در اول بهمن ماه 57 امام پیرامون رفتن شاه و تحولات یاد شده سخنانی ایراد کردند و از توطئههای احتمالی و شگردهای موذیانه عمال رژیم پرده برداشتند. فرازهایی از سخنان امام اینگونه بود:
«حالا که امریکا پوسیدگی شاه را فهمیده... حالا راههای دیگر را پیش گرفته. تا حالا تایید از شاه میکرد و پشتیبانی از شاه را اعلام میکرد. اخیراً پشتیبانی از دولت را اعلام کردند...»
قبلاً گفتم که پیام کارتر به امام از طریق فرستاده ژیسکاردستن متضمن این نکته بود که برای بازگشت آرامش به کشور لازم است که شما از دولت بختیار حمایت کنید و نیز در داخل کشور مقامات وابسته به سفارت امریکا و نیز مستشاران نظامی و سیاسی امریکا تلاش میکردند مخالفان شاه و سیاستمداران قدیمی را به عضویت در کابینه بختیار ترغیب سازند. قطعاً اگر نظرات قاطعانه امام و نفی هرگونه کوتاهی در مخالفت با باقیماندههای رژیم سلطنتی نبود، چه در میان سیاسیون و چه در میان روحانیون بودند کسانی که به این امر تن درمیدادند. امام اظهار داشتند که:
«... [امریکا] میخواهد از راه پشتیبانی از دولت، رژیم را حفظ کند.... به خیال خودشان، شاه را ببرند و بعد، بعد از یک مدتی، دوباره او را برگردانند...».
بعدها دیدیم که ژنرال هایزر امیدوار بود با آماده سازی زمینههای دخالت ارتشیان، منافع امریکا را که همان حفظ نظام شاهنشاهی بود تامین کند. او به گفته خودش برای تحقق این امر فقط به زمان مناسب نیازمند بود. همین نکته را در هشدار امام میبینیم. امام اضافه میکنند:
«...ما قبلاً هم گفتیم... که این دولت به تعیین شاه آمده است و شاه به حسب رفراندومی که شد [منظور تظاهرات تاسوعا و عاشورا است] قانونیت ندارد و غاصب است... بنابراین دولتی که به تعیین او آمده باشد قانونی نیست... مجلسین هم از باب اینکه برگزیده ملت نیستند... قانونی نیستند و دولت برگزیده مجلسین
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 196
هم نمیتواند قانونی باشد... این پیش ملت ایران به جائی نمیرسد. و ملت ایران باید تظاهر[ات] کنند بر ضد این دولت... و این دولت را ساقط کنند...»
بدیهی است چنین صراحتی و چنین اظهار نظر قاطعی جائی برای تسامح باقی نمیگذارد. این طرح امریکا طبعاً با چنین مخالفتی از ناحیه امام خنثی میگشت. امام به شگردهای دیگر که ممکن است به کار گرفته شود پرداخته و نیز به اخباری که از گوشه و کنار و یا از ناحیه دستاندرکاران داخل کشور به اطلاع ایشان رسیده بود اشاره میکنند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 197