جان استمپل مینویسد: در حالیکه نیروهای انقلابی از پیروزی خود مطمئن بودند و پایان عمر رژیم را انتظار میکشیدند، خواه از طریق همهپرسی در باب نظام سلطنتیخواه از راه سرنگونی مستقیم یا برقراری نوعی مصالحه نظیر شورای سلطنت، رهبران نهضت آزادی به دیپلماتهای خارجی اطمینان میدادند که بیش از این امکان تشکیل هیچ دولتی تحت رهبری شاه وجود ندارد و شاه باید برود و دولتهای شما اگر علاقهمند هستند باید فکرشان را به موضوع جانشینی شاه متمرکز سازند. میانهروهای دیگر، بخصوص کسانی که در جبهه ملی بودند و نویسندگان و حقوقدانان، امید به کمک غرب داشتند که تا رسیدن به لحظهای که مرحله نهایی فرا میرسد، از خونریزی اجتناب گردد. آنها خواستار روی کار آمدن دولتی بودند که آرزوها و آمال «مردم» را با مآلاندیشی به مرحله اجرا در آورد و نه استقرار یک حکومت مذهبی و یا چپ افراطی.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 87
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 88
«بعد از راهپیمایی تاسوعا و عاشورا برای همهکس، به استثنای تعداد انگشت شماری از وفاداران به سلطنت روشن بود که هیچ شانسی برای ابقای شاه، جز به عنوان یک مقام تشریفاتی وجود ندارد، و شانس بسیار ناچیزتر از آن این که با بیرحمی تظاهرکنندگان را در هم بکوبد... ».
«...پس از راهپیماییهای تاسوعا و عاشورا... فرماندهی ارتش با آگاهی از شمار فزاینده ترککنندگان خدمت کمکم در مورد وضع خود دچار تردید شد و متوجه تفرقه روزافزونی گردید که در صفوف واحدهای آن روی میداد. راس فرماندهی به شاه متعهد باقی ماند، اما افسران رده پایین... به تدریج به امکانات دیگر توجه مینمودند...».
«...راهپیمایی محرم یک بار و برای همه، حتی برای آنها که با خصوصیات خمینی موافق نبودند، خمینی را به عنوان شخصیتی انقلابی و رهبری پیامبرگونه تثبیت کرد...».
از قول ژنرال ربیعی به خبرنگار فرانکفورتِر آلگماینه روزنامه دست راستی آلمان، در روز بعد از راهپیمائی عاشورا گفته بودند: «یا ما باید بساط خودمان را جمع کنیم و برویم یا مخالفین. شق دوم جز با سرکوبی خونین و قاطع امکانپذیر نیست.»
در همین روز از تهران گزارش رسید که در وزارتخانههای دادگستری، دارایی و بازرگانی کارمندان وزراء و مقامات را به درون وزارتخانه راه ندادهاند و در اغلب ادارات و وزارتخانهها انجمنهای اسلامی تشکیل شده است.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 89