فصل اول : قلب ایران در قلب اروپا (امام در پاریس)

دیدار هایزر با کارتر

‏«...در خلال‌ 30 الی‌ 40 دقیقه‌ اوضاع‌ رابه‌ تفصیل‌ مورد بحث‌ قرار دادیم. او بسیاری‌ از ‏‎ ‎‏نکات گزارشهای‌ مرا که‌ به‌ وزیر دفاع‌ داده‌ بودم، مطرح‌ کرد و نسبت‌ به‌ نظریاتم‌ در ‏‎ ‎‏مورد اتفاقات‌ احتمالی‌ آینده‌ علاقه‌ وافری‌ نشان‌ داد. نکته‌ عهده‌ من‌ این‌ بود که‌ بختیار ‏‎ ‎‏باید فوراً یک‌ اقدام‌ عملی‌ مثبتی‌ انجام‌ دهد... به‌ رئیس‌جمهور گفتم: پیش‌ از آمدن‌ این‌ ‏‎ ‎‏نکته‌ را به‌ گروه‌ پنج‌ ـ فرماندهان نظامی‌ ایران‌ ـ تاکید کردم. پرزیدنت‌ مستقیماً به‌ من‌ ‏‎ ‎‏نگاه‌ کرد و گفت: فکر می‌کنید درباره‌ سولیوان‌ چه‌ باید بکنیم؟ آیا باید او را مرخص‌ ‏‎ ‎‏کرده‌ و به‌ کشور بازگردانم؟ گفتم: نه، او آدم‌ قوی‌ و توانائی‌ است. اضافه‌ کردم، اما باید ‏‎ ‎‏به‌ او دستوراتی‌ بدهید. پرزیدنت‌ گفت‌ که، سولیوان‌ همان‌ دستوراتی‌ را داشته‌ که‌ من‌ ‏‎ ‎‏داشتم. پس‌ چرا آنهارا اجرا نکرد؟ پاسخ‌ من‌ این‌ بود که‌ آقای‌ رئیس‌جمهور شاید متوجه‌ ‏‎ ‎‏مقصود من‌ نشدید. گفتم: شما باید به‌ او دستور بدهید. من‌ مطمئن‌ بودم‌ دستوراتی‌ را که‌ ‏‎ ‎‏دریافت‌ می‌کنم‌ توسط‌ رئیس‌جمهور صادر شده‌ است. اما مطمئن‌ نیستم‌ که‌ در مورد ‏‎ ‎‏سفیر نیز این‌ مطلب‌ صادق باشد. می‌دانستم‌ که‌ بسیاری‌ از گفتگوهای‌ او با افراد سطح‌ ‏‎ ‎‏پائین‌ وزارت خارجه‌ است. ممکن‌ است‌ آنها تفسیرهای‌ خود را به‌ دستورات‌ شما اضافه ‏‎ ‎‏کرده‌ باشند. این‌ اولین‌ باری‌ بود که‌ می‌فهمیدم‌ احساس خوبی‌ نسبت به سفیر سولیوان‌ ‏‎ ‎‏وجود ندارد...»‏‎[1]‎

‏در مورد اتخاذ راهکار کودتای نظامی‌ به‌ عنوان‌ آخرین‌ راه‌ نجات‌ موردنظر امریکا ‏‎ ‎‏یکبار دیگر در اظهارات‌ هایزر می‌بینیم‌: ‌«‌...‌به‌ پنتاگون برگشتم و گفتگوهای مفصل‌تری‌ ‏‎ ‎‏با وزیر دفاع و رئیس‌ ستاد مشترک‌ به‌ عمل‌ آوردم. آنها منتظر بودند که‌ گزارش‌ روزانه ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 183
‏خود را از طریق‌ تلفن رمز از ژنرال گاست ـ جانشین‌ هایزر در تهران‌ که‌ رهبری‌ نظامیان‌ ‏‎ ‎‏ایران‌ را به‌ عهده گرفته بود ـ دریافت‌ کنند. از من‌ دعوت‌ کردند که‌ من‌ هم‌ گوش دهم.‏

‏«...گزارش گاست کاملاً امیدوارکننده‌ بود. گروه‌ پنج‌ کاملاً با یکدیگر استوار بودند‌... ‏‎ ‎‏گاست می‌گفت: که‌ اگر به طور صحیحی‌ اداره‌ شود، بختیار می‌تواند برنده‌ شود. او ‏‎ ‎‏ارتش‌ را پشت‌ خود دارد و اگر چه‌ در این‌ جنگ‌ ممکن‌ است، خونریزی بی‌نهایت ‏‎ ‎‏زیادی شود، اما دلیلی‌ برای‌ شکست‌ او وجود نداشت‌...»‏‎[2]‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 184

  • . همان ـ ص439.
  • . همان ـ صص 441-440.