در ابتدای ملاقات، ابهّت امام آنها را تحتتاثیر قرار میداد اما با یکی دو مزاح و کلامهای خصوصی، جلسه را عادی میکردند که طرف راحت باشد. این اسقفهای آلمانی در 3 نوبت با امام ملاقات کردند که من مترجم بودم. آنها هیچوقت فکر نمیکردند که امام چنین تعابیر یا شوخیهایی داشته باشند. مثلاً امام میگفتند بعضی از آخوندهای ما فکر میکنند تبلیغ مذهبی میکنند در حالی که کاسب هستند. بعضی دوستان ما معتقدند یکی از دلایل حقانیت اسلام این است که 14 قرن مروجین اسلام به اسلام ضربه زدهاند ولی هنوز اسلام سرپاست! نظیر این تعابیر انتقادی را گاه گاه بیان میداشتند. یا سوالات خاصی میکردند و آنها هم وارد بحث میشدند. سوالات آنها در اغلب موارد در مورد زنان بود ـ گاه خود ما جریان را هدایت میکردیم به مسائل اساسیتر ـ با توجه به سابقه تاریخی قرون وسطی اروپا، نگرانی آنها این بود که اگر دین با سیاست آمیخته شود و حکومت دست زمامداران دینی بیافتد، همان مسائلی که در قرون وسطی اتفاق افتاده بود، تکرار شود. بعد که پاسخهای امام را میشنیدند، به کلی دگرگون میشدند.
اسقف نوفللوشاتو هم برای ملاقات با امام آمد. امام به او میگفتند آخوند محل! خیلی به ایشان محبت کردند و احترام گذاشتند. البته من در آخر جلسه رسیدم و نمیدانم چه مطالبی رد و بدل شد ولی پیدا بود که یک مقداری شوخی و مزاح صورت گرفته بود.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 126