویی که من نادم هستم، لااقل حکومت نظامی را بردار. دولت نظامی نیاور روی کار. بگو مردم بیایید خودتان یک کسی را تعیین کنید دولت، تا مردم احتمال بدهند که تو توبه کردی. آن وقت هم قبول نیست... یک کسی که بیست و چند سال به مردم ظلم کرده است، حالا بگوید توبه کردم؛ عفو کردم این زندانیهای سیاسی را!...‏

‏ده سال یک کسی را تو می‌بری حبس می‌کنی، پانزده سال می‌بری حبس ‏‎ ‎‏می‌کنی، جوانها را پیر می‌کنی،‌سالمها را مریض می‌کنی، این‌ها دیگر جبران ندارد! همین عفو کردم؟! غلط کردی عفو کردی؟ عفو چیست؟...‏

‏گناه این اشخاصی که به قول شما مجرم سیاسی هستند، این است که در مقابل ظلم تو... در مقابل خیانتهای تو می‌گویند، چرا به امریکا تو همه چیز ما را دادی؟... می‌گوید استقلال ما می‌خواهیم، مملکت می‌خواهیم مال خودمان باشد... می‌خواهیم آزاد باشیم، می‌خواهیم مطبوعاتمان آزاد باشد، می‌خواهیم رادیو و آلات تبلیغی‌مان آزاد باشد؛ این جرم است که این‌ها را گرفتید و حبس کردید... حالا‌ جوانی‌شان را از بین بردید، سلا‌متی‌شان را از بین بردید، حالا‌ اسمش را عفو می‌گذارید؟!‏

بی‌فایده بودن توبه شاه

‏توبه هم بکنید، دیگر فایده ندارد. توبه باید با موازین باشد؛ مگر خدای تبارک ‏‎ ‎‏و تعالی همین طوری توبه قبول می‌کند؟! حق الناس را خدا قبول نمی‌کند تا ادا ‏‎ ‎‏نشود؛ تا اینکه ادا نکنی. تو حق‌الناس را قدرت داری که ادا بکنی... تو قدرت این را داری که جبران این را بکنی، تا توبه بکنی؟!...‏

‏...الآن وَ قَد عَصَیت قَبلَ و کُنتَ مِنَ المُفسِدین! تو از مفسدین هستی... یک ‏‎ ‎‏ملت را از بین بردی. مگر شوخی است این طور جنایات. تو همه قوای این ‏‎ ‎‏مملکت، این جوانهای ما که یکی از ذخایر این مملکت هستند، این‌ها را به هدر ‏‎ ‎‏دادی همه را، حالا‌ آمده می‌گوید که من اشتباه کردم!...‏


خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 70
سلطنت، نه حکومت!!

‏در هر صورت این توبه‌ها یکی از تشبثاتشان است و این هم پذیرفته نیست؛ ‏‎ ‎‏ملت دیگر این حرفها را نمی‌پذیرد. آنکه جوانش، آن پیرزنی که جوانش از ‏‎ ‎‏دستش رفته... حالا‌ از شما می‌پذیرد اینکه عذر بخواهی؟... و بگوید که خوب، ‏‎ ‎‏ایشان سلطنت بکنند، حکومت نکنند! سلطنت! درست شد همین؟! همین تمام شد؟! جواب این پیرزن چی؟ جواب این پدری که دیروز،‌چند روز پیش از این، این جا بود، پدری که چند تا جوانش کشته شده بود، ما جواب این‌ها را چی بدهیم؟...‏

‏ قیام لِلّه‏

‏بحمدالله الآن ملت ایستاده است؛ و ما امیدواریم که این ایستادگی‌اش باقی ‏‎ ‎‏باشد... انحراف پیدا نشود از قیام، الهی باشد. اَن تَقُومُوالله مَثنی و فُرادی؛ اِنّما اَعِظَکُم بِواحِد‏‏ةٍ‏‏ اَن تَقُومُوالله. برای خدا قیام کنید؛ این نهضت الهی باشد ان‌شاء‌اللّه؛ انحراف از آن نباشد... برای خاطر خدا و برای خاطر نجات یک ملتی که بندگان خدا هستند، قیام کنید و مطمئن باشید که ان شاءالله با این وضع پیش خواهید برد‏‎.‎

پاسخ به تبلیغات سوء

‏و شما هم که در خارج ایران به سر می‌برید مکلفید، همه مان مکلفیم که ‏‎ ‎‏کمک کنیم به ایران، هر طور که می‌توانیم... ملت ایران داد دارد می‌زند که ‏‎ ‎‏آزادی من می‌خواهم، داد دارد می‌زند که من استقلال می‌خواهم، او داد می‌زند آزادی می‌خواهم؛ آن مرد که می‌گوید که آزادی داده! چون آزادی داده مردم صدایشان درآمده!...‏

‏شما مطمئن باشید آن روزی که ایشان بروند، باطن ارتش هم همراه با ملت ‏‎ ‎‏است؛ نمی‌شود نباشد؛ به ما پیغام می‌دهند همیشه.‏

‏ما از خدای تبارک و تعالی پیروزی این ملت را [خواهانیم] و اینکه ما بتوانیم ‏‎ ‎‏خدمت کنیم بر این جامعه. ما همه مکلفیم و بتوانیم تکلیفمان را ادا کنیم... از ‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی توفیق همه‌تان را می‌خواهم.‏‎[1]‎

‏بعد از ارسال‌ پیام‌ امام‌ و خصوصاً تشریح‌ و تحلیل‌ اوضاع، مردم‌ بر تظاهرات خود ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 71
‏افزودند و دامنه‌ اعتصابات‌ را باز هم‌ گسترش‌ دادند. کلام امام‌ که‌ «توبه گرگ، مرگ‌ ‏‎ ‎‏است» و «اینها همه‌ خدعه‌ است» و خصوصاً تشبیهی‌ که‌ ایشان‌ با نقل‌ داستان‌ موش‌ و ‏‎ ‎‏گربه‌ عبید زاکانی‌ در مورد گربه‌ عابد کردند (گربه‌ برای‌ فریب‌ موشها، که‌ از سوراخ‌ ‏‎ ‎‏خود بیرون‌ نمی‌آمدند، شروع‌ کرد به‌ نماز خواندن‌ و سجاده‌ پهن‌ کردن‌ و با خدا عهد ‏‎ ‎‏کردن‌ که‌ دیگر موشها را دانه‌دانه‌ نخواهد خورد، با این‌ ریاکاری‌ و عبادت‌ و توبه‌ و ‏‎ ‎‏پیوسته سر سجاده‌ بودن، موشها خام‌ شدند و شروع‌ کردند به‌ آوردن‌ هدایایی‌ چند برای‌ ‏‎ ‎‏جناب‌ گربه‌ عابد و زاهد و مسلمان. بعد از چندی جناب گربه‌ عابد ناگهان‌ عهد و ‏‎ ‎‏عبادت فراموش کرد و موشها را پنج‌ تا پنج‌ تا می‌بلعید) مردم تکلیف خود را دانستند. ‏‎ ‎‏جالب‌ این‌ که‌ زنهای‌ محله‌ چهارمردان‌ قم‌ با این شعار دور صحن قم‌ می‌چرخیدند: «شاه‌ ‏‎ ‎‏به... خوردن‌ خود راضیه‌ (راضی است)‌، خمینی فرمود اینُم‌ بازیه (این هم‌ بازی‌ است.)‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 72

  • . صحیفه امام، ج 5، صص 92 ـ 83.