فصل اول : قلب ایران در قلب اروپا (امام در پاریس)

پیش نویس قانون اساسی را چه کنم ؟

‏وقتی‌ این‌ پیش‌نویس آماده‌ شد و امام‌ آن‌ را ملاحظه کردند دو سه نسخه از آن‌ تهیه‌ شد. ‏‎ ‎‏این نسخه‌ها در بازگشت‌ به‌ ایران‌ در پرواز همراه من‌ بود. در داخل‌ هواپیما به امام گفتم‌ ‏‎ ‎‏که‌ این‌ پوشه‌ قانون‌ اساسی است، چه‌ کارش‌ کنم؟ گفتند: پهلوی‌ خود شما باشد. گفتم: ‏‎ ‎‏خوب‌ معلوم‌ نیست‌ از هواپیما که‌ پایین‌ بیاییم‌ چه‌ بر سر من‌ می‌آید. هیچ‌ فکرش را ‏‎ ‎‏کرده‌اید چه باید بکنیم؟ ایشان‌ گفتند چند حالت محتمل است: یکی اینکه من را بگیرند ‏‎ ‎‏و به‌ شما کاری‌ نداشته‌ باشند. شما هر کدام‌ به‌ وظائف‌ خود عمل می‌کنید، من هم‌ ‏‎ ‎‏تکلیف خودم را می‌دانم. یا ممکن‌ است شما شیطانهای شلوغ کن! را بگیرند و با من‌ ‏‎ ‎‏کاری‌ نداشته‌ باشند. در این صورت‌ بالاخره یک‌ فکری می‌کنیم. ممکن‌ است‌ به‌ ‏‎ ‎‏هیچکدام‌ از ما کاری‌ نداشته‌ باشند ممکن هم هست‌ که‌ همه‌ ما را با هم‌ بگیرند. من‌ ‏‎ ‎‏گفتم‌ در میان‌ این 150 خبرنگاری که‌ دعوت‌ کردیم، کسی‌ که‌ من‌ از آلمان‌ دعوت‌ ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 132
‏کردهام آقای پیتر شولاتور از چهره‌های‌ سرشناس‌ است‏‎[1]‎‏ که‌ امشب‌ هم‌ می‌خواهد چند ‏‎ ‎‏تصویر در ساعات‌ مختلف‌ از شما بگیرد و من اعتقاد دارم تحریف در مطالبتان نمی‌کند، ‏‎ ‎‏اگر اجازه می‌دهید من‌ بدون‌ اینکه‌ به‌ او بگویم قضیه چیست، این‌ پرونده‌ را به‌ او بدهم‌ ‏‎ ‎‏و به‌ او همین‌ را می‌گویم که احتمال دارد پس از پیاده‌ شدن‌ با مشکل‌ مواجه‌ شویم‌ و ما ‏‎ ‎‏را دستگیر کنند، اما به‌ شما خبرنگاران‌ کاری‌ ندارند. این‌ پرونده‌ را پیش خودت نگه ‏‎ ‎‏دار، هر وقت توانستی مرا پیدا کنی‌ به‌ من‌ برمی‌گردانی، اما اگر من را ندیدی‌ به‌ نحوی ‏‎ ‎‏آن‌ را به‌ امام‌ برسان.‏

‏امام‌ این‌ پیشنهاد را پذیرفتند و برای‌ اینکه‌ مطلب‌ مستند شود، ساعت 2 ـ 5 / ‌1 بامداد ‏‎ ‎‏من‌ با پیتر شولاتور و کافمن‏‎[2]‎‏ فیلمبردار او صحبت‌ کردم و گفتم‌ پرونده‌ای‌ را به‌ شما ‏‎ ‎‏می‌سپارم،‌ این‌ را ضبط‌ کنید و بعداً اگر همدیگر را دیدیم، از شما پس‌ می‌گیرم. شماره ‏‎ ‎‏تلفن هم به آنها دادم و گفتم اگر ماها را گرفتند، یک‌ روزی‌ آن‌ را بالاخره‌ به‌ امام‌ ‏‎ ‎‏برسانید. از این‌ ماجرا و مطالبی‌ که‌ نقل‌ کردم‌ فیلم‌ گرفتند، منتها به‌ او نگفتم‌ محتوایش‌ ‏‎ ‎‏چیست.‏

‏پس‌ از پیاده‌ شدن‌ از هواپیما و ورود به‌ سالن‌ و دیدن‌ انبوه‌ مردم‌ متوجه‌ شدیم‌ ‏‎ ‎‏خطری‌ در کمین‌ ما نیست. در یک‌ لحظه‌ دیدم‌ آقای‌ شولاتور در بالکن‌ ایستاده‌ و از ‏‎ ‎‏منظره‌ استقبال از امام‌ و خواندن‌ سرودهای‌ دسته‌جمعی «خمینی‌ ای امام» اشک‌ در ‏‎ ‎‏چشمش جمع‌ شده. من‌ به‌ او اشاره کردم‌ که بیرون از فرودگاه‌ همدیگر را ببینیم. بعد از ‏‎ ‎‏پایان‌ مراسم‌ استقبال که‌ از سالن‌ بیرون آمدیم‌ او را دیدم‌ و پرونده‌ محتوی‌ پیش‌نویس‌ ‏‎ ‎‏قانون اساسی را از او گرفتم.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 133

  • . پیتر شولاتور در دوران مبارزات مردم الجزیره، مدتی در این کشور بود و با کشورهای اسلامی و قرآن شناسایی  نسبی دارد و از جنبشهای استقلال طلبانه و آزادیبخش هواداری می کند.
  • . Kaufman, Peter Scholltur.