ویژگیهای آزادی
بیداری ملت، طلیعه آزادی
با همه مصیبتها، بیداری ملت مایه امید است. مخالفت دانشگاههای سرتاسر ایران ـ به حَسَب اعتراف شاه ـ و مخالفت علمای اعلام و طبقه محصلین و طبقات مختلف ملت با همه فشارها و قلدریها، طلیعه به دست آوردن آزادی و رهایی از قید استعمار است. شرکت نکردن ملت غیور در حزب فرمایشی و
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 17
انتخابات خائنانه، نمونه بیداری و پیروزی است.(39)
20 / 4 / 54
* * *
سرلوحه اعلامیه حقوق بشر
سر لوحه اعلامیه آزادی حقوق بشر ـ سرلوحه اش ـ آزادی افراد است. هر فردی از افراد بشر آزاد است، باید آزاد باشد. همه باید در مقابل قانون علی السواء باشند. همه باید آزاد باشند در محلشان؛ در سکنی آزاد باشند، در شغلشان آزاد باشند، در مشی شان باید آزاد باشند. این اعلامیه حقوق بشر است که سرلوحه اش این مطلب است.(40)
29 / 11 / 56
* * *
آزادی، حق مسلم ملت
ببینند که این یک حق مسلم ملت، این یک حقی که همه عالم می گویند که باید با ملتها باشد و از اساس دموکراسی این است که مردم آزاد باشند در این آرای خودشان، در [انتخاب] وکلای خودشان که به مجلس بفرستند؛ سرنوشت یک مملکتی به دست وکلا و اینها هست، و باید خود مردم سرنوشت شان در دست خودشان باشد، قانون اساسی این اختیار را داده است به مردم.(41)
29 / 7 / 57
* * *
اسلام، ضامن دموکراسی
سؤال: [آیا اسلام با قوانین بدون انعطافی که دارد، می تواند آزادی و پیشرفت اجتماعی را ضمانت نماید؟ نمونه ای از آن را در کشور
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 18
دیگری بدهید.]
جواب: اولاً، اسلام قوانین اساسی اش انعطاف ندارد و بسیاری از قوانینش با نظرهای خاصی انعطاف دارد و می تواند همه انحای دموکراسی را تضمین کند. کشوری که ما می خواهیم، کشوری اسلامی به همه معناست و اکنون در خارج نظیرش نیست، ولی در گذشته وجود داشته است.(42)
5 / 8 / 57
* * *
هدف، برقراری جمهوری اسلامی
هدف ما برقراری جمهوری اسلامی است و برنامه ما تحصیل آزادی و استقلال است و تصفیه وزارتخانه ها و حذف ماده هایی که رضاشاه و شاه فعلی با سرنیزه در قانون گنجاندند و حذف مواد مربوط به سلطنت مشروطه.(43)
11 / 8 / 57
* * *
دموکراسی و آزادی صدر اسلام
می گویند که ما می خواهیم که یک مملکتی باشد دموکراسی باشد. شما حساب بکنید که، ببینید که اسلام ـ ما حساب صدر اسلام را می خواهیم بکنیم که متن اسلام است،... اسلام و متن اسلام است ـ ببینیم که آیا این حکومت اسلام و این رژیم اسلام یک رژیم دموکراسی بوده یا یک رژیم قلدری و استبداد بوده؟ شما این قصه هایی را که تاریخ نقل کرده است (این قصه ها زیاد است اما حالا یکی دوتا قصه) این قصه هایی که تاریخ نقل کرده، شبیه آن را در یکی از ممالک که در درجه اول از دموکراسی را دارد بیاورید، بعد بگویید که این بهتر از آن است. یک قصه مال رسول خدا
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 19
ـ صلی الله [علیه و آله] و سلم (قصه هاست منتها حالا من یکی اش را می گویم) یک قصه مال حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ یک قصه مال عمر. وقتی که عمر می خواست برود به مصر ـ برای [اینکه] فتح کرده بودند مصر را و قدرتمند شده بود اسلام، همه جا را گرفته بودند ـ می خواست وارد بشود به مصر، یک شتر بود، خودش بود و یکی هم همراهش. یکی شان سوار این شتر می شده آن یکی جلویش را می گرفت و می برد؛ آنکه خسته می شد ـ قسمت کرده بودندـ این سوار می شد. آن وقتی که وارد ـ به حَسَب تاریخ ـ مصر شدند، نوبت آن غلام بود که سوار باشد و آقای خلیفه جلو [شترش] را گرفته بود و داشت می بُردش که مردم مصر آمده بودند به استقبال! خلیفه عبارت از این بود. ما عمر را قبول نداریم اما این عملْ عمل اسلامی آن وقت بوده؛ یعنی نقش اسلام بوده است ولو خودش یک آدمی بوده که ما نپذیرفتیم او را اما عملی که کرده است عملی بوده که نقش اسلام این بوده، یعنی پیغمبر هم این صورت بود؛ یعنی پیغمبر هم سوار یک الاغی می شده، یک کسی هم پشتش می نشسته و مسئله برایش می گفته؛ آن را تعلیمش می کرده، آنکه پشت سرش نشسته بوده تعلیمش می کرده. شما در تمام این دموکراسیها بیاورید که این جوری باشد که سلطان وقت، که سلطنتش چند مقابل ایران بوده، چند مقابل فرانسه بوده، شما بیاورید یک سلطان دموکراتی که با غلام خودش این جوری رفتار بکند که او سوار بشود؛ یک شتر باشد و چیزی بیشتر از این نه؛ آن جمال و جلال هیچ نباشد در کار. هر سلطان دموکراتی را که بیاورد اگر بخواهد وارد یک مملکت شکست خورده بشود، ببینید چه جوری وارد می شود! ببینیم چه جوری وارد می شود! این هم وارد شده در یک مملکتی که فتح شده است، سوار شتر غلام
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 20
است ـ حالا نوبت اوست ـ خودش دستش را جلو گرفته و افسار شتر را دارد می کشد. آمدند اشراف مصر آنجا و... همه هم تعظیم کردند به او. این تعلیم اسلام بوده. خود پیغمبر اکرم وقتی که در یک جمعیتی بودند و نشسته بودند و می خواستند مثلاً مسأله بگویند و صحبت بکنند و قضاوت بکنند و همه کارها، وضع جوری بوده است که کسی وارد می شد از خارج، نمی شناخت، نمی دانست کدام یکی آقاست ـ عرض می کنم که ـ سلطان به اصطلاح هست و کدام یکی رعیت است. اینها دور هم نشسته بودند با هم گعده کرده بودند، صحبت می کردند، هیچ معلوم نبود که پیغمبر این است یا این است یا اوست... نشسته بودند. این مسند هم که برای من ـ شما برای من درست کردید، این هم نبوده؛ روی زمین می نشستند. همین روی زمین می نشستند، همان روی زمین ناهارشان را می خوردند ـ آن هم آن ناهار! شما خیال کردید یک ناهاری درست می کردند، سفره می انداختند، یک بساطی بوده؟ همان آدمی که، همین حضرت امیری که، سلطنتش بیشتر از چند مقابل ایران بوده، سفره اش چی بوده؟ یک ظرفی بوده که توی آن نانهای جو بوده و سرش را هم مُهر می کرده که مبادا دخترش مثلاً یا پسرش ترحم کنند و توی این یک چیزی بریزند: یک چربی، یک روغنی که یک خرده نرم بشود. سرش را مهر می کرده که دست به آن نزنند. این نان خشک خوراک این امپراتور بوده که از مملکت ایران بیشتر تحت امپراتوری اش بوده؛ آن [هم ]سلوکش که گفتم.
دوتا قصه از آنها نقل می کنم: حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ (قبل از این هم چند جا یک دفعه گفتم) حضرت رسول ـ صلی الله [علیه و آله] و سلم ـ در آن اواخر عمرشان رفتند منبر فرمودند که هرکس به من حقی دارد بگوید، خوب کسی حقی
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 21
نداشته بود. یک عرب پا شد گفت من یک حقی دارم. چی هست؟ شما در جنگ کذا که می رفتید یک شلاقی به من زدید. به کجا زدم؟ به اینجا، بیا عوضش را بزن. گفت نه، من آن وقت شانه ام باز بوده، شما هم شانه تان باز کنید. بسیار خوب. شانه را باز کرد. عرب رفت بوسید! گفت من می خواستم ببوسم بدن رسول الله را! ولی مسئله این بوده و مطلب این است که یک رئیس مطلق حجاز آن وقت بوده است و بعضی جاهای دیگر، او بیاید بالای منبر و بگوید هرکس حق دارد بگوید، یک نفر نیاید بگوید به اینکه تو دهشاهی از من برداشتی! حالا اگر چنانچه هر یک از این ممالک دموکراسی را بیاورید، یکی برود بالای منبر بگوید که هر که حق دارد بگوید، اولاً می گوید این را؟ حق می دهد به ملت که اگر یک شلاقی زده باشد، بیا شلاقش را بزن؟ این حق را کدام دموکراسی، کدام سلطان، کدام رئیس جمهور، کدام ـ عرض می کنم ـ سلطان عادل و رئیس جمهور عادل و دموکراسی یک همچو کاری می کند؟ این اسلامی است که می گویید استبداد است و این دموکراسیهای دیگر! ما می گوییم که دموکراسی نیست ممالک شما. استبداد با صورتهای مختلف، رئیس جمهوریهایتان هم مستبدند به صورتهای مختلف؛ منتها اسمها خیلی زیاد است! الفاظ خیلی زیاد است! محتوا ندارد.(44)
14 / 8 / 57
* * *
آزادی و قانون در حاکمیت اسلام
حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ هم آن وقتی که سلطنتش (من تعبیر به «سلطنت» می کنم روی مذاقِ حالا و الاّ نباید این تعبیر را بکنم) خلافتش که همین نظیر سلطنتها بوده است، یعنی نظیر به این معنا
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 22
که همه جا تحت وَلای او بوده، چندین مقابل ایران بوده، حجاز و مصر و عراق و ایران و خیلی جاها، قاضی خودش نصب کرده برای قضاوت. عربی رفته ـ یهودی ـ رفته است شکایت کرده پیش قاضی از حضرت امیر که حالا یک زرهی از من است پیش ایشان ـ حالا من قصه چیزش را نمی دانم اما اصل متن قضیه را می دانم، آن حواشی اش را نمی دانم ـ قاضی خواست حضرت امیر را. رفت در محضر قاضی ای که خودش او را نصب کرده است! قاضی حضرت امیر را احضار کرد. رفت. نشستند جلوی قاضی. حتی تعلیم داد به قاضی ـ ظاهرا در همین جاست ـ که نه، به من زیادتر از این نباید احترام کنی؛ قضاوت باید همچو، هردو علی السواء باشیم. یکی یهودی بوده و یکی هم رئیس ـ عرض می کنم که ـ از ایران گرفته تا حجاز تا مصر تا عراق! قاضی رسیدگی کرد و حکم بر ضد حضرت امیر داد. شما پیدا بکنید در تمام دوره های سلطنتها و رئیس جمهوریها و اینها، یک همچو وضعی که یک رئیسی با یک یهودی که تَبَعش بوده و با آن قاضی ای بوده است که خودش رعیت او بوده، شما پیدا کنید یک همچو قضیه ای در تمام جمهوریها، در تمام سلطنتها، در تمام رژیمها تا ما بگوییم رژیم اسلام یک رژیمی است که پایین تر از سایر رژیمهاست. ما که رژیم اسلام را می خواهیم، یک همچو چیزی می خواهیم. ما که می گوییم حکومت اسلام، همچو چیزی می خواهیم. ما می خواهیم یک حکومتی باشد که اگر قاضی دادگستری او را احضار کرد، برود آنجا. حالا به «اعلیحضرت» می شود گفت، یک کسی بگوید که شما مال مرا غصب کردی؟! یکی از این مازندرانیها برود بگوید که شما مال مرا غصب کردید؟! قاضی جرأت می کند؟! حالا هم ـ حتی حالا هم که همه بچه ها دارند داد می زنند
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 23
که مرگ بر شاه ـ همین حالا هم جرأت می کند قاضی که احضاریه بفرستد برای «اعلیحضرت»؟! حالا چند سال پیش از این را که می دانید چه مصیبتی بود. رئیس جمهور اینجا چطور؟ قاضی دادگستری احضارش می کند؟ احضار کرد، می رود در آن محضر می نشیند، حکم برخلافش بکند، بی چون و چرا قبول بکند؟(45)
14 / 8 / 57
* * *
حاکم اسلامی در میان توده ها
من امیدوارم که حکومت اسلامی در ایران تشکیل بشود، و از مزایایی که در حکومت اسلام هست بر بشر روشن بشود تا بشریت بفهمد که دین اسلام چه دینی است؛ و در روابط بین حکومت و ملتها چه روابطی است و در طرز اجرای عدالت چه نحوی است، و شخص اول مملکت با رعیت چه جور فرقی دارد در زندگی. اگر چنانچه بعضِ از مزایای اسلام را مردم بفهمند، امید این است که همه رو به اسلام بیاورند.
حکومت اسلام و شخص اول، که خلیفه است بر مسلمین و به منزله سلطان است نسبت به مسلمین، زندگی عادی اش از افراد طبقه سه پایین تر و با مردم، با همین طبقه فقرا، همدرجه در زندگی هستند؛ و عدالت اجتماعی و عدالتهایی که اجرا می کند اسلام به مصلحت تمام طبقات، سابقه در بشر ندارد. حکومت اسلام مثل حکومتهای دیگر از قبیل سلاطین، از قبیل رؤسای جمهوری نیست. حاکم اسلام حاکمی است که در بین مردم، در همان مسجد کوچک مدینه می آمد جلوس می کرد و آنهایی که مقدرات مملکت دستشان بود، مثل سایر طبقات مردم در مسجد اجتماع می کردند؛ و طوری بود اجتماعشان که کسی که از خارج می آمد نمی فهمید که
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 24
کی رئیس مملکت است و کی صاحب منصب است و کی از فقراست. لباسْ همان لباس فقرا و عشرتْ همان عشرت فقرایی. و در اجرای عدالت طوری بود که اگر چنانچه یک نفر از پایین ترین افراد ملت بر شخص اول مملکت، بر سلطان، بر رعیت ادعایی داشت و پیش قاضی می رفت، قاضی شخص اول مملکت را احضار می کرد و او هم حاضر می شد؛ و اگر چنانچه حکم برخلاف او می کرد تسلیم بود.
و مع الأسف بر بشر، حتی بر خودِ مسلمین، مزایای اسلام مخفی است و دست ستمکارها و نفت خوارها نگذاشته است که اسلام به آنطوری که هست پیش مردم روشن بشود. اگر چنانچه اسلام به آنطوری که هست پیاده بشود و اجرا بشود، امید آن را داریم که تمام بشر در تحت لوای اسلام بیرون بیاید؛ تمام مکتبها شکست بخورد. مع الاسف نگذاشتند که اسلام را بشناسند مردم. گاهی اسلام را به صورتِ، به وصفِ «ارتجاع» تعبیر کردند و گاهی به خشونت تعبیر کردند و گاهی به اینکه چیزی که در هزار و چند صد سال پیش از این بوده است حالا نمی تواند اداره کند. تمام اینها تبلیغات است. و شواهد زنده در متن اسلام است که این مسائل اینطور نیست که مبلغین سایر ملل برای اسلام گفته اند.(46)
18 / 8 / 57
* * *
تفاوت دموکراسی اسلامی با دموکراسی غربی
ما می خواهیم اسلام را ـ لااقل حکومتش را ـ به یک نحوی که شباهت داشته باشد به اسلام اجرا بکنیم تا شما معنی دموکراسی را به آنطوری که هست بفهمید، و بشر بداند که دموکراسی که در اسلام هست با این دموکراسیِ معروف اصطلاحی که دولتها و
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 25
رؤسای جمهوری و سلاطین ادعا می کنند بسیار فرق دارد.(47)
18 / 8 / 57
* * *
آزادی اظهار عقیده در اسلام
سؤال: [حضرت آیت الله، برای جانشینی رژیم کنونی، شما خواستار جمهوری اسلامی هستید. چنین دولتی، آیا آزادیهای دموکراتیک را برای همه مردم تضمین خواهد کرد؟ و در چنین دولتی نقش خود شما شخصا چه خواهد بود؟ ضمنا در مورد آزادیهای دموکراتیک می خواهیم بدانیم آیا کمونیستها و مارکسیستها آزادی اظهار عقیده و بیان خودشان را دارند یا نه؟]
جواب: دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی است و برای همه اقلیتهای مذهبی آزادی به طور کامل هست و هر کس می تواند اظهار عقیده خودش را بکند. و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطقها را با منطق جواب خواهد داد.(48)
18 / 8 / 57
* * *
آزادی و استقلال در پناه اسلام
ما آزادی که اسلام تو[ی] آن نباشد نمی خواهیم. ما استقلالی که اسلام تو[ی] آن نباشد نمی خواهیم. ما اسلام می خواهیم. آزادی که در پناه اسلام است، استقلالی که در پناه اسلام است ما می خواهیم. ما آزادی و استقلال بی اسلام به چه دردمان می خورد؟ وقتی اسلام نباشد، وقتی پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادی باشد. ممالک دیگر
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 26
هم آزادی دارند. ما آن را نمی خواهیم.(49)
2 / 3 / 58
* * *
خودکفایی، ضامن استقلال و آزادی
اگر شما بخواهید استقلال پیدا بکنید و آزادی حقیقی پیدا بکنید، باید کاری بکنید که در همه چیز خودکفا باشید؛ مستغنی باشید. کشاورز باید کاری بکند که دیگر ما احتیاج گندم به خارج نداشته باشیم. دانشگاهی باید کاری بکند که ما در طبابت، دیگر احتیاج به خارج نداشته باشیم، در مهندسی احتیاج به خارج نداشته باشیم.(50)
11 / 8 / 58
* * *
انقلاب اسلامی و آزادی احزاب
آزادی ای که صحیح است و برای اسلام و کشور مضر نباشد از اول بوده و الان هم هست. و هیچ انقلابی مثل انقلاب ایران نبود که به مجرد پیروزی راهها را باز و فعالیت همه حزبها و گروهها را آزاد گذارد.(51)
30 / 5 / 62
* * *
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 27
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 28