بعد از این که این آمار را ارائه دادم و گزارشی از روند تشکیلاتی رفراندوم به اطلاع ایشان رساندم، ایشان لبخندی زدند که حاکی از رضایتشان بود. اسناد را ارائه کردم و امام صحّت انتخابات را تایید کردند. من درخواست کردم پیامی هم بدهند، ایشان پس از نماز صبح پیام را نوشتند و به من دادند و من برگشتم تهران.
درخصوص انعکاس نتیجه رفراندوم و پیام امام من برنامهای را برای رادیو و تلویزیون تنظیم کردم که متاسفانه اجرا نشد. در ستاد انتخابات وزارت کشور خبرنگاران و فیلمبرداران رادیو و تلویزیون مستقر بودند، من اصرار داشتم که همانجا اعلامیه امام خوانده شود و اینگونه برنامهریزی کردم، از ساعت 12، بعد از اذان ظهر تا ساعت 2 بعدازظهر رادیو هر نیمساعت یک بار اعلام کند، در اخبار ساعت 14، پیام مهمی از امام پخش خواهد شد و در ساعت 2 بعد از ظهر طبق روال پس از پیروزی انقلاب، در شروع برنامه خبری با جمله «اینجا صدای انقلاب ایران است» شروع شود، بعد گزارش رفراندوم و نتیجه آن اعلام گردد. سپس پیام امام که خود من خوانده بودم و ضبط شده بود، پخش گردد. سپس آرم رادیو نواخته شود مجدداً آرم خبر پخش شده و این بار گفته شود: «اینجا صدای جمهوری اسلامی ایران است.»
ساعت دو بعد از ظهر داشتیم ناهار میخوردیم، رادیو هم روشن بود و فقط گوینده اخبار نتیجه رفراندوم را اعلام کرد و حتی پیام امام هم خوانده نشد. من هرچه سعی کردم با آقای قطبزاده تماس بگیرم، نتوانستم. ظاهراً برای سخنرانی جایی رفته بود و در سازمان نبود. مسوول خبر و دوستان دیگر را هم نتوانستم پیدا کنم حدود ساعت 6ـ 5 بعد از ظهر بالاخره قطبزاده را پیدا کردم و موضوع را گفتم. او گفت: پدرش را در میآورم، ساعت شش این کار را میکنم. گفتم هر کاری میخواهی بکن ولی لطف آن از بین رفت. اخبار ساعت شش هم چیزی نگفت. اخبار ساعت 8 شب پیام امام را
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 305
بعد از پیام آقای شریعتمداری خواند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 306