فصل اول : قلب ایران در قلب اروپا (امام در پاریس)

دیدار بختیار با شاه

‏در حالی‌ که‌ سال‌ مسیحی‌ به‌ پایان‌ می‌رسید و اروپاییان‌ خود را برای جشن‌ سال‌ نو ‏‎ ‎‏آماده‌ می‌کردند، یعنی‌ در 29 دسامبر 1978 برابر با 8 دی ماه‌ 57، بختیار فرمان‌ نخست‌ ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 97
‏وزیری‌ را از شاه‌ دریافت‌ کرد و به‌ دیدار سنجابی‌ و فروهر رفت. ماجرای‌ دیدار شاه‌ را ‏‎ ‎‏با بختیار از زبان‌ بختیار می‌خوانیم:‏

‏«روزی‌ از طرف‌ سپهبد مقدم‌ رئیس‌ ساواک‌ به‌ من‌ تلفن‌ شد:‏

‏ـ من‌ می‌توانم‌ به‌ دیدن‌ شما بیایم؟‏

‏ـ در خانه‌ من‌ باز است‌ تشریف‌ بیاورید.‏

‏مقدم‌ با اتومبیل‌ شخصی‌ خودش‌ و بدون‌ اسکورت‌ و در روز روشن آمد. به‌ او گفتم: ‏‎ ‎‏من‌ به‌ شما گفته‌ام‌ که‌ همیشه‌ آماده‌ام‌ با هر کس‌ که‌ باشد درباره آینده‌ مملکتم‌ به‌ گفتگو ‏‎ ‎‏بنشینم. ولی من‌ به‌ اصولی‌ پای بندم‌ که رهایشان نمی‌کنم. شما بهتر از هر کس‌ باید ‏‎ ‎‏بدانید که‌ ما گفته‌ایم‌ و بارها تکرار کرده‌ایم‌ که‌ قانون‌ اساسی‌ باید اجرا شود. من‌ این‌ ‏‎ ‎‏موضع‌ را حفظ می‌کنم... کی‌ می‌خواهید متوجه‌ شوید که‌ وقت‌ به‌ سرعت‌ می‌گذرد، حالا ‏‎ ‎‏هم‌ دیر شده‌ است. در هر حال‌ کاری‌ را که‌ امروز می‌خواهید بکنید به‌ فردا موکول‌ ‏‎ ‎‏نکنید.‏

‏او (مقدم) مرا شگفت‌ زده‌ نگاه‌ کرد و گفت: بله‌ اگر شما همکاری نکنید؟‏

‏ ـ با چه‌ کسی‌ همکاری‌ کنم. اگر مقصود با مردان‌ دیگر سیاسی‌ است حاضرم. ولی‌ ‏‎ ‎‏اعلیحضرت‌ باید بپذیرد که‌ بر طبق‌ قانون‌ اساسی، تمام قدرت به دولت‌ تفویض‌ شده‌ ‏‎ ‎‏است. و خود ایشان‌ فقط‌ سمبل‌ وحدت و مملکت و پذیرفته‌ شده‌ از طرف‌ ملت‌ هستند، ‏‎ ‎‏همین‌ و بس. ولی‌ اگر ایشان قصد دارد که‌ در این‌ یا آن‌ مساله‌ دخالت‌ کند این‌ یا آن‌ ‏‎ ‎‏وزیر را انتخاب‌ کند، امکان‌ همکاری‌ نیست، ما در همان‌ موضع‌ گذشته‌ خواهیم ماند.»‏

‏بختیار سپس‌ می‌گوید:‏

‏«ما دوباره‌ با هم‌ ملاقات‌ کردیم‌ و خود مقدم‌ به‌ من‌ گفت‌ که‌ شخص اعلیحضرت‌ به‌ ‏‎ ‎‏او دستور دادند درباره‌ مسائل‌ ایران‌ با شما و بازرگان‌ و سحابی صحبت کنم.»‏

‏با این مقدمه‌ بختیار به‌ دیدار شاه‌ می‌رود. وی‌ چگونگی‌ جریان دیدارش را با شاه‌ ‏‎ ‎‏شرح‌ می‌دهد:‏

‏«پادشاه‌ اولین‌ تماس‌ را با من‌ پس‌ از نافرجام‌ ماندن‌ ماموریت‌ صدیقی گرفت.‏

‏پس‌ از انجام‌ مراسم‌ مقدماتی گفتگو با این‌ سو‌ال‌ شاه‌ آغاز شد که:‏


خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 98
‏ـ این‌ پدیده‌ خمینی‌ چه‌ صیغه‌ای است؟‏

‏ـ بسیار ساده‌ است‌ اعلیحضرت‌ واکنش‌ مردم‌ است. یا لااقل‌ یکی از واکنشهای‌ ‏‎ ‎‏متعدد در مقابل‌ دولتهایی‌ که‌ بارها از حضور اعلیحضرت تقاضا کرده‌ بودیم‌ از آنها ‏‎ ‎‏پشتیبانی‌ نفرمایند.‏

‏ـ یعنی‌ چه؟‏

‏ـ بدون‌ حمایت‌ شما، هیچکس‌ این‌ دولتها را تحمل‌ نمی‌کرد.‏

‏قدرت معنوی اعلیحضرت‌ در این مورد بسیار قابل‌ ملاحظه‌ بود. شما در این‌ ‏‎ ‎‏سیاستها حاکمیت‌ هم‌ می‌کردید و همین‌ برای‌ دولتها تضمینی به شمار می‌آمد.»‏

‏ـ وقتی به‌ وجودتان‌ نیاز بود به‌ شما اطلاع‌ خواهم‌ داد.‏

‏ده‌ روز بعد پس‌ از ملاقات‌ اول، شاه‌ وی‌ را دوباره‌ به‌ حضور طلبید و طی‌ ‏‎ ‎‏گفتگوهایی‌ به‌ مدت‌ 20 دقیقه‌ به‌ وی‌ گفت:‏

‏«وقت‌ تنگ‌ است‌ به‌ من‌ بگویید آیا حاضرید دولتی‌ تشکیل‌ بدهید؟»‏

‏بختیار در اینجا ضمن‌ بحث‌ درباره‌ وضع‌ سیاسی‌ کشور اقرار می‌کند که‌ حمایت‌ ‏‎ ‎‏جبهه‌ ملی‌ را از دست‌ داده‌ و فشار افکار عمومی‌‌ از حد و مرز قابل‌ تحمل‌ گذشته‌ است. ‏‎ ‎‏اما به‌ هر حال‌ به‌ شاه‌ می‌گوید:‏

‏«من‌ در خدمت‌ اعلیحضرتم، ولی‌ لازم‌ است‌ مساله‌ را با دقت‌ بیشتری بررسی کنم. از ‏‎ ‎‏طرفی‌ شرایطی‌ که‌ فضای‌ موجود تحمیل‌ کرده، مطرح است‌ و از طرف‌ دیگر اعتقادات‌ ‏‎ ‎‏شخصی‌ من‌ درباره‌ دولت. اگر قرار باشد که‌ از کار من‌ نتیجه‌ای‌ حاصل‌ شود این‌ ‏‎ ‎‏واقعیتها باید با هم‌ آشتی‌پذیر باشند. به‌ علاوه‌ باید در فکر پیدا کردن‌ همکارانی‌ باشم. در ‏‎ ‎‏این‌ دوران تعداد افراد شریفی‌ که‌ مورد احترام‌ و اعتماد مردم‌ باشند زیاد نیست. محتمل‌ ‏‎ ‎‏است‌ ناگزیر شوم‌ از کسانی‌ که‌ چندان‌ شهرتی‌ ندارند ولی‌ لااقل آلوده‌ به‌ مسائل‌ مشکوک‌ نیستند دعوت‌ به‌ همکاری‌ کنم.‏

‏ـ بله‌ متوجهم. اما وقت‌ تنگ‌ است!‏

‏ـ من‌ از اعلیحضرت‌ تقاضای‌ ده‌ روز فرصت‌ دارم.‏

‏ـ زیاد است.‏


خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 99
‏ـ تصور نمی‌کنم‌ از این‌ سریعتر ممکن‌ باشد. در هر حال‌ من‌ نهایت کوششم را ‏‎ ‎‏می‌کنم.‏

‏ـ حال‌ ازهاری‌ خوب‌ نیست. اگر قصد سفر دارد به‌ او گذرنامه‌ بدهید.‏

‏ـ من‌ که‌ در این‌ زمینه‌ اختیاری‌ ندارم.‏

‏ـ نخست‌وزیری وجود ندارد! دیگران‌ هم‌ همه‌ نظامی‌اند. قبول‌ می‌کنید که‌ دستورات ‏‎ ‎‏را تلفنی‌ صادر کنید، من‌ هم‌ دستور لازم را می‌دهم که پرونده‌ مسائلی که‌ فوریت‌ دارد ‏‎ ‎‏در اختیار شما گذاشته‌ شود و مطالب با شما شور شود.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 100