فصل دوم : از پرواز انقلاب تا استقرار جمهوری اسلامی

سولیوان در فکر نجات افسران آمریکائی ،کاخ سفید در فکر نجات نظام شاهنشاهی

‏سولیوان می‌نویسد: «در این وضع خطرناک من با حالتی پریشان و عصبانی در ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 240
‏جستجوی یک مقام ارشد از رهبران نیروهای انقلا‌بی بودم تا مرا در کار نجات پرسنل ‏‎ ‎‏نظامیمان کمک کند، تمام مقامات ارشد سیاسی و نظامی سفارت کلیه توان و امکانات و ‏‎ ‎‏ارتباطات خود را بکار گرفته بودند تا شاید راه‌حلی سریع برای این مشکل بیابند در ‏‎ ‎‏بحبوحه این فعالیت‌ها زنگ تلفن به صدا درآمد و نیوسام‏‎[1]‎‏معاون وزارت امور خارجه ‏‎ ‎‏که از واشنگتن صحبت می‌کرد گفت از اطاق وضع فوق‌العاده در کاخ سفید با من ‏‎ ‎‏صحبت می‌کند و هم اکنون جلسه‌ای به ریاست برژینسکی برای بررسی اوضاع ایران ‏‎ ‎‏تشکیل شده و می‌خواهند تازه‌ترین اطلاعات را درباره اوضاع ایران دریافت کنند. من ‏‎ ‎‏در چند جمله کوتاه گزارش وضع موجود را دادم و گفتم چون گرفتار مشکل نجات ‏‎ ‎‏بیست و شش پرسنل نظامی آمریکا هستم بیش از این نمی‌توانم صحبت کنم. نیوسام ‏‎ ‎‏وضع مرا درک کرد و بیشتر از این به صحبت ادامه نداد.‏

‏پانزده دقیقه بعد تلفن واشنگتن مجدداً به صدا درآمد و این بار نیوسام و کریستوفر ‏‎ ‎‏معاون ارشد وزارت امورخارجه در پای تلفن بودند. تلفن از اطاق وضع اضطراری کاخ ‏‎ ‎‏سفید بود و‏‎ ‎‏اطلاعات دقیق تری راجع به اوضاع و امکاناتی که در اختیار ما بود ‏‎ ‎‏می‌خواستند. این تلفن موجب قطع گزارش تلفنی یکی از ماموران سیاسی ما درباره ‏‎ ‎‏تماس وی با ابراهیم یزدی برای نجات پرسنل نظامی ما گردید و از این جهت برای من ‏‎ ‎‏ناراحت‌کننده بود زیرا در آن شرایط نجات جان آمریکائیان که در معرض خطر جدی ‏‎ ‎‏بودند بیشتر از پاسخ به سوالات مبهم و نامربوط اطاق وضع اضطراری کاخ سفید برای ‏‎ ‎‏من فوریت داشت. لذا گفتگوی من با دو مقام عالی رتبه وزارت امور خارجه هم مانند ‏‎ ‎‏مکالمه قبلی سریع و نامطبوع بود...‏

‏نهایت خشم و عصبانیت من در این مکالمه موقعی بود که گفته شد برژینسکی ‏‎ ‎‏درباره امکان ترتیب دادن یک کودتا برای استقرار یک رژیم نظامی به جای حکومت در ‏‎ ‎‏حال سقوط بختیار از من نظر می‌خواستند، این فکر و این سوال در آن شرایط به قدری ‏‎ ‎‏سخیف و نامعقول بود که بی‌اختیار مرا به ادای یک کلمه زشت درباره برژینسکی وادار ‏‎ ‎‏ساخت و این فحاشی و بددهنی بی‌سابقه، مخاطب من نیوسام را که مرد ملایم و متینی ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 241
‏بود تکان داد. نیوسام با ابراز شگفتی و تردید درباره آنچه شنیده بود سوال خود را به ‏‎ ‎‏نحو دیگری تکرار کرد. من در پاسخ گفتم نمی‌توانم آنچه را گفته‌ام به زبان لهستانی ‏‎ ‎‏ترجمه کنم ‌(‌چون برژینسکی لهستانی‌الاصل بود) و گوشی را زمین گذاشتم...‏

‏چند دقیقه بعد در حالی که من نومیدانه به تلاش خود برای برقراری ارتباط با یزدی ‏‎ ‎‏و جلب کمک و همکاری او برای نجات آمریکائیان ادامه می‌دادم بار دیگر تلفن ‏‎ ‎‏واشنگتن خطوط ارتباطی دیگر مرا قطع کرد و این بار دوباره نیوسام روی خط بود. ‏‎ ‎‏نیوسام این بار با لحنی جدی و آمرانه گفت به وی دستور داده شده است از من ‏‎ ‎‏بخواهد که با رئیس هیات مستشاری نظامی آمریکا در ایران تماس برقرار کنم و نظر او ‏‎ ‎‏را درباره امکان دست زدن به یک کودتای نظامی سوال کرده و به واشنگتن گزارش ‏‎ ‎‏بدهد. من از نیوسام پرسیدم آیا او نمی‌داند که رئیس هیات مستشاری ما هم اکنون در ‏‎ ‎‏یک پناهگاه زیر‌زمینی بدام افتاده و من برای نجات او تلاش می‌کنم. نیوسام گفت ‏‎ ‎‏موضوع را درک می‌کنم ولی دستوری که به او داده شده این است که نظر ژنرال رئیس ‏‎ ‎‏هیات مستشاری آمریکا درباره کودتا سوال شود!‏

‏چند دقیقه بعد از این تلفن رئیس هیات مستشاران نظامی ما از پناهگاهش به من ‏‎ ‎‏تلفن کرد و گفت ظاهراً اقداماتی برای آتش‌بس بین نیروهای انقلابی و قوای محافظ ‏‎ ‎‏ستاد در جریان است و چند تن از افسران برای مذاکره با نمایندگان انقلا‌بیون به طبقه ‏‎ ‎‏بالا‌ رفته‌اند. با کمی خجالت جریان مذاکرات تلفنی خود را با واشنگتن و سوالی که ‏‎ ‎‏راجع به نظر او درباره امکان دست زدن به یک کودتای نظامی از من شده بود با ژنرال ‏‎ ‎‏در میان گذاشتم. او با همه گرفتاری و نگرانی درباره سرنوشت همکاران خود مانند یک ‏‎ ‎‏سرباز امر ما‌فوق را اجرا کرده و نظر خود را اعلام داشت. او گفت در شرایط فعلی ‏‎ ‎‏شانس موفقیت یک کودتای نظامی فقط پنج درصد است و من به یکی از همکارانم ‏‎ ‎‏گفتم، نظر او را به واشنگتن مخابره کند.‏

‏در کمتر از یک ساعت اطلاع یافتیم که آتش‌بس در اطراف ستاد کل برقرار شده و ‏‎ ‎‏نه فقط ابراهیم یزدی بلکه آیت‌الله بهشتی هم در صحنه حاضر شده و به رهائی پرسنل ‏‎ ‎‏ما از مخمصه کمک کرده‌اند. به ما اطلاع داده شد که پرسنل نظامی ما بزودی به سفارت ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 242
‏اعزام خواهند شد. معاون من چارلی ناس که خود در محوطه سفارت مقیم بود ‏‎ ‎‏مس‏‏و‏‏ولیت پذیرائی و جابجا کردن آنها را در قسمت‌های مختلف داخل محوطه سفارت ‏‎ ‎‏به عهده گرفت... ما تمام شب را منتظر رسیدن اتومبیلهای حامل پرسنل نظامی خود ‏‎ ‎‏بودیم ولی خبری از آن‌ها نشد. با وجود این از سلا‌متی آنها مطلع بودیم، تا اینکه ساعت ‏‎ ‎‏پنج صبح روز بعد افراد ما با وسائط نقلیه نظامی، در حالی‌که آیت‌الله ‌بهشتی ویزدی ‏‎ ‎‏شخصاً آن‌ها را همراهی می‌کردند وارد محوطه سفارت شدند. چارلی ناس از بهشتی و ‏‎ ‎‏یزدی تشکر کرد و آن‌ها هم متقابلا‌ً از گرفتاری و ناراحتی که برای افراد ما ایجاد شده ‏‎ ‎‏بود عذرخواهی کردند.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 243

  • . NewSam.