فصل دوم : از پرواز انقلاب تا استقرار جمهوری اسلامی

اعتراض به سوال رفراندوم

‏همانگونه‌ که‌ قبلاً گفتم‌ در مقابل‌ عنوان «جمهوری‌ اسلامی» در انتخابات عده‌ای‌ ‏‎ ‎‏شعارهای‌ انحرافی‌ مثل‌ جمهوری‌ دمکراتیک‌ خلق‌ مطرح‌ می‌کردند معترض‌ بودند، چرا ‏‎ ‎‏سوال‌ رفراندوم‌ تک‌ گزینه‌ای‌ می‌باشد. دو روز به‌ موعد رفراندوم‌ مانده‌ بود که‌ مطلب‌ را ‏‎ ‎‏به‌ امام‌ گفتم، امام‌ به‌ من‌ دستور دادند: برای رفع‌ این‌ بهانه‌ بگویید کسانی‌ که‌ چیز دیگری‌ ‏‎ ‎‏غیر از جمهوری‌ اسلامی می‌خواهند پشت‌ آن‌ برگه‌ قرمز (یا نه) بنویسند، چه‌ سیستمی‌ ‏‎ ‎‏را می‌خواهند. این‌ موضوع‌ هم‌ ناشی‌ از درایت‌ امام‌ بود. نتیجه‌ این‌ تدبیر آن‌ شد که‌ فقط‌ ‏‎ ‎‏413 رای‌ به‌ جمهوری‌ دموکراتیک‌ خلق‌ داده‌ شد. همین‌ امر مهندس‌ بازرگان‌ را بر آن‌ ‏‎ ‎‏داشت‌ تا در یک‌ سخنرانی‌ تلویزیونی‌ خطاب‌ به‌ آنان‌ که‌ می‌خواستند در حکومت‌ سهیم‌ ‏‎ ‎‏باشند، بگوید: لااقل‌ به‌ اندازه‌ کوپن‌تان ادعا داشته باشید! یک نامه جالبی هم‌ از یک‌ ‏‎ ‎‏خانم‌ مسلمان‌ هلندی‌ به‌ دست‌ ما رسیده‌ بود که‌ گفته بود ما اعتقاد داریم اسلام حدّ و ‏‎ ‎‏مرز ندارد و من‌ دلم‌ می‌خواهد به‌ این جمهوری اسلامی‌ رای‌ بدهم، اما ایرانی‌ نیستم‌ و ‏‎ ‎‏سفارت‌ و کنسولگری هم نمی‌پذیرند رای‌ بدهم، من‌ چگونه‌ می‌توانم‌ نظر خودم‌ را ‏‎ ‎‏اعمال‌ کنم. به این‌ نامه، پاسخ‌ کتبی‌ داده‌ شد، اما این‌ مطلب‌ را هم‌ در تلویزیون‌ عنوان‌ ‏‎ ‎‏کردم که خیلی‌ اثر گذاشته‌ بود، نظیر این‌ مسایل‌ زیاد بود. مثلاً از تبلیغات‌ سوئی‌ که ‏‎ ‎‏بوقهای استکباری می‌کردند، در مورد حقوق‌ اقلیتهای‌ مذهبی‌ بود. من‌ از روی‌ قانون‌ ‏‎ ‎‏اساسی‌ مطالبی‌ را می‌خواندم‌ که‌ حکایت‌ از تامین حقوق‌ آنها می‌کرد. با نمایندگان‌ اقلیت‌ ‏‎ ‎‏آشوری‌ هم‌ در وزارت‌ کشور گفتگو کردم. آنها طی بیانیه‌ای اظهار اشتیاق می‌کردند که ‏‎ ‎‏در رفراندوم‌ شرکت کنند که همین‌طور هم‌ شد و بیانیه‌شان‌ را قرائت‌ کردم. برنامه آخر ‏‎ ‎‏تلویزیونی من، در شب‌ رفراندوم‌ بود. قبل‌ از نماز مغرب‌ و عشاء در مسجد نظام‌ آباد ‏‎ ‎‏سخنرانی داشتم‌ که‌ دائم‌ در حین‌ پاسخ‌ به‌ سوالات‌ به‌ ساعتم‌ نگاه‌ می‌کردم‌ و می‌گفتم ‏‎ ‎‏باید بروم‌ و خودم‌ را به‌ ساعت‌ خبر برسانم. همه‌ حاضرین‌ در مسجد گفتند سلام‌ ما را‏‎ ‎


خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 299

C:\Users\archive9\Pictures\38.JPG

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 300
‏به‌ ملت‌ برسانید. اتفاقاً در آغاز برنامه‌ گفتم‌ از مسجد نظام‌آباد می‌آیم‌ و جوانهای‌ آنجا ‏‎ ‎‏خواستند سلامشان‌ را به‌ ملت‌ برسانم.‏

‏آن‌ شب‌ بعد از اینکه‌ آخرین‌ قسمت‌ قانون‌ اساسی‌ را در میان‌ گذاشتم، مقداری‌ ‏‎ ‎‏احساساتی‌ شدم‌ و گفتم‌ امشب‌ شب‌ قدر است، امشب‌ شبی‌ است که‌ ارزشش‌ از هزار ‏‎ ‎‏شب‌ بیشتر است‌ و مردم‌ را تشویق‌ کردم‌ به‌ شرکت‌ در رفراندوم‌ و گفتم‌ برای‌ اینکه‌ پای‌ ‏‎ ‎‏صف‌ معطل‌ نایستید اول‌ وقت‌ بروید. دو روز بعد از پدرم‌ شنیدم‌ که‌ امام‌ به‌ فاطی‌ ‏‎ ‎‏خواهرم‏‎[1]‎‏‌ گفته‌ بودند که‌ آقا صادق اولاً خوب‌ حرف‌ می‌زند ثانیاً حرف‌ خوب‌ می‌زند، ‏‎ ‎‏پریشب‌ آن‌چنان‌ من‌ را تحریک‌ کرد که‌ می‌خواستم‌ همان‌ موقع‌ پا شوم‌ و بروم‌ پای‌ ‏‎ ‎‏صندوق‌ بایستم! این‌ مطالب را خواهرم‌ نیز در خاطرات‌ خود آورده‌ است.‏

‏در اولین‌ ساعات‌ روز دهم‌ فروردین‌ رفراندوم‌ با شکوه‌ هر چه‌ تمامتر آغاز شد. ‏‎ ‎‏حضور مشتاقانه‌ مردم‌ از همان‌ ساعات‌ اولیه‌ نمایان‌ بود. بسیاری‌ از مردم برای‌ نخستین‌ ‏‎ ‎‏بار در طول‌ عمر خود بود که‌ در رای‌گیری‌ شرکت‌ می‌کردند. از اخبار و گزارشها و ‏‎ ‎‏تصاویری که‌ وجود دارد میزان‌ شور و حرارت وصف‌ناپذیر مردم، حتی‌ اقلیتهای‌ مذهبی‌ ‏‎ ‎‏کاملاً پیدا است. روز اول‌ آنچنان تراکم‌ جمعیت‌ زیاد بود که‌ ما نتوانستیم‌ به‌ بعضی‌ ‏‎ ‎‏مناطق‌ بخصوص‌ مناطق مرزی‌ تعرفه‌ لازم‌ رابه‌ حد کافی‌ بفرستیم. نزدیک‌ غروب‌ بود که‌ ‏‎ ‎‏با دفتر امام در قم‌ تماس‌ گرفتم‌ و ایشان‌ اجازه‌ دادند که‌ 24 ساعت‌ دیگر مدت‌ ‏‎ ‎‏رای‌گیری را تمدید کنیم. ما یک‌ پل‌ ارتباطی‌ بین‌ مراکز استانها و شهرهای‌ بزرگ‌ بر قرار ‏‎ ‎‏کردیم‌ و با هواپیما و هلیکوپتر و خیلی‌ جاها با قاطر برگه‌ها را به جاهایی‌ که‌ نرسیده‌ ‏‎ ‎‏بود رساندیم. باز هم‌ گزارشهایی می‌رسید که‌ گروههای ضد انقلاب چریکهای‌ فدایی‌ ‏‎ ‎‏خلق‌ و مجاهدین‌ خلق‌ اقداماتی‌ کرده‌ بودند و برگه‌ها را از بین‌ برده‌ بودند.‏

‏متاسفانه‌ علی‌رغم‌ تدابیر امنیتی‌ در گنبد و ترکمن‌ صحرا و سقز و سنندج و مهاباد ‏‎ ‎‏نگذاشتند رفراندوم‌ برگزار شود. حتی‌ به‌ اتومبیل‌ هیات‌ حسن نیت‌ و نمایندگان آقای‌ ‏‎ ‎‏طالقانی‌ هم‌ حمله‌ کردند که‌ خوشبختانه‌ به‌ آن‌ها آسیبی‌ نرسید. در سنندج‌ اکیپی‌ شامل‌ ‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 301

C:\Users\archive9\Pictures\39.JPG

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 302
‏شش‌ پزشک‌ و سه‌ پرستار که‌ برای مداوای‌ مجروحین رفته‌ بودند مورد حمله‌ قرار گرفته‌ ‏‎ ‎‏و کشته‌ شدند.‏

‏ماموران‌ وزارت‌ کشور با صندوقهای سیار به‌ بیمارستانها و زندانها هم می‌رفتند، از ‏‎ ‎‏نکات‌ جالب‌ اینکه امیر عباس‌ هویدا در زندان در خواست کرده بود رای‌ بدهد که‌ برگه‌ ‏‎ ‎‏به‌ او داده‌ شد و او هم‌ رای‌ آری‌ به‌ جمهوری اسلامی داد.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 303

  • . فاطمه طباطبایی همسرم مرحوم حاج سیداحمد خمینی.