فصل اول : قلب ایران در قلب اروپا (امام در پاریس)

ارتشیان برادران ما هستند

‏«...اینطور نیست‌ که‌ ملت‌ ما با ارتش‌ مخالف‌ باشد با صاحب‌منصبها، با ‏‎ ‎‏درجه‌دارها، با افسرها، اینها همه‌ برادرهای‌ ما هستند... ارتش‌ خیال‌ نکند که اگر ‏‎ ‎‏اعلیحضرت‌ نباشد، ارتش‌ هم‌ نباشد، ایران‌ هم‌ نیست... . شما دیدید که اعلیحضرت‌ ‏‎ ‎‏الآن پوسیده‌ است‌ و ایران‌ هم‌ سر جای‌ خودش‌ هست شما هم سرجای‌ خودتان‌ ‏‎ ‎‏هستید. این‌ چهار تا آدم‌ دزد هم‌ که‌ حالا به‌ شما دارند حکومت‌ می‌کنند... فرار ‏‎ ‎‏می‌کنند. شما سرجای‌ خودتان‌ هستید. ملت‌ شما را می‌خواهد؛ شما هم‌ ملت‌ را ‏‎ ‎‏می‌خواهید. شما ارتش‌ شاه‌ نیستید شما ارتش‌ ملت‌ هستید... ملت‌ است‌ که‌ ارتش‌ ‏‎ ‎‏می‌خواهد... تمام‌ قوای‌ عالم‌ جمع‌ شد... پشت‌ سرش‌ ایستاد، چون‌ ملت‌ ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 198
‏نمی‌خواست‌ نشد... وقتی‌ دیدند که‌ ملت‌ می‌گوید نه‌ آنها هم‌ فهمیدند که‌ باید ‏‎ ‎‏بگویند نه، گفتند نه. حالا راجع‌ به‌ شاه‌ می‌گویند نه؛ قدم‌ دوم‌ را برداشتند که‌ این‌ ‏‎ ‎‏دولت‌ آره! این‌ بله، این‌ باشد؛ این کاری‌ می‌کند که‌ میانه‌ رو است، چه‌ است! ملت‌ ‏‎ ‎‏می‌گویند نه. تمام‌ قدرتهای عالم‌ جمع‌ شوند دنبال‌ این‌ [‌بختیار] وقتی‌ ملت‌ گفت‌ ‏‎ ‎‏نه، نمی‌شود. وزرا را می‌گویند راه‌ ندادند توی‌ وزارت‌خانه... یک‌ دولتی که‌ ‏‎ ‎‏وزرای‌ آن‌ را راه نمی‌دهند می‌تواند وزارت‌ بکند؟.... تو آمدی‌ می‌گویی‌ منِ وزیر، ‏‎ ‎‏من اصلاحات‌ می‌خواهم‌ بکنم! کجا را می‌خواهی‌ اصلاح‌ کنی؟ آنها راهت ‏‎ ‎‏نمی‌دهند توی‌ وزارتخانه...! کجا می‌خواهی‌ وزارت‌ کنی‌ و حکومت‌ کنی؟ امریکا ‏‎ ‎‏فهمیده‌ است‌ این‌ مطلب‌ را که‌ نظامی‌ فایده‌ ندارد... این‌ ارتش‌ هم‌ که‌ مخالف‌ ملت‌ ‏‎ ‎‏نیست، این‌ چهار نفر، چند نفر آدمی‌ که‌ در ر‏‏ا‏‏س‌ حالا واقع شده‌اند... اینها هم‌ ‏‎ ‎‏نمی‌توانند کاری‌ انجام‌ بدهند. حتی‌ راجع‌ به‌ این‌ قتلهایی که‌ شد، به‌ ما گفته‌ بودند ‏‎ ‎‏که‌ از اسرائیل‌ آمده‌ ولی‌ من‌ سند درست‌ نداشتم. در چند روز پیش‌ از این‌ یک‌ نفر ‏‎ ‎‏آمد اینجا گفت‌ که‌ فلان‌ آدم...پیش‌ من‌ گفته است... اینها این‌ ملت ما‌ را با ‏‎ ‎‏سربازهای‌ اسرائیل‌ کشته‌اند...»‏‎[1]‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 199

  • . صحیفه امام، ج 5، ص 462 ـ 460.