علت مخالفت امام با تشکیل حزب جمهوری اسلامی، به نظر من بیشتر به حضور شخصیت های بنیانگذار مربوط میشود تا تشکیل یک حزب اسلامی. امام عقیده داشتند چهرههائی که نامشان در بیانیه تشکیل حزب آمده، به عموم مردم تعلق دارند. اگر آنها به یک حزب محصور شوند، طبعاً در رقابتهای سیاسی از حوزه تاثیر خود میکاهند. علیرغم آن با اصرار و استدلال آقایان بهشتی و رفسنجانی، ظاهراً امام دیگر مخالفتی
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 258
نکرده بودند. در آن زمان هنوز این چهرههای روحانی نه ادعای شرکت در امور اجرائی حکومت را داشتند، نه طالب آن بودند و نه آمادگی لازم را داشتند. مردم هم ظاهراً توقع چنین کاری را نداشتند. بعدها معلوم شد که چنین تصوری از چنان حزبی، با واقعیت منطبق نبوده است.
با پیروزی قاطع حزب در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی و در دست گرفتن اکثریت پستهای کابینه رجائی از یک طرف، و حضور دکتر بهشتی در راس قوه قضائیه، امام دیدند که سه ارگان حکومتی عملاً در دست یک حزب است و بر اساس اصل تفکیک قوا، به مصلحت نیست ماجرای اختلافات این حزب با بنیصدر که مملکت را دچار بحران خطرناکی کرده بود و نیز نفوذ افراد فاقد صلاحیت در دیگر نقاط کشور حتی نگرانی بنیانگذاران حزب را فراهم ساخته بود.
همان زمان گفته میشد که نفوذ افراد روحانینما، برخلاف نظر رهبران اصلی حزب، بر تشکیلات دادگاههای انقلاب و بنیاد مستضعفان و غیره، نگرانیهائی را در امام ایجاد کرده و همین امور رفته رفته سبب شد که امام فرمان انحلال و یا تعطیل فعالیتهای این حزب را صادر کردند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 259