سیاستمداران امریکا ابتدا سعی کردند راه حل احتمالی اول یعنی مشروطه سلطنتی را اجرا کنند. تلاشهای فراوانی به منظور تشکیل یک دولت ائتلافی با شرکت افرادی نظیر علی امینی، دکتر کریم سنجابی و دکتر صدیقی صورت گرفت اما این تلاشها به جایی
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 94
نرسید و شکست خورد. یکی از شرایط آنان، تفویض تمامی اختیارات شاه در مورد ارتش به دولت بود، که شاه زیر بار نرفت و آنها هم نپذیرفتند.
در پایان این مرحله از تلاشها بود که ازهاری روی کار آمد و با تظاهرات تاسوعا و عاشورا حکومت ازهاری نیز شکست خورد. لذا اجرای راهحل احتمالی سوم به طور جدی مطرح گردید که آن را در دو مرحله انجام دهند. مرحله اول خروج شاه از ایران و تاسیس شورای سلطنت و روی کار آمدن یک دولت به ظاهر معتدل و سپس در مرحله دوم بعد از خروج شاه و تخفیف تشنجات، تغییر نظام به سبکی که در احتمال سوم آمده است. برای اجرای این برنامه ظاهراً توافق سایر دول غربی نیز جلب شده بود. در مورد کیفیت و شیوه اجرای راه احتمالی سوم، نظر پیشنهادی جورج بال این بود که «شورایی از بزرگان قوم تشکیل گردد تا دولت جدید را از شاه جدا سازد» کسانی را که جورج بال برای این منظور پیشنهاد کرده بود، با هم اختلاف سیاسی فراوان داشتند. او در لیست خود یک طرف دکتر بهشتی را قرار داده بود و در طرف دیگر، افرادی از طرفداران شاه را.
اصل نظر جورج بال، یعنی تشکیل یک دولت ائتلافی بدون شاه مورد توجه کارتر قرار گرفت. اما نظر وی در مورد ترکیب شورا هم از جانب کارتر رد شد و هم از طرف سولیوان. اما به هر حال تشکیل یک دولت ائتلافی با جدیت پیگیری شد.
پیشنهاد اخیر چنانچه قبلاً دیدیم توسط افرادی نظیر امینی و دکتر صدیقی مطرح شده بود و شاه حاضر به پذیرش آن نشده بود. البته گفته شد که «شاه ابتدا پیشنهاد امینی را قبول کرده بود، اما بعد از 24 ساعت تغییر نظر داد و آن را رد کرد.»
«امروز امینی با شاه ملاقات کرد. امینی اصرار دارد که شاه ولو به طور موقت و نه استعفای از سلطنت از کشور بیرون برود، تا اوضاع آرام گیرد. اما مشاورین نزدیک شاه از جمله اردشیر زاهدی، اویسی و رحیمی (فرماندار نظامی تهران) با این پیشنهاد مخالفت کردند.»
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 95
در خبرهای دیگر آمده بود که اردشیر زاهدی برای دو منظور به تهران آمده بود:
الف: تشویق سیاستمداران برای تشکیل دولت ملی.
ب: آمادهسازی رهبران ارتش برای سرکوب نظامی با حمایت امریکاییان. اما وقتی هر دو شرایط را نامساعد دید تلاش کرد شاه از واگذاری اختیارات به دولت ملی صرفنظر کند.
مهندس بازرگان بعدها به من گفت که دکتر ریتسل سفیر آلمان در تهران در دیدار با ایشان اظهار داشته بود که هانس دیتریش گنشر وزیر خارجه آلمان باطناً با رفتن شاه و روی کار آمدن یک دولت مقتدر ملی با مشارکت طرفداران آیتالله خمینی موافق است.
این پیغام آقای ریتسل زمانی است که وزارت امور خارجه آلمان گزارش صادققطبزاده و نگارنده را در مورد اوضاع ایران دریافت کرده و از جریان اوضاع و دیدگاه امام اطلاع حاصل کرده بود.
مطلب اخیر را در ماجرای تشکیل کنفرانس گوادلوپ به تفصیل آوردهام.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 96