ظاهراً به شورای انقلاب، تصمیم ژنرالهای ارتش برای اجرای کودتای موسوم به «عملیات کورتاژ» یا به روایتی دیگر «عملیات نجات» که توسط ژنرال هایزر و فرماندهان نیروهای هوایی و زمینی ارتش تنظیم و تهیه گردیده بود، ابلاغ شده بود. گرچه اجرای این طرح، غیرعقلانی و غیرمحتمل و مآلاً ناموفق به نظر میرسید ولی شرط عقل اتخاذ تدابیر لازم را ضروری میساخت. علاوه بر افزایش تدابیر حفاظتی از محل اقامت امام و جان ایشان، به ماها نیز گفته شد؛ امشب (21 بهمن) و فردا شب را در محلهای دیگر (غیر از مکانهایی که شبهای قبل استقرار داشتیم) به سر بریم.
وقایع جالب این ساعات و اقدامات دولت بختیار و ستاد ارتش را از زبان تیمسار قرهباغی ( اعترافات ژنرال، صفحات 317 به بعد) مرور میکنیم:
فرمانداری نظامی ساعات منع عبور و مرور را در شهر ساعت 5 / 4 بعد از ظهر اعلام
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 232
کرد و بلافاصله پس از پخش اعلامیه از رادیو، [امام] خمینی اعلام داشت که توطئهای در کار است و مردم نه فقط نباید دستور فرمانداری نظامی را مراعات کنند، بلکه باید به خیابانها ریخته و تظاهرات را گسترش دهند. همزمان با گسترش تظاهرات در شهر... بسیاری از کلانتریها بدون مقاومتی تسلیم شدند. یک ستون تانک مرکب از سی دستگاه تانک نیز که به سرپرستی سرلشکر ریاحی، فرمانده لشکر گارد برای کمک به نیروهای گارد در مرکز آموزش هوائی دوشانتپه حرکت کرده بود، در بین راه متوقف شد. تعدادی از این تانکها به تصرف مردم درآمد و تعدادی را هم آتش زدند و عدهای از افسران و فرماندهان این واحد، از جمله خود سرلشکر ریاحی کشته شدند.
در آخرین جلسه شورای امنیت ملّی که عصر روز یکشنبه 21 بهمن در حضور بختیار تشکیل شد، بختیار برای اولین و آخرین بار به فرمانداری نظامی تهران دستور داد که برای اجرای مقررات حکومت نظامی و متفرق ساختن مردم به اسلحه متوسل شوند و به سپهبد مقدم رئیس ساواک (منحله) هم دستور داد طرحی را که برای دستگیری عدهای از رهبران مخالفان تهیه شده بود به موقع اجرا گذارد، ولی دیگر برای اجرای این دستورات خیلی دیر شده بود؛ نه فرمانداری نظامی در آن شرایط قادر به متفرق ساختن مردم بود و نه رئیس ساواک منحل شده نیروئی برای اجرای طرح دستگیری رهبران مخالف در اختیار داشت.
مسلسلسازی تسلیحات ارتش، از نیمه شب 21 بهمن ماه مورد حمله افراد مسلح قرار گرفت و صبح روز بعد به تصرف مردم درآمد. قرهباغی در خاطرات خود (همان) مینویسد: تلاش او در تمام شب برای اینکه نیروی کمکی برای مدافعان مسلسلسازی بفرستد، به نتیجهای نرسید و در تمام شب فرمانده هوانیروز و معاون او را پیدا نکرد.
در محل استقرار امام، پیامهای ایشان پخش میشد. گروهی از کارکنان رادیو تلویزیون، یک شبکه مدار بسته تلویزیونی در آن منطقه برپا کرده بودند و فرامین امام هم از روی موج FMپخش میشد و هم دهان به دهان میگشت و جمعیتی که در سرتاسر شهر حضور داشتند پیام را دریافت میکردند. درایت رهبری و اقیانوس حضور مردم عامل اصلی شکست توطئه و پیروزی انقلاب بود.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 233
در آن روز تمامی محلات و خیابانها سنگربندی شده بود، مردم از همه امکانات موجود برای یاری رساندن به یکدیگر استفاده میکردند. خود شاهد بودم که خاک باغچهها را در گونی میریختند و در کوچه و خیابان سنگر درست میکردند.
فکر میکنم در روز 21 بهمن تا ساعت 5 / 3 ـ 4 خدمت امام بودیم. بعد من آقای حبیبی را رساندم منزل برادرش در خیابان ادیب و رفتم منزل خالهام در نظام آباد نزدیک میدان امام حسین(ع) فعلی. شب قبل هم همانجا بودم. در آن زمان خالهام به خاطر تولّد دومین فرزند ما ـ عدنان ـ در آلمان بودند. همسایه روبرویی آنها یک اطاقی را در طبقه فوقانی نزدیک پشت بام آماده کرده بود که من به آنجا بروم. با برادرم عبدالحسین مشغول صحبت بودیم تا هوا تاریک شد. او اصرار کرد که به منزل روبرو برویم. در همین اثنا صدای گلوله و رگبار در کوچه شنیده شد. خواهر خانمم رفت و از یک پنجره کوچک نگاه کرد و گفت مامورین شهربانی تقریباً هر 10 متر به 10 متر ایستادهاند. لذا امکان رفتن به خانه امن روبرو دیگر وجود نداشت. بستگان من خیلی نگران و رنگ پریده بودند. اما من اطمینانخاطر عجیبی داشتم، صدای شلیک گلوله در شهر بیشتر و بیشتر میشد. میخواستم از آقای حبیبی خبری بگیرم ولی تلفن منزل قطع شده بود. شاید اشکال منطقهای بود، بعد که اشکال برطرف شد تماسی گرفتم و به ایشان گفتم مگر بنا نبود که امشب منزل نباشید؟ او هم همین حرف را به من زد!
ساعتهای 2ـ 5 / 1 نیمه شب بود که روی پشت بام همسایهها صدای اللهاکبر بلند شد. همینطور این شعار که: برادر بپا خیز همافرت کشته شد. روز بعد گفته شد در زیرگذر میدان امام حسین(ع) فعلی، ظاهراً مردم مقدار زیادی سنگ و شن ریخته بودند تا سطح خیابان بالا آمده و مانع عبور خودروهای سنگین ارتش شود، به طوری که یک تانک که آمده بود از آنجا عبور بکند به سقف گیر کرده و راه عبور به کلی مسدود شده بود و همانجا یکی از فرماندهان نیروی زمینی ارتش کشته شده بود. به هر حال با فرمان لغو حکومت نظامی از سوی امام، مردم شب را تا صبح در خیابانها بودند و روز بعد به پادگانها هجوم بردند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 234
بعداً مشخص شد که در آن روز طرح کودتا علیه انقلاب سازماندهی شده بود اینکه اطلاعاتی از چگونگی این طرح به امام رسیده بود یا نه، من تردید دارم، زیرا این طرح فوقالعاده سرّی بود گرچه احتمال آن داده میشد و امام با درایت و بینش صحیح خود این طرح را ناکام گذاشتند.
بهترین اقدام برای جلوگیری از اجرای کودتا علیه انقلاب حضور مردم در صحنه بود، زیرا تیمهای عملیاتی هنگامی میتوانستند افراد موثر در انقلاب را دستگیر کنند که اطراف منزل خلوت باشد، اما وقتی کوچه و خیابان پر از جمعیت بود و مردم سنگر درست کرده بودند، اجرای عملیات غیر ممکن میشد. دیگر اینکه بدنه ارتش دیگر حاضر نبودند مردم را به گلوله ببندند و سران ارتش به لحاظ بیاعتمادی نسبت به همدیگر نتوانستند هماهنگ عمل کنند. جنگ روانی که امام در برابر ارتش به کار بردند و آزاد کردن درجهداران و افسران از قید قسم آنان به قرآن برای ابراز وفاداری و صیانت از نظام شاهنشاهی و آن دیدار همافران در روز 19 بهمن و بیعت با رهبری انقلاب، فرماندهان ارتش را به استیصال کشاند.
در یکی از جلسات شبانه با امام، آقای دکتر حبیبی مساله پایبندی اعضاء متعهد ارتش را به قسم قرآن که برای صیانت و حفظ نظام شاهنشاهی خورده بودند مطرح کرد. امام نظرشان این بود که پایبندی به این قسم هیچگونه وجه شرعی ندارد. قرار شد متنی را امام برای رهایی ارتشیان از قسم یاد شده بنویسند تا اعلام گردد. متن پاسخ امام به استفتاء جمعی از ارتشیان و نیروهای نظامی و انتظامی در همان روز 22 بهمن 1357 منتشر شد که به شرح زیر بود:
بسمه تعالی
قسم برای حفظ قدرت طاغوتی صحیح نیست و مخالفت با آن واجب است، و کسانی که این نحو قسم خوردهاند باید برخلاف آن عمل کنند.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
13 ربیع الاول 99
روح الله الموسوی الخمینی
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 235
از ابتدای روز 22 بهمن هجوم مردم به پادگانها شروع شد و نهایتاً در ساعت 10 یا 11 بود که شورای عالی ارتش اعلام بیطرفی کرد. میتوان گفت معقولترین تصمیمی که سران ارتش گرفتند همین تصمیم بود که بدون تردید علیرغم میل جناح برژینسکی و یاران تندرو او بود که طرفدار اجرای سیاست «مشت آهنین» بودند.
آنچه در این ساعات در ستاد مشترک ارتش گذشته است، بهتر است از زبان ریاست ستاد آن بشنویم:
تیمسار قره باغی در «اعترافات ژنرال» میگوید:
«ساعت در حدود 6 صبح (22 بهمن ماه 57) بود که سپهبد ربیعی تلفن کرده، اظهار داشت: «نخست وزیر تلفن میزند و میگوید مرکز آموزش هوائی دوشانتپه و مسلسلسازی اداره تسلیحات را بمباران کنید» و اضافه کرد؛ من در جواب گفتم که با این وضعیت پرسنل نیروی هوائی، به خصوص همافران که به عنوان اعتراض علیه افراد گارد تماماً مسلح شده و در پشت بام های مرکز آموزش هوائی و ساختمان پست فرماندهی موضع گرفتهاند، نیروی هوائی قادر به هیچگونه عملی نیست. سئوال کردم آقای بختیار چه جواب داد؟ اظهار داشت: «خود آقای بختیار میدانست که بمباران شهر در این وضعیت به هیچ وجه مقدور نمیباشد.» در مورد اوضاع در سایر پادگانها و نیروها چون پرسنل شهربانی کلانتریها را تخلیه و مامورین فرمانداری نظامی نیز به تبعیت از آنها در شهر متفرق شده یا به سربازخانهها مراجعت نموده بودند تیمسار اظهار نمود که فرماندهان مناطق فرمانداری نظامی نیز در مرکز فرماندهی خود حضور ندارند و امور فرماندهی وی به کلی مختل گردیده است.
«سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی به علت مراجعت افراد مامور به فرمانداری نظامی ـ با بی نظمی ـ به سربازخانهها و ایجاد هرج و مرج در یگانهای نظامی نیروی زمینی و سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوائی به علت اغتشاش مسلحانه پرسنل نیروی هوائی، اظهار میکردند که اقدامی برایشان مقدور نیست. سرلشکر نشاط فرمانده گارد جاویدان از اجرای دستور فرماندهاش سپهبد بدرهای و من خودداری و سرلشکر خسروداد فرمانده یگان هوانیروز که میتوانست در این مواقع سریعاً کمک نماید، نه
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 236
تنها در مرکز فرماندهی هوانیروز حضور نداشت، بلکه ستادش هم قادر به تماس با او نبود و بنا به گفته سرتیپ اتابکی پرسنل هوانیروز نیز مانند افراد نیروی هوائی از دستورات اطاعت نمیکردند.»
این گزارش نشان میدهد که هوشیاری امام در مقاطع مختلف و پیامهای ایشان در طول درگیری با نیروهای نظامی و نیز ایجاد اختلاف در بدنه و راس ارتش، کار خود را کرده بود. بیاعتمادی فرماندهان به یکدیگر، عدم آموزش کار جمعی، آنان را ناتوان کرده بود.
در حالی که در کمیته بحران در واشنگتن در فکر اجرای طرح کودتا توسط ژنرالهای چهارستاره و اعزام یک هزار سرباز ویژه و احیاناً نیروهای مستقر در فرماندهی ناتو بودند و از سولیوان درباره امکان ترتیب دادن یک کودتا برای استقرار یک رژیم نظامی به جای حکومت در حال سقوط بختیار نظر میخواستند (از خاطرات سولیوان در مورد حوادث روز 22 بهمن)، در تهران ارتشبد فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات، که ظاهراً تا این لحظه در جریان حوادث دخالت نمیکرده، از تیمسار قرهباغی میخواهد که جلسه ای با حضور فرماندهان و معاونین و روسا و مسوولین قسمتهای مختلف نیروهای مسلح ترتیب دهد. این جلسه تحت نام «شورای عالی نیروهای مسلح» ساعت 5 / 10 صبح روز یکشنبه 22 بهمن ماه با حضور 27 نفر از مقامات ارتش از جمله ارتشبد شفقت، وزیر جنگ و ارتشبد فردوست در محل ستاد بزرگ تشکیل شد. در آغاز، تیمسار قرهباغی و فرماندهان نیروها، وضع آشفته نیروهای نظامی و انتظامی را تشریح کردند. آنگاه سپهبد حاتم، جانشین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران اظهار داشت:
«به طوری که تیمساران ملاحظه میکنید، با توجه به آخرین وضعیت خصوصی یکانها، به عللی که همه میدانیم، ارتش در موقعیت خاصی قرار گرفته است که قادر به انجام عملی نمیباشد. از طرف دیگر اعلیحضرت تشریف بردهاند و بنا به اظهارات نخست وزیر، مراجعت نمیکنند. ماهها است که امور کشور تعطیل است. آیتالله خمینی خواهان جمهوری اسلامی است. تمام ملت ایران هم در این مدت نشان داده اند
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 237
که پشتیبان ایشان و خواهان جمهوری اسلامی هستند. آقای بختیار هم با توجه به اظهاراتشان در مجلسین، و حتی در اظهارات دیروز در مجلس سنا و همچنین مصاحبههایش میخواهد جمهوری اعلان کند ولی طرفداری بین مردم ندارد... پیشنهاد من این است که در این مناقشه سیاسی هم ارتش خود را کنار کشیده و مداخله ننماید (نقل از دفاعیات سپهبد حاتم در دادگاه انقلاب و نیز از کتاب خاطرات ژنرال قرهباغی ص 358 و 359)
پس از اظهارات سپهبد حاتم، چند تن از ژنرالها از جمله فردوست و شفقت، پیشنهاد او را تایید کردند و سپس درباره این که ارتش اعلام بیطرفی یا همبستگی با نیروهای انقلابی را بکند بحثی درگرفت، سرانجام درباره اعلام بیطرفی ارتش توافق شد و متن اعلامیه بیطرفی ارتش که سپهبد حاتم پیشنویس آنرا تهیه کرده بود به شرح زیر به امضای حاضران در جلسه رسید:
اعلامیه ارتش
ارتش ایران وظیفه دفاع از استقلال و تمامیت کشور عزیز ایران را داشته و تاکنون در آشوبهای داخلی سعی نموده است با پشتیبانی از دولتهای قانونی این وظیفه را به نحو احسن انجام دهد. با توجه به تحولات اخیر کشور، شورایعالی ارتش در ساعت 30 / 10 روز 22 بهمن 1357 تشکیل و به اتفاق تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همیشه پشتیبان ملت شریف و نجیب و میهنپرست ایران بوده و خواهد بود و از خواستههای ملت شریف ایران با تمام قدرت پشتیبانی مینماید.
این اعلامیه ساعت 13 برای رادیو ارسال شد و پانزده دقیقه بعد رادیو با قطع برنامههای عادی خود آن را پخش نمود. مسوولین رادیو قبل از پخش این اعلامیه موافقت بختیار را با پخش آن کسب کرده بودند. فرماندهان نظامی اصرار داشتند که آن اعلامیه هر چه زودتر پخش شود، مگر از هجوم و اشغال پادگانها توسط مهاجمین و گروههای دیگر جلوگیری شود.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 238
پس از امضاء بیانیه بیطرفی، تیمسار قرهباغی به فرماندهان میگوید که ساعت 4 بعدازظهر در جلسهای که به درخواست نخست وزیر در محل امن و محرمانه تشکیل خواهد شد حضور داشته باشند و آنگاه از آنها میخواهد به سرعت به ستادهای خود مراجعه کرده و دستورات لازم را برای بازگرداندن نیروها به پادگانها و سازمانهای مربوطه بدهند. قرهباغی همچنین از سپهبد مقدم نیز میخواهد که او هم در جلسه بعدازظهر حضور یابد.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 239