به هرحال، امام یکی ـ دو جا را اصلاح کردند. پس از آن سنجابی به اتفاق همراهان قبلی با امام دیدار کرد. در آن جلسه ایشان به امام میگوید این مواضع ماست و اجازه بدهید که این به عنوان سند پیش شما بماند. بعد سوال میکند اجازه میدهید اگر در تهران یا جایی ضرورت پیدا کرد، این را اعلام بکنیم؟ امام با هوشیاری گفتند اگر این بیانیه مواضع شماست، همین الآن که از اینجا بیرون رفتید، میتوانید آن را اعلام کنید.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 115
آقای سنجابی اصرار داشت که بیانیه فوق به امضای امام هم برسد، ولی امام آن را ضروری تشخیص ندادند. واقع امر هم به نظر من توقع بسیار نامناسبی بود. بعد از این دیدار ما یک عده خبرنگار را تحریک کردیم که بپرسند جریان چیست؟ که آنجا متن بیانیه را خواندند و بلافاصله تمامی خبرگزاریها آن را مخابره کردند و از روز بعد تبلیغ کردند که بین جنبش ملی و جنبش اسلامی به رهبری خمینی و سنجابی ائتلاف شده است. از روز قبل عناصر جبهه ملی تلاش میکردند همین موضوع را جابیندازند. یکی از دوستان ما ـ دکتر رضا صفاتی ـ که از آلمان به پاریس آمده بود و قصد داشت به نوفل لوشاتو بیاید، نقل میکند وقتی این ملاقات تمام شد، در دفتر پاریس یکی از افرادی که همراه امام از نجف به پاریس آمده بود خیلی خوشحال شد و شیرینی پخش کردند و گفتند که الحمدلله نهضتیها را شکست دادیم و سیلی زدیم به صورت بازرگان.
برای من خیلی دردناک بود که چرا باید یک عده سادهاندیش باشند وقتی شنیدم خیلی برآشفته شدم، رفتم خدمت امام و گفتم من در این یکی ـ دو روز نِق میزدم برای این بود که این کار صورت نگیرد. امام گفتند مگر چه شده؟ گفتم که من دَردَم این است که اینها در شانی نیستند که بخواهند با شما بیانیه مشترک بدهند و بخواهند با ما ایجاد وحدت بکنند. جبهه ملی قصد بهرهبرداری سیاسی دارد. من شنیدم که یکی از آقایان جشن راه انداخته و شیرینی داده و درصدد نوشتن بیانیه مشترک هستند. آنگونه که یادم مانده آقای خوئینیها در همین لحظه به ما و حاج مهدی عراقی پیوست. امام گفتند «نگران نباش! اگر بیانیهای به این صورت بیرون بیاید من تکذیب میکنم» من
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 116
خیلی آرام شدم. به خودم گفتم خدا کند آنها یک چنین بیانیهای بدهند حتی بدمان نمیآمد که آن دفتر یک بیانیه به عنوان اعلامیه مشترک بدهد که ما بتوانیم تکذیبیهای از امام بگیریم اما ظاهراً این به گوش آن طرف هم رسید و هوشیاریشان ایجاب میکرد که این کار را انجام ندهند.
در همین ارتباط خالی از لطف نیست به نکتهای اشاره کنم که گهگاه شنیده و خواندهام که به همین دیدار و نیز مقایسه آن با ملاقات مهندس بازرگان با امام باز میگردد.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 117