فصل دوم : از پرواز انقلاب تا استقرار جمهوری اسلامی

مخالفت کادر مرکزی نهضت آزادی با نخست وزیری بازرگان

‏در آن‌ جلسه‌ مذاکراتی‌ هم‌ شد. عده‌ای‌ از کادر مرکزی‌ نهضت‌ آزادی‌ موافق نبودند که‌ ‏‎ ‎‏آقای‌ بازرگان‌ ریاست‌ دولت‌ موقت‌ را بر عهده‌ بگیرد با این‌ استدلال که‌ الآن شرایط‌ ‏‎ ‎‏بسیار پیچیده‌ و بحرانی‌ است، ما اگر گرفتار مسایل‌ اجرایی‌ شویم‌ از برنامه‌های‌ سیاسی‌ ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 224
‏خودمان‌ عقب‌ خواهیم‌ ماند و در یک‌ شرایط‌ بحرانی‌ همه‌ کاسه‌ و کوزه‌ها سر ما شکسته‌ ‏‎ ‎‏می‌شود و معتقد بودند که‌ آقای‌ مهندس‌ باید بیشتر وقت‌ خودش‌ را صرف‌ ارتقای‌ ‏‎ ‎‏فکری‌ و سیاسی‌ مجموعه‌ جریانات‌ جامعه‌ بکند. عده‌ای‌ نیز دلیل‌ مخالفت‌ ورود نهضت‌ ‏‎ ‎‏آزادی‌ را در کارهای‌ اجرایی‌ به‌ گفته‌ و نظر آیت‌الله طالقانی‌ مستند می‌کردند.‏

‏احساس من در آن‌ جلسه‌ این‌ بود که‌ عمل‌ انجام‌ شده‌ای‌ است‌ و آقای بازرگان‌ راهی‌ ‏‎ ‎‏ندارد جز اینکه‌ فرمان‌ امام‌ را بپذیرد (‌بعدها فهمیدیم‌ که‌ امام هم بنا به‌ پیشنهاد شورای‌ ‏‎ ‎‏انقلاب‌ موافقت کرده‌ بودند) خود مهندس‌ بازرگان می‌گفت: ما همه‌ چیز را باید به خدا ‏‎ ‎‏بسپاریم، ما در آن شرایط بحرانی به تنهائی توانایی‌ جمع‌ و جور کردن این کار را ‏‎ ‎‏نداریم. آقای‌ دکتر سحابی دلداری می‌داد که‌ این‌ مردم‌ بارها آزمایش پس داده‌اند، مردم‌ ‏‎ ‎‏نجیبی هستند، مردمی هستند که‌ اگر با صداقت‌ با آنها برخورد شود همراهی‌ می‌کنند و ‏‎ ‎‏هیچ جای‌ نگرانی وجود ندارد و شما هم‌ که‌ برنامه‌هایتان‌ است، تردیدی‌ نداشته باشید، ‏‎ ‎‏ما مشکلات را می‌توانیم‌ حل‌ بکنیم. البته‌ باید به‌ همه‌ اعلام‌ کرد که مشکلات‌ پنجاه‌ سال‌ ‏‎ ‎‏اخیر یا به‌ عبارتی‌ سیصد سال‌ آثار به‌ جا مانده‌ از استبداد داخلی‌ و استیلای‌ خارجی‌ و ‏‎ ‎‏استثمار و استعمار فرهنگی‌ یک‌ شبه‌ و یک‌ ماهه‌ و چند ساله‌ بر طرف‌ نمی‌شود. به‌ هر ‏‎ ‎‏حال‌ یک‌ سری‌ گفتگوهای‌ سلبی و ایجابی‌ انجام‌ شد و بعد از ناهار با دکتر حبیبی‌ و ‏‎ ‎‏قطب‌زاده‌ رفتیم‌ منزل‌ آقای دکتر عبدالکریم‌ لاهیجی‌ و قرار مدرسه‌ علوی‌ را گذاشتیم. از ‏‎ ‎‏آنجا من‌ و آقای حبیبی‌ رفتیم‌ به‌ مدرسه‌ رفاه. ساعت‌ حدود 5 / 4 بعد از ظهر بود، در راه‌ ‏‎ ‎‏برخوردیم‌ به‌ آقای‌ خلخالی. جمعیت‌ هم‌ در حیاط‌ ایستاده‌ بودند. ما در سالن اجتماعات‌ ‏‎ ‎‏نشسته‌ بودیم‌ که‌ امام‌ آمدند، و آقای‌ مهندس‌ بازرگان‌ و آقای‌ هاشمی‌ رفسنجانی‌ هم‌ ‏‎ ‎‏همراه‌ ایشان‌ بودند. ابتدا امام‌ سخنانی‌ ایراد کردند، به‌ چند سو‌ال‌ خبرنگاران‌ پاسخ‌ دادند. ‏‎ ‎‏بعد مهندس‌ بازرگان‌ صحبت‌ کوتاهی‌ کرد و در پایان‌ حکم‌ انتصاب‌ توسط‌ آقای‌ هاشمی‌ ‏‎ ‎‏خوانده‌ شد.‏‎[1]‎


خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 225
‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏6 ربیع الا‌ول 1399‏

‏جناب آقای مهندس مهدی بازرگان‏

‏بنا به پیشنهاد شورای انقلا‌ب، بر حَسَب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است، و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلا‌می و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مامور تشکیل دولت موقت می‌نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از منتخبینمردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید.‏

‏مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نموده‌ام تعیین و معرفی نمایید.‏

‏کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل ‏‎ ‎‏نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلا‌ب و سامان یافتن ‏‎ ‎‏امور کشور خواهند نمود.‏

‏موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت می‌نمایم.‏

‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‏بعد از قرائت حکم، امام‌ در تذکر کوتاهی‌ از ملت‌ ایران‌ خواستند که نظرشان را از ‏‎ ‎‏طریق‌ مطبوعات و تظاهرات و راهپیمائی‌ نسبت‌ به‌ دولت مهندس بازرگان اعلام‌ کنند. ‏‎ ‎‏در خلال‌ سخنرانی‌شان‌ نیز اطاعت‌ از دولت‌ ایشان‌ را واجب دانستند.‏

‏بلافاصله‌ پس‌ از پایان‌ مراسم‌ آقای‌ خلخالی‌ آمد و به‌ من‌ و آقای‌ حبیبی‌ رو کرد و ‏‎ ‎‏گفت‌ یکی‌ دو سه‌ تا شعار بدهید که‌ الآن بدهیم‌ به‌ جمعیت‌ در حمایت از دولت‌ ‏‎ ‎‏مهندس‌ بازرگان‌ که‌ مردم‌ شعار «بازرگان‌ بازرگان‌ دولت‌ نو مبارک» را سر دادند. آن‌ ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 226
‏لحظات‌ هم‌ برای‌ ما به‌ لحاظ‌ عاطفی‌ کمتر از لحظه‌ ورود به‌ ایران‌ نبود.‏

‏برای دکتر حبیبی 30 سال و برای من 20 سال تلا‌ش و مبارزه و دربدری برای ‏‎ ‎‏سرنگونی استبداد داخلی و رهائی از استیلا‌ی خارجی به ثمر رسیده بود. تنها دل نگرانی ما از عدم صداقت پاره ای از روحانیان بود. یادم هست‌ بعد از اینکه‌ امام‌ گفتند تبعیت‌ از دولت‌ مهندس‌ بازرگان‌ واجب‌ است، آقای‌ دکتر حبیبی‌ با طنز گفت: بدجوری‌ آقا ‏‎ ‎‏دست‌ ما را در کاسه‌ حنا گذاشت، راه‌ پس‌ و پیش‌ هم‌ نداریم!‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 227

  • . مراسم در تاریخ 16 بهمن برگزار شد ولی حکم انتصاب مهندس بازرگان به تاریخ 15 بهمن 57 می باشد. ر.ک  به: صحیفه امام، ج 6، ص 54.