«...در خلال 30 الی 40 دقیقه اوضاع رابه تفصیل مورد بحث قرار دادیم. او بسیاری از نکات گزارشهای مرا که به وزیر دفاع داده بودم، مطرح کرد و نسبت به نظریاتم در مورد اتفاقات احتمالی آینده علاقه وافری نشان داد. نکته عهده من این بود که بختیار باید فوراً یک اقدام عملی مثبتی انجام دهد... به رئیسجمهور گفتم: پیش از آمدن این نکته را به گروه پنج ـ فرماندهان نظامی ایران ـ تاکید کردم. پرزیدنت مستقیماً به من نگاه کرد و گفت: فکر میکنید درباره سولیوان چه باید بکنیم؟ آیا باید او را مرخص کرده و به کشور بازگردانم؟ گفتم: نه، او آدم قوی و توانائی است. اضافه کردم، اما باید به او دستوراتی بدهید. پرزیدنت گفت که، سولیوان همان دستوراتی را داشته که من داشتم. پس چرا آنهارا اجرا نکرد؟ پاسخ من این بود که آقای رئیسجمهور شاید متوجه مقصود من نشدید. گفتم: شما باید به او دستور بدهید. من مطمئن بودم دستوراتی را که دریافت میکنم توسط رئیسجمهور صادر شده است. اما مطمئن نیستم که در مورد سفیر نیز این مطلب صادق باشد. میدانستم که بسیاری از گفتگوهای او با افراد سطح پائین وزارت خارجه است. ممکن است آنها تفسیرهای خود را به دستورات شما اضافه کرده باشند. این اولین باری بود که میفهمیدم احساس خوبی نسبت به سفیر سولیوان وجود ندارد...»
در مورد اتخاذ راهکار کودتای نظامی به عنوان آخرین راه نجات موردنظر امریکا یکبار دیگر در اظهارات هایزر میبینیم: «...به پنتاگون برگشتم و گفتگوهای مفصلتری با وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک به عمل آوردم. آنها منتظر بودند که گزارش روزانه
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 183
خود را از طریق تلفن رمز از ژنرال گاست ـ جانشین هایزر در تهران که رهبری نظامیان ایران را به عهده گرفته بود ـ دریافت کنند. از من دعوت کردند که من هم گوش دهم.
«...گزارش گاست کاملاً امیدوارکننده بود. گروه پنج کاملاً با یکدیگر استوار بودند... گاست میگفت: که اگر به طور صحیحی اداره شود، بختیار میتواند برنده شود. او ارتش را پشت خود دارد و اگر چه در این جنگ ممکن است، خونریزی بینهایت زیادی شود، اما دلیلی برای شکست او وجود نداشت...»
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 184