ویژگیهای آزادی

‏ ‏

‏ ‏

ویژگیهای آزادی

‏ ‏

‏ ‏

بیداری ملت، طلیعه آزادی 

‏با همه مصیبتها، بیداری ملت مایه امید است. مخالفت‏‎ ‎‏دانشگاههای سرتاسر ایران ـ به حَسَب اعتراف شاه ـ و مخالفت‏‎ ‎‏علمای اعلام و طبقه محصلین و طبقات مختلف ملت با همه‏‎ ‎‏فشارها و قلدریها، طلیعه به دست آوردن آزادی و رهایی از قید‏‎ ‎‏استعمار است. شرکت نکردن ملت غیور در حزب فرمایشی و‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 17
‏انتخابات خائنانه، نمونه بیداری و پیروزی است.(39)‏

20 / 4 / 54

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

سرلوحه اعلامیه حقوق بشر

‏سر لوحه اعلامیه آزادی حقوق بشر ـ سرلوحه اش ـ آزادی افراد‏‎ ‎‏است. هر فردی از افراد بشر آزاد است، باید آزاد باشد. همه باید‏‎ ‎‏در مقابل قانون علی السواء باشند. همه باید آزاد باشند در‏‎ ‎‏محلشان؛ در سکنی آزاد باشند، در شغلشان آزاد باشند، در‏‎ ‎‏مشی شان باید آزاد باشند. این اعلامیه حقوق بشر است که‏‎ ‎‏سرلوحه اش این مطلب است.(40)‏

29 / 11 / 56

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

آزادی، حق مسلم ملت

‏ببینند که این یک حق مسلم ملت، این یک حقی که همه عالم‏‎ ‎‏می گویند که باید با ملتها باشد و از اساس دموکراسی این است که‏‎ ‎‏مردم آزاد باشند در این آرای خودشان، در ‏‏[‏‏انتخاب‏‏]‏‏ وکلای‏‎ ‎‏خودشان که به مجلس بفرستند؛ سرنوشت یک مملکتی به دست‏‎ ‎‏وکلا و اینها هست، و باید خود مردم سرنوشت شان در دست‏‎ ‎‏خودشان باشد، قانون اساسی این اختیار را داده است به‏‎ ‎‏مردم.(41)‏

29 / 7 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اسلام، ضامن دموکراسی

سؤال: ‏[‏‏آیا اسلام با قوانین بدون انعطافی که دارد، می تواند آزادی‏‎ ‎‏و پیشرفت اجتماعی را ضمانت نماید؟ نمونه ای از آن را در کشور‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 18
‏دیگری بدهید.‏‏]‏

جواب: ‏اولاً، اسلام قوانین اساسی اش انعطاف ندارد و بسیاری از‏‎ ‎‏قوانینش با نظرهای خاصی انعطاف دارد و می تواند همه انحای‏‎ ‎‏دموکراسی را تضمین کند. کشوری که ما می خواهیم، کشوری‏‎ ‎‏اسلامی به همه معناست و اکنون در خارج نظیرش نیست، ولی در‏‎ ‎‏گذشته وجود داشته است.(42)‏

5 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

هدف، برقراری جمهوری اسلامی 

‏هدف ما برقراری جمهوری اسلامی است و برنامه ما تحصیل‏‎ ‎‏آزادی و استقلال است و تصفیه وزارتخانه ها و حذف ماده هایی که‏‎ ‎‏رضاشاه و شاه فعلی با سرنیزه در قانون گنجاندند و حذف مواد‏‎ ‎‏مربوط به سلطنت مشروطه.(43)‏

11 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

دموکراسی و آزادی صدر اسلام 

‏می گویند که ما می خواهیم که یک مملکتی باشد دموکراسی باشد.‏‎ ‎‏شما حساب بکنید که، ببینید که اسلام ـ ما حساب صدر اسلام را‏‎ ‎‏می خواهیم بکنیم که متن اسلام است،... اسلام و متن اسلام است ـ‏‎ ‎‏ببینیم که آیا این حکومت اسلام و این رژیم اسلام یک رژیم‏‎ ‎‏دموکراسی بوده یا یک رژیم قلدری و استبداد بوده؟ شما این‏‎ ‎‏قصه هایی را که تاریخ نقل کرده است (این قصه ها زیاد است اما‏‎ ‎‏حالا یکی دوتا قصه) این قصه هایی که تاریخ نقل کرده، شبیه آن را‏‎ ‎‏در یکی از ممالک که در درجه اول از دموکراسی را دارد بیاورید،‏‎ ‎‏بعد بگویید که این بهتر از آن است. یک قصه مال رسول خدا‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 19
‏ـ صلی الله ‏‏[‏‏علیه و آله‏‏]‏‏ و سلم (قصه هاست منتها حالا من یکی اش‏‎ ‎‏را می گویم) یک قصه مال حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ یک قصه‏‎ ‎‏مال  عمر. وقتی که عمر می خواست برود به مصر ـ برای ‏‏[‏‏اینکه‏‏]‏‎ ‎‏فتح کرده بودند مصر را و قدرتمند شده بود اسلام، همه جا را‏‎ ‎‏گرفته بودند ـ می خواست وارد بشود به مصر، یک شتر بود،‏‎ ‎‏خودش بود و یکی هم همراهش. یکی شان سوار این شتر می شده‏‎ ‎‏آن یکی جلویش را می گرفت و می برد؛ آنکه  خسته می شد‏‎ ‎‏ـ قسمت کرده بودندـ این سوار می شد. آن وقتی که وارد ـ به حَسَب‏‎ ‎‏تاریخ ـ مصر شدند، نوبت آن غلام بود که سوار باشد و آقای خلیفه‏‎ ‎‏جلو ‏‏[‏‏شترش‏‏]‏‏ را گرفته بود و داشت می بُردش که مردم مصر آمده‏‎ ‎‏بودند به استقبال! خلیفه عبارت از این بود. ما عمر را قبول نداریم‏‎ ‎‏اما این عملْ عمل اسلامی آن وقت بوده؛ یعنی نقش اسلام بوده‏‎ ‎‏است ولو خودش یک آدمی بوده که ما نپذیرفتیم او را اما عملی که‏‎ ‎‏کرده است عملی بوده که نقش اسلام این بوده، یعنی پیغمبر هم‏‎ ‎‏این صورت بود؛ یعنی پیغمبر هم سوار یک الاغی می شده، یک‏‎ ‎‏کسی هم پشتش می نشسته و مسئله برایش می گفته؛ آن را تعلیمش‏‎ ‎‏می کرده، آنکه پشت سرش نشسته بوده تعلیمش می کرده. شما در‏‎ ‎‏تمام این دموکراسیها بیاورید که این جوری باشد که سلطان وقت،‏‎ ‎‏که سلطنتش چند مقابل ایران بوده، چند مقابل فرانسه بوده، شما‏‎ ‎‏بیاورید یک سلطان دموکراتی که با غلام خودش این جوری رفتار‏‎ ‎‏بکند که او سوار بشود؛ یک شتر باشد و چیزی بیشتر از این نه؛ آن‏‎ ‎‏جمال و جلال هیچ نباشد در کار. هر سلطان دموکراتی را که بیاورد‏‎ ‎‏اگر بخواهد وارد یک مملکت شکست خورده بشود، ببینید‏‎ ‎‏چه جوری وارد می شود! ببینیم چه جوری وارد می شود! این هم‏‎ ‎‏وارد شده در یک مملکتی که فتح شده است، سوار شتر غلام‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 20
‏است ـ حالا نوبت اوست ـ خودش دستش را جلو گرفته و افسار‏‎ ‎‏شتر را دارد می کشد. آمدند اشراف مصر آنجا و... همه هم تعظیم‏‎ ‎‏کردند به او. این تعلیم اسلام بوده. خود پیغمبر اکرم وقتی که در یک‏‎ ‎‏جمعیتی بودند و نشسته بودند و می خواستند مثلاً مسأله بگویند و‏‎ ‎‏صحبت بکنند و قضاوت بکنند و همه کارها، وضع جوری بوده‏‎ ‎‏است که کسی وارد می شد از خارج، نمی شناخت، نمی دانست کدام‏‎ ‎‏یکی آقاست ـ عرض می کنم که ـ سلطان به اصطلاح هست و کدام‏‎ ‎‏یکی رعیت است. اینها دور هم نشسته بودند با هم گعده کرده‏‎ ‎‏بودند، صحبت می کردند، هیچ معلوم نبود که پیغمبر این است یا‏‎ ‎‏این است یا اوست... نشسته بودند. این مسند هم که برای من ـ شما‏‎ ‎‏برای من درست کردید، این هم نبوده؛ روی زمین می نشستند.‏‎ ‎‏همین روی زمین می نشستند، همان روی زمین ناهارشان را‏‎ ‎‏می خوردند ـ آن هم آن ناهار! شما خیال کردید یک ناهاری درست‏‎ ‎‏می کردند، سفره می انداختند، یک بساطی بوده؟ همان آدمی که،‏‎ ‎‏همین حضرت امیری که، سلطنتش بیشتر از چند مقابل ایران بوده،‏‎ ‎‏سفره اش چی بوده؟ یک ظرفی بوده که توی آن نانهای جو بوده و‏‎ ‎‏سرش را هم مُهر می کرده که مبادا دخترش مثلاً یا پسرش ترحم‏‎ ‎‏کنند و توی این یک چیزی بریزند: یک چربی، یک روغنی که یک‏‎ ‎‏خرده نرم بشود. سرش را مهر می کرده که دست به آن نزنند. این‏‎ ‎‏نان خشک خوراک این امپراتور بوده که از مملکت ایران بیشتر‏‎ ‎‏تحت امپراتوری اش بوده؛ آن ‏‏[‏‏هم‏‎ ‎‏]‏‏سلوکش که گفتم.‏

‏     ‏‏دوتا قصه از آنها نقل می کنم: حضرت رسول ـ صلی الله علیه و‏‎ ‎‏آله ـ (قبل از این هم چند جا یک دفعه گفتم) حضرت رسول‏‎ ‎‏ـ صلی الله ‏‏[‏‏علیه و آله‏‏]‏‏ و سلم ـ در آن اواخر عمرشان رفتند منبر‏‎ ‎‏فرمودند که هرکس به من حقی دارد بگوید، خوب کسی حقی‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 21
‏نداشته بود. یک عرب پا شد گفت من یک حقی دارم. چی هست؟‏‎ ‎‏شما در جنگ کذا که می رفتید یک شلاقی به من زدید. به کجا‏‎ ‎‏زدم؟ به اینجا، بیا عوضش را بزن. گفت نه، من آن وقت شانه ام باز‏‎ ‎‏بوده، شما هم شانه تان باز کنید. بسیار خوب. شانه را باز کرد.‏‎ ‎‏عرب رفت بوسید! گفت من می خواستم ببوسم بدن رسول الله را!‏‎ ‎‏ولی مسئله این بوده و مطلب این است که یک رئیس مطلق حجاز‏‎ ‎‏آن وقت بوده است و بعضی جاهای دیگر، او بیاید بالای منبر و‏‎ ‎‏بگوید هرکس حق دارد بگوید، یک نفر نیاید بگوید به اینکه تو‏‎ ‎‏دهشاهی از من برداشتی! حالا اگر چنانچه هر یک از این ممالک‏‎ ‎‏دموکراسی را بیاورید، یکی برود بالای منبر بگوید که هر که حق‏‎ ‎‏دارد بگوید، اولاً می گوید این را؟ حق می دهد به ملت که اگر یک‏‎ ‎‏شلاقی زده باشد، بیا شلاقش را بزن؟ این حق را کدام دموکراسی،‏‎ ‎‏کدام سلطان، کدام رئیس جمهور، کدام ـ عرض می کنم ـ سلطان‏‎ ‎‏عادل و رئیس جمهور عادل و دموکراسی یک همچو کاری‏‎ ‎‏می کند؟ این اسلامی است که می گویید استبداد است و این‏‎ ‎‏دموکراسیهای دیگر! ما می گوییم که دموکراسی نیست ممالک‏‎ ‎‏شما. استبداد با صورتهای مختلف، رئیس جمهوریهایتان هم‏‎ ‎‏مستبدند به صورتهای مختلف؛ منتها اسمها خیلی زیاد است!‏‎ ‎‏الفاظ خیلی زیاد است! محتوا ندارد.(44)‏

14 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

آزادی و قانون در حاکمیت اسلام 

‏حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ هم آن وقتی که سلطنتش (من تعبیر‏‎ ‎‏به «سلطنت» می کنم روی مذاقِ حالا و الاّ نباید این تعبیر را بکنم)‏‎ ‎‏خلافتش که همین نظیر سلطنتها بوده است، یعنی نظیر به این معنا‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 22
‏که همه جا تحت وَلای او بوده، چندین مقابل ایران بوده، حجاز و‏‎ ‎‏مصر و عراق و ایران و خیلی جاها، قاضی خودش نصب کرده‏‎ ‎‏برای قضاوت. عربی رفته   ـ یهودی ـ رفته است شکایت کرده پیش‏‎ ‎‏قاضی از حضرت امیر که حالا یک زرهی از من است پیش ایشان‏‎ ‎‏ـ حالا من قصه چیزش را نمی دانم اما اصل متن قضیه را می دانم،‏‎ ‎‏آن حواشی اش را نمی دانم ـ قاضی خواست حضرت امیر را. رفت‏‎ ‎‏در محضر قاضی ای که خودش او را نصب کرده است! قاضی‏‎ ‎‏حضرت امیر را احضار کرد. رفت. نشستند جلوی قاضی. حتی‏‎ ‎‏تعلیم داد به قاضی ـ ظاهرا در همین جاست ـ که نه، به من زیادتر از‏‎ ‎‏این نباید احترام کنی؛ قضاوت باید همچو، هردو علی السواء‏‎ ‎‏باشیم. یکی یهودی بوده و یکی هم رئیس ـ عرض می کنم که ـ از‏‎ ‎‏ایران گرفته تا حجاز تا مصر تا عراق! قاضی رسیدگی کرد و حکم‏‎ ‎‏بر ضد حضرت امیر داد. شما پیدا بکنید در تمام دوره های‏‎ ‎‏سلطنتها و رئیس جمهوریها و اینها، یک همچو وضعی که یک‏‎ ‎‏رئیسی با یک یهودی که تَبَعش بوده و با آن قاضی ای بوده است که‏‎ ‎‏خودش رعیت او بوده، شما پیدا کنید یک همچو قضیه ای در تمام‏‎ ‎‏جمهوریها، در تمام سلطنتها، در تمام رژیمها تا ما بگوییم رژیم‏‎ ‎‏اسلام یک رژیمی است که پایین تر از سایر رژیمهاست. ما که رژیم‏‎ ‎‏اسلام را می خواهیم، یک همچو چیزی می خواهیم. ما که‏‎ ‎‏می گوییم حکومت اسلام، همچو چیزی می خواهیم. ما‏‎ ‎‏می خواهیم یک حکومتی باشد که اگر قاضی دادگستری او را‏‎ ‎‏احضار کرد، برود آنجا. حالا به «اعلیحضرت» می شود گفت، یک‏‎ ‎‏کسی بگوید که شما مال مرا غصب کردی؟! یکی از این مازندرانیها‏‎ ‎‏برود بگوید که شما مال مرا غصب کردید؟! قاضی جرأت‏‎ ‎‏می کند؟! حالا هم ـ حتی حالا هم که همه بچه ها دارند داد می زنند‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 23
‏که مرگ بر شاه ـ همین حالا هم جرأت می کند قاضی که احضاریه‏‎ ‎‏بفرستد برای «اعلیحضرت»؟! حالا چند سال پیش از این را که‏‎ ‎‏می دانید چه مصیبتی بود. رئیس جمهور اینجا چطور؟ قاضی‏‎ ‎‏دادگستری احضارش می کند؟ احضار کرد، می رود در آن محضر‏‎ ‎‏می نشیند، حکم برخلافش بکند، بی چون و چرا قبول بکند؟(45)‏

14 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

حاکم اسلامی در میان توده ها

‏من امیدوارم که حکومت اسلامی در ایران تشکیل بشود، و از‏‎ ‎‏مزایایی که در حکومت اسلام هست بر بشر روشن بشود تا‏‎ ‎‏بشریت بفهمد که دین اسلام چه دینی است؛ و در روابط بین‏‎ ‎‏حکومت و ملتها چه روابطی است و در طرز اجرای عدالت چه‏‎ ‎‏نحوی است، و شخص اول مملکت با رعیت چه جور فرقی دارد‏‎ ‎‏در زندگی. اگر چنانچه بعضِ از مزایای اسلام را مردم بفهمند، امید‏‎ ‎‏این است که همه رو به اسلام بیاورند.‏

‏     حکومت اسلام و شخص اول، که خلیفه است بر مسلمین و‏‎ ‎‏به منزله سلطان است نسبت به مسلمین، زندگی عادی اش از افراد‏‎ ‎‏طبقه سه پایین تر و با مردم، با همین طبقه فقرا، همدرجه در زندگی‏‎ ‎‏هستند؛ و عدالت اجتماعی و عدالتهایی که اجرا می کند اسلام به‏‎ ‎‏مصلحت تمام طبقات، سابقه در بشر ندارد. حکومت اسلام مثل‏‎ ‎‏حکومتهای دیگر از قبیل سلاطین، از قبیل رؤسای جمهوری‏‎ ‎‏نیست. حاکم اسلام حاکمی است که در بین مردم، در همان مسجد‏‎ ‎‏کوچک مدینه می آمد جلوس می کرد و آنهایی که مقدرات مملکت‏‎ ‎‏دستشان بود، مثل سایر طبقات مردم در مسجد اجتماع می کردند؛‏‎ ‎‏و طوری بود اجتماعشان که کسی که از خارج می آمد نمی فهمید که‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 24
‏کی رئیس مملکت است و کی صاحب منصب است و کی از‏‎ ‎‏فقراست. لباسْ همان لباس فقرا و عشرتْ همان عشرت فقرایی. و‏‎ ‎‏در اجرای عدالت طوری بود که اگر چنانچه یک نفر از پایین ترین‏‎ ‎‏افراد ملت بر شخص اول مملکت، بر سلطان، بر رعیت ادعایی‏‎ ‎‏داشت و پیش قاضی می رفت، قاضی شخص اول مملکت را‏‎ ‎‏احضار می کرد و او هم حاضر می شد؛ و اگر چنانچه حکم‏‎ ‎‏برخلاف او می کرد تسلیم بود.‏

‏     و مع الأسف بر بشر، حتی بر خودِ مسلمین، مزایای اسلام‏‎ ‎‏مخفی است و دست ستمکارها و نفت خوارها نگذاشته است که‏‎ ‎‏اسلام به آنطوری که هست پیش مردم روشن بشود. اگر چنانچه‏‎ ‎‏اسلام به آنطوری که هست پیاده بشود و اجرا بشود، امید آن را‏‎ ‎‏داریم که تمام بشر در تحت لوای اسلام بیرون بیاید؛ تمام مکتبها‏‎ ‎‏شکست بخورد. مع الاسف نگذاشتند که اسلام را بشناسند مردم.‏‎ ‎‏گاهی اسلام را به صورتِ، به وصفِ «ارتجاع» تعبیر کردند و گاهی‏‎ ‎‏به خشونت تعبیر کردند و گاهی به اینکه چیزی که در هزار و چند‏‎ ‎‏صد سال پیش از این بوده است حالا نمی تواند اداره کند. تمام اینها‏‎ ‎‏تبلیغات است. و شواهد زنده در متن اسلام است که این مسائل‏‎ ‎‏اینطور نیست که مبلغین سایر ملل برای اسلام گفته اند.(46)‏

18 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تفاوت دموکراسی اسلامی با دموکراسی غربی 

‏ما می خواهیم اسلام را ـ لااقل حکومتش را ـ به یک نحوی که‏‎ ‎‏شباهت داشته باشد به اسلام اجرا بکنیم تا شما معنی دموکراسی‏‎ ‎‏را به آنطوری که هست بفهمید، و بشر بداند که دموکراسی که در‏‎ ‎‏اسلام هست با این دموکراسیِ معروف اصطلاحی که دولتها و‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 25
‏رؤسای جمهوری و سلاطین ادعا می کنند بسیار فرق دارد.(47)‏

18 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

آزادی اظهار عقیده در اسلام 

سؤال: ‏[‏‏حضرت آیت الله، برای جانشینی رژیم کنونی،‏‎ ‎‏شما خواستار جمهوری اسلامی هستید. چنین دولتی،‏‎ ‎‏آیا آزادیهای دموکراتیک را برای همه مردم تضمین خواهد کرد؟‏‎ ‎‏و در چنین دولتی نقش خود شما شخصا چه خواهد بود؟ ضمنا‏‎ ‎‏در مورد آزادیهای دموکراتیک می خواهیم بدانیم آیا‏‎ ‎‏کمونیستها و مارکسیستها آزادی اظهار عقیده و بیان خودشان را‏‎ ‎‏دارند یا نه؟‏‏]‏

جواب: ‏دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی‏‎ ‎‏است و برای همه اقلیتهای مذهبی آزادی به طور کامل هست و هر‏‎ ‎‏کس می تواند اظهار عقیده خودش را بکند. و اسلام جواب همه‏‎ ‎‏عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطقها را با منطق‏‎ ‎‏جواب خواهد داد.(48)‏

18 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

آزادی و استقلال در پناه اسلام 

‏ما آزادی که اسلام تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ آن نباشد نمی خواهیم. ما استقلالی که‏‎ ‎‏اسلام تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ آن نباشد نمی خواهیم. ما اسلام می خواهیم. آزادی‏‎ ‎‏که در پناه اسلام است، استقلالی که در پناه اسلام است ما‏‎ ‎‏می خواهیم. ما آزادی و استقلال بی اسلام به چه دردمان‏‎ ‎‏می خورد؟ وقتی اسلام نباشد، وقتی پیغمبر اسلام مطرح نباشد،‏‎ ‎‏وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادی باشد. ممالک دیگر‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 26
‏هم آزادی دارند. ما آن را نمی خواهیم.(49)‏

2 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

خودکفایی، ضامن استقلال و آزادی 

‏اگر شما بخواهید استقلال پیدا بکنید و آزادی حقیقی پیدا بکنید،‏‎ ‎‏باید کاری بکنید که در همه چیز خودکفا باشید؛ مستغنی باشید.‏‎ ‎‏کشاورز باید کاری بکند که دیگر ما احتیاج گندم به خارج نداشته‏‎ ‎‏باشیم. دانشگاهی باید کاری بکند که ما در طبابت، دیگر احتیاج به‏‎ ‎‏خارج نداشته باشیم، در مهندسی احتیاج به خارج نداشته‏‎ ‎‏باشیم.(50)‏

11 / 8 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

انقلاب اسلامی و آزادی احزاب 

‏آزادی ای که صحیح است و برای اسلام و کشور مضر نباشد از اول‏‎ ‎‏بوده و الان هم هست. و هیچ انقلابی مثل انقلاب ایران نبود که به‏‎ ‎‏مجرد پیروزی راهها را باز و فعالیت همه حزبها و گروهها را آزاد‏‎ ‎‏گذارد.(51)‏

30 / 5 / 62

*  *  *

‏ ‏


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 27

‎ ‎

کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 28