آزادی انتخابات

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

آزادی انتخابات

‎ ‎

‏ ‏

دخالت در سرنوشت

‏حالا فرض ما می کنیم که آن مجلسی که رضاشاه با سرنیزه درست‏‎ ‎‏کرد و همه دیدیم نه، یک مجلس ملی بود و ملت آمد و دید که‏‎ ‎‏قاجاریه ـ مثلاً ـ خلاف هستند، آنها را کنار گذاشت و شد ایشان.‏‎ ‎‏این شد ایشان، بعد دیگر از اختیار مردم شد بیرون! برای اینکه‏‎ ‎‏حالا ایشان با اختیار مردم شد، بعد هر کاری بکند، مردم هر چه‏‎ ‎‏فریاد بزنند که آقا تو با اختیار ما، با انتخاب ما شاه شدی، ما‏‎ ‎‏نمی خواهیم دیگر، برو سراغ کارت، دیگر گوش نمی دهند؛ دیگر‏‎ ‎‏سرنیزه است! مثل همین حالایی که پیش آمده. آنها قرار دادند،‏‎ ‎‏یک کسی را انتخاب کردند، آن طبقه جلو انتخاب کردند، حالا ما‏‎ ‎‏باید جرم این پسره را هم بکشیم! ما انتخاب کردیم این را؟! آخر‏‎ ‎‏این عقلایی است که در پنجاه سال قبل یک طبقه دیگر، یک‏‎ ‎‏جمعیت دیگر، یک کسی را انتخاب کنند به سلطنت، بعد پسر او‏‎ ‎‏بی انتخاب این مردم و با مخالفت این مردم باز سلطان باشد بر این‏‎ ‎‏مردم؟! یعنی هر کاری که بخواهد بکند نخیر، سلطان مشروطه‏‎ ‎‏باشد! بی انتخاب مردم چرا باشد آخر؟ چه معنا دارد؟ هرکسی، هر‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 181
‏جمعیتی، هر اجتماعی حق اولی اش این است که خودش انتخاب‏‎ ‎‏بکند یک چیزی را که راجع به مقدرات مملکت خودش است.‏‎ ‎‏کدام یک از این ملت ما، الآن این طبقه اگر در تمام ایران شما‏‎ ‎‏بگردید یک نفر را پیدا بکنید که بگوید من دخالت داشتم در‏‎ ‎‏انتخاب محمدرضاخان به سلطنت، پیدا نمی کنید. هیچ کس، هیچ‏‎ ‎‏کس دخالت نداشت. «موهبت الهی» بوده است! به قول خودشان.‏‎ ‎‏بدون اینکه مردم دخالت داشته باشند!‏

‏     خوب، در قانون اساسی غلط ما این است که سلطنت یک‏‎ ‎‏«موهبت الهی» است که ملت می دهند به یک شخصی. خوب ما‏‎ ‎‏حالا قبول کردیم یک موهبت الهی است که ملت می دهند، کیْ‏‎ ‎‏ملت دادند این را؟! کیْ ملت اصلاً اختیار در این باب داشتند؟‏‎ ‎‏ایشان کودتا کرد و آمد ایران، آمد تهران، از قزوین آمد تهران را‏‎ ‎‏گرفت و کودتا کرد و یک عده ای را گرفت، حبس کرد و کم کم ماند.‏‎ ‎‏اولش نمی دانم رئیس قشون بود و بعد کم کم شد وزیر جنگ و بعد‏‎ ‎‏کم کم شد نخست وزیر و بعد هم با سرنیزه مجلس درست کرد و با‏‎ ‎‏سرنیزه الزام کرد اینها را که باید قاجاریه را خلع بکنید و باید من‏‎ ‎‏سلطنت کنم. همه اش سرنیزه بود. «موهبت الهی» که مردم‏‎ ‎‏می دهند ـ فرض کنیم که یک مطلبی است اینکه این موهبت الهی‏‎ ‎‏است و مردم می دهند به یک کسی ـ مردم می دهند! آخر مردم کجا‏‎ ‎‏دادند؟ کی مردم همچو کاری کردند؟ و من عرض کردم که حالا ما‏‎ ‎‏فرض می کنیم که این مردم هم ‏‏[‏‏سلطنت‏‏]‏‏ دادند به پدر ایشان و‏‎ ‎‏خوب، حالا بعدش چه؟ آن جمعیتی که آنجا بوده اند یک کسی را‏‎ ‎‏وکیل کرده، فرض کنید وکیل، وکیلِ من که نبوده پدر من! شما‏‎ ‎‏همه تان آن زمان هیچ یادتان نیست؛ هیچ کدام، هیچ کدامتان رأیْ‏‎ ‎‏آن وقت نداشتید، نبودید تا رأی بدهید؛ هیچ کدام شما آن وقت‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 182
‏نبودید، ما هم که بودیم که رأی نداشتیم، نداریم؛ خوب، رأی که‏‎ ‎‏به او ندادند. حالا ما فرض می کنیم که آن جمعیت رأی دادند به او؛‏‎ ‎‏الآن که ما می خواهیم زندگی بکنیم مقدرات مملکتمان را تحت‏‎ ‎‏نظر یک کسی قرار بدهیم، یک کسی بخواهد دخالت در امور‏‎ ‎‏مملکتی ما بکند بدون اینکه ما اصلاً اطلاعی داشته باشیم و بدون‏‎ ‎‏اینکه اختیاری داشته باشیم، ایشان باید هر کاری دلش می خواهد‏‎ ‎‏بکند؟(274)‏

22 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

بطلان اصل رژیم سلطنتی

‏بنابراین، این اصل اول و دوم که این نباید باشد و رژیم سلطنتی‏‎ ‎‏یعنی یک رژیم کهنه غلطی از اول بوده و اصلاً به حَسَب عقل هم‏‎ ‎‏یک مطلب غلطی است که مثلاً در هفتصد سال پیش از این یک‏‎ ‎‏جمعیتی ـ ما فرض کنیم که اگر هم این جور بوده، با اینکه این جور‏‎ ‎‏که نبوده است این؛ این را خوب ما می دانیم از اول اینطور نبوده‏‎ ‎‏است که با تصویب ملت روی کار آمده باشند، سر سلسله قاجاریه‏‎ ‎‏را همه می دانند که ... آمد و زد و گرفت و زدند و به هم زد اوضاع‏‎ ‎‏را، خود رضاشاه را هم همه ما دیدیم او را دیگر؛ آن شنیدنی است‏‎ ‎‏و این هم دیدنی است که ما که یادمان هست دیدیم که ایشان هم‏‎ ‎‏آمد و گرفت و زد و چه کرد و با زور و با سرنیزه سلطه پیدا کرد و‏‎ ‎‏سلطنت پیدا کرد که هیچ ابدا به ملت ارتباط نداشت؛ حالا ما فرض‏‎ ‎‏می کنیم که نه، یک سلطنتی را ملت آورده است روی کار ـ در‏‎ ‎‏هفتصد سال پیش از این ملت ایران جمع شدند و یک سلطانی را،‏‎ ‎‏خودش را و اعقابش را سلطان کردند. خوب، راجع به آن سلطانی‏‎ ‎‏که در زمان خودشان است و سر و کار خودشان با آنهاست بسیار‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 183
‏خوب. خوب، شما می خواهید مقدرات مملکت خودتان را،‏‎ ‎‏مملکت از شماست و مقدرات مملکت هم باید به دست شماها‏‎ ‎‏باشد و شما هم یک نفر را منتخب کردید؛ خوب، ما از این‏‎ ‎‏پیرمردهای هفتاد سال پیش از این، هفتصد سال پیش از این‏‎ ‎‏می پرسیم که شما نسبت به ما چکاره هستید؟ شما به چه دلیل یک‏‎ ‎‏کسی را سلطان برای ما قرار دادید؟ چون ما خودمان در این زمان‏‎ ‎‏باید انتخاب کنیم. به مجرد اینکه در هفتصد سال پیش از این یک‏‎ ‎‏اشخاصی آمدند و یک کسی را، یا یک سلسله ای را سلطان کردند،‏‎ ‎‏این اسباب این می شود که نسبت به ما هم یک وضع عقلی قانونی‏‎ ‎‏داشته باشد؟ به چه دلیل؟ هر قانون این را بگوید غلط است که‏‎ ‎‏باید حتما شما تسلیم بشوید به آنی که هفتصد سال پیش از این‏‎ ‎‏روی عقل خودش یک چیزی را گفته است و یک کسی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‎ ‎‏سلطان کرده. بنابراین اگر هم ما فرض می کردیم که سلطنتِ ـ مثلاً ـ‏‎ ‎‏رضاشاه یک سلطنتی بوده است که روی تصویب مردم بوده و آن‏‎ ‎‏مجلسی که درست کرده اند ـ آن قلابی ای که درست کردند نه ـ یک‏‎ ‎‏مجلس صحیحی ما فرض کردیم بوده است، آنها هم موکلهایشان‏‎ ‎‏یک طایفه دیگری بودند؛ الآن اکثریت جمعیت الاّ نادرشان،‏‎ ‎‏نادرشان که چند نفری در هر شهری ممکن است پیدا بشود که‏‎ ‎‏یادشان است آن وقت؛ اگر یادشان هم باشد آن وقت، آن وقت‏‎ ‎‏معلوم نیست که اکثرا اینها به یک حدی رسیده بودند که رأی‏‎ ‎‏داشته باشند، بچه بودند یا جوان بودند. خوب حالا ما فرض‏‎ ‎‏می کنیم که در هفتاد سال پیش از این، شصت و چند سال پیش از‏‎ ‎‏این یک جمعیتی آمدند ـ جمعیت ایران ـ پدران این طایفه بودند،‏‎ ‎‏آمدند و رأی دادند به اینکه وکلایی تعیین کردند خودشان،‏‎ ‎‏می گوییم حالا آزاد بودند (همه اش «گفتنی» است و الاّ نیست‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 184
‏اینطورها) فرض کنیم که خیر، آزاد بودند و وکلایی را تعیین کردند‏‎ ‎‏آنها، آن وکلا، وکلای اینها بودند؛ بسیار خوب، وکلای آنها حق‏‎ ‎‏داشتند که یک کسی را تعیین کنند که مقدرات اینها دست او باشد،‏‎ ‎‏درست؛ خوب به چه مناسبت این وکلا ـ وکلای ما که نبوده اند ‏‏[‏‏و‏‏]‏‎ ‎‏خوب شما که اصلاً آن وقت نبودید تا وکیل داشته باشید، وکلای‏‎ ‎‏شما که نبودند ـ به چه مناسبت آنها مقدرات شما را دست پسر‏‎ ‎‏رضاخان دادند؟ چه حقی، پدران ما چه حقی داشتند که یک همچو‏‎ ‎‏کاری بکنند؟ نه ما پدرانمان را وکیل کرده بودیم و نه خودمان وکیل‏‎ ‎‏کرده بودیم این وکلا را. اینها بیجا یک همچو کاری کردند.‏

‏     ‏‏بنابراین اصلاً رژیم سلطنتی بطلانش همراه خودش است.‏‎ ‎‏خود قانون اساسیِ آن وقت ـ که این فروعش اینهایش همه اش‏‎ ‎‏پوسیده است ـ همین خود قانون اساسی می گوید که سلطنت یک‏‎ ‎‏موهبتی است الهی که به «اعلیحضرت» آن را مردم می دهند! حالا‏‎ ‎‏«موهبت الهی» است و مردم می دهند! حالا این چرا چه جور شده‏‎ ‎‏که مردم وکیل خدا هستند، موهبت را مردم می دهند! این چه‏‎ ‎‏است، شاید آن وقت هم اینها دیدند که نمی شود ـ مثلاً ـ دعوا کرد‏‎ ‎‏با رضاخان یا با آن سلاطینی که آن وقت بودند نمی شود خیلی‏‎ ‎‏دعوا کرد، خواستند یک چیزی ـ یک استخوانی لای زخم‏‎ ‎‏بگذارند! نه، قضیه این حرفها نیست، بیخود است. این نظام غلط‏‎ ‎‏پوسیده ای است. در هر صورت، در خود قانون اساسی هم این‏‎ ‎‏است که سلطنت موهبت الهی است که مردم می دهند به شاه.‏‎ ‎‏خوب حالا همین ماده را ما می خواهیم عمل بکنیم به آن. مردم‏‎ ‎‏باید سلطنت را بدهند به شاه. ما از سرتاسر این مملکت سؤال‏‎ ‎‏می کنیم که سلطنت ایشان را آیا شما دادید به ایشان؟ هیچ کس‏‎ ‎‏جواب آری ندارد، برای اینکه اگر هم صحیح باشد، پدران شما‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 185
‏ـ اگر صحیح باشد، من عرض می کنم دروغ است این حرف اما اگر‏‎ ‎‏هم صحیح باشد ـ این موهبت الهی را دادند به رضاخان؛ خوب‏‎ ‎‏رضاخان مُرد و سلطنت او هم تمام شد؛ پدران ما نه وکیل ما‏‎ ‎‏بوده اند نه ولیّ ما بودند، هیچی نبودند آنها هم؛ آن وقت اکثر مردم‏‎ ‎‏نبودند در خارج تا اینکه پدرانشان یک کاری برایشان بکنند؛‏‎ ‎‏بنابراین به چه دلیل الآن محمدرضاخان به حَسَب قانون اساسی،‏‎ ‎‏به حَسَب همین قانون که «موهبت الهی» است که مردم می دهند به‏‎ ‎‏شاه، خوب از ایشان ما می پرسیم که کدام مردم به شما همچو رأیی‏‎ ‎‏دادند؟ شما خودتان قبول دارید که این رأی را به پدر شما دادند؛‏‎ ‎‏آن هم آنهایی که دادند، الآن از آنها کمی مانده است، هیچی نمانده‏‎ ‎‏است تقریبا ـ اگر هم داده باشند. بنابراین، روی موازین قانون‏‎ ‎‏اساسی، یعنی روی همین ماده ای که شاه به آن استناد می کند برای‏‎ ‎‏سلطنت خودش، روی همین ماده، ایشان سلطنت ندارد برای‏‎ ‎‏اینکه موهبت الهی باید ملت بدهند به یک کسی که شاه بشود، و‏‎ ‎‏ملت نداده اند به او.‏

‏     عرض کنم اینها همه اش روی فرض این است که سلطنت‏‎ ‎‏رضاشاه را مردم داده باشند به او و مردم نداده اند و ما دیگر‏‎ ‎‏می دانیم. و ما فرض می کنیم که خیر، آن سلطنت موهبت الهی بوده‏‎ ‎‏است که مردم داده اند به شاه؛ حالا ما این هم فرضش می کنیم که‏‎ ‎‏خیر، خود این مردم همه با هم جمع شدند و این موهبت الهی را‏‎ ‎‏تقدیم آقای «آریامهر» کردند! خوب الآن که مردم همه دارند‏‎ ‎‏می گویند نمی خواهیم، خوب تمام می شود که قضیه! ‏‏[‏‏خنده‏‎ ‎‏حضار‏‏]‏‏ خوب یک چیزی مردم دادند حالا می گیرند. یک چیزی که‏‎ ‎‏اختیار دادنش دست یک کسی است، اختیار گرفتنش هم دست‏‎ ‎‏خود اوست.‏


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 186
‏     ما فرض می کنیم که همه مردم جمع شدند یک روزی گفتند که‏‎ ‎‏محمدرضاخان سلطنت برای او باشد، ما این «موهبت الهی» را‏‎ ‎‏تقدیم ایشان کردیم؛ حالا را شما چه می گویید؟ تو حالا می خواهی‏‎ ‎‏سلطنت بکنی! سلطنت سابق بسیار خوب؛ تا حالا قانونی به قول‏‎ ‎‏خودت! از حالا که مردم دارند می گویند نه، دیگر چه؟ می گویید‏‎ ‎‏که همه باز هم می گویند آره؟ اصفهانیها داشتند آتش می زدند به‏‎ ‎‏همه چیز باز آنجا مردِکه ـ آنجا ایشان بود یا یک کسی از رفقایشان ـ‏‎ ‎‏می گفت که مردم شاه دوست اصفهان! ‏‏[‏‏خنده امام و حضار‏‏]‏‏.‏

‏     الآن هم اینها این حرف را می زنند که مردم شاه دوست ایران!‏‎ ‎‏خوب الآن این مردم شاه دوست همه با هم جمع شده اند می گویند‏‎ ‎‏ما نمی خواهیم یک مطلبی را. یک کسی را من وکیل کردم، مادامی‏‎ ‎‏که عزلش نکردم وکیل است؛ وقتی عزلش کردم دیگر نمی تواند‏‎ ‎‏بگوید تو وکیل کردی مرا دیگر حق نداری حرف بزنی! خوب‏‎ ‎‏سلطنت یک چیزی بوده که مردم باید بدهند به یک کسی، حالا ما‏‎ ‎‏فرض می کنیم که مردم دادند به شما، حالا می گویند نمی خواهیم؛‏‎ ‎‏حالا دیگر ایشان چه می گوید؟ پس ایشان یاغی است الآن! اینکه‏‎ ‎‏من گاهی می نویسم یاغی، نه این است که مبالغه ای است، مبالغه‏‎ ‎‏نیست؛ ایشان الآن یاغی است. یاغی عبارت از آن آدمی است که‏‎ ‎‏بیاید بیخودی یک جایی، یا به ضد قوانین بخواهد یک حکومتی‏‎ ‎‏بکند، بخواهد یک کلاهبرداری بکند. ایشان تمام این استفاده هایی‏‎ ‎‏که در این مدتها کرده روی یاغی گری بوده است و کلاهبرداری‏‎ ‎‏بوده. اگر فرض کنید سلطنت یک حقوقی داشته است و ایشان‏‎ ‎‏حقوقش را گرفته، کلاهبرداری بوده برای اینکه سلطنت نبوده تا‏‎ ‎‏حقوق بگیرد ایشان!‏

‏     ما فرض می کنیم که خیر، ایشان همچو موافق با همه مواد‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 187
‏قوانین هم عمل کرده و سلطنت هم یک حقوقی داشته و آن حقوق‏‎ ‎‏ناچیز! را هم ایشان گرفته، ما از ایشان می پرسیم که شما به چه‏‎ ‎‏دلیل گرفتی؟ شما که سلطان نیستید که حقوق بگیرید. الآن که‏‎ ‎‏مردم دارند فریاد می زنند که «نه»، به چه مناسبت شما در جایی که‏‎ ‎‏مال ملت است نشسته ای؟ جایی که مال ملت است می روی‏‎ ‎‏حکمفرمایی می کنی، مردم را دعوت می کنی؛ به شما چه؟! مال‏‎ ‎‏ملت است اینها؛ چه می گویی به مردم؟‏

‏     بنابراین، این اصلی که ایشان نباید باشد، مردم می گویند نباید‏‎ ‎‏باشد... حالا مردم می گویند نباید باشد. شاید اکثرا غافل باشند از‏‎ ‎‏اینکه این نباید که از اول باشد، نبوده از اول؛ نه اینکه نباید باشد.‏‎ ‎‏«نباید باشد» مال آنی است که تا حالا بوده. حالا می گوییم آقا، تا‏‎ ‎‏حالا شما بودید بسیار خوب، حالا از این به بعد بر چه ‏‏[‏‏اساس‏‏]‏‎ ‎‏می گویی؟ بیا برو دیگر، بس است دیگر! تا حالا هر کاری کردی‏‎ ‎‏خوب یا بد، بسیار خوب از حالا ما نمی خواهیم. این مال «نباید‏‎ ‎‏باشد» است. اما وقتی که مطلب را بازش کنیم از هم، یا تاریخ این‏‎ ‎‏سلطنت ایشان را، آنکه یادشان است و آنکه توی کتابها نوشته اند‏‎ ‎‏ـ اگر نوشته باشند و جرأت کرده باشند، نوشته اند منتها ظاهر‏‎ ‎‏نیست، بعد پیدا می شود اینها ـ آنهایی که اطلاع به واقعه دارند،‏‎ ‎‏خوب می دانند که قضیه این نبوده است که یک سلطنت اعطایی‏‎ ‎‏باشد که قانون اساسی می گوید که اعطا کردند. این سلطنت‏‎ ‎‏رضاخان، پدر محمدرضا، این یک سلطنت زوری، قلدری،‏‎ ‎‏مجلس سرنیزه ای و الزامی ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏ به اینکه شما باید رأی بدهید، به‏‎ ‎‏اینکه آن دسته بروند و این دسته بیایند؛ نه آن دسته درست بود و‏‎ ‎‏نه این دسته درست.(275)‏

24 / 8 / 57

‏ ‏

‏ ‏


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 188
ایجاد شرایط برگزاری انتخابات 

‏ما در اولین زمان لازم برنامه خود را اعلام خواهیم کرد. ولی‏‎ ‎‏مهمترین وظیفه دولت آینده این است که هرچه سریعتر شرایط‏‎ ‎‏انتخابات آزاد را فراهم کند. از قبیل آزادی مطبوعات به معنی‏‎ ‎‏واقعی، ذکر تمامی واقعیات و حقایق و آگاه ساختن مردم به همه‏‎ ‎‏مسائل و آشکار نمودن جنایات پشت پرده سلسله پهلوی و تمامی‏‎ ‎‏کسانی که در این جنایات با آنان همدست بوده اند، محاکمه و‏‎ ‎‏مجازات آنان، تا دیگر نتوانند با عوض کردن چهره خود مردم را‏‎ ‎‏فریب دهند.(276)‏

13 / 10 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

عدم اعمال قدرت در انتخابات

‏یکی از مهمترین وظایف اولیه جمعی که پس از سقوط شاه‏‎ ‎‏مسئولیت امور را به دست می گیرند، فراهم کردن شرایط انتخابات‏‎ ‎‏آزاد است که به هیچ وجه اِعمال قدرت و نفوذ از هیچ طبقه و‏‎ ‎‏گروهی در انتخابات نباشد.(277)‏

18 / 10 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

استقرار حکومت با آرای مردم

سؤال: ‏[‏‏برای مدتها شما رفتن شاه را خواسته اید. حال که او رفته،‏‎ ‎‏می خواهید که دوستان شما در ایران قدرت را به دست بگیرند؛ به‏‎ ‎‏چه نوعی؟ به صورت قانونی یا به صورت فشار افکار عمومی ـ با‏‎ ‎‏این تظاهراتی که دارند؟‏‏]‏

جواب: ‏فشار افکار عمومی همان قانون است. سلطنت در ایران به‏‎ ‎‏آرای مردم به خیال آنها آمده است و حال آنکه از اول هم نیامده‏‎ ‎‏بود. قانون ما این است که سلطنت باید با آرای عمومی مستقر‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 189
‏بشود و الآن آرای عمومی خلع کرده است او را، بلکه مکرر اعلام‏‎ ‎‏خلع او را کرده. بنابراین ما همان فشار افکار عمومی ـ که قانون‏‎ ‎‏واقعا همان است ـ باید قدرت را به دست بگیریم و حکومت را‏‎ ‎‏مستقر کنیم.(278)‏

29 / 10 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

قیام برای خدا

‏ما یک قدم جلو رفتیم؛ آن اینکه این شخص را از مملکتمان بیرون‏‎ ‎‏کردیم. او می خواست که ماها را بیرون کند یعنی هر کس وارد در‏‎ ‎‏حزب رستاخیز نشده است باید از این مملکت بیرون برود، شما‏‎ ‎‏بحمدالله با هم متحد شدید و اتفاق کلمه شما این شد که آن کاری‏‎ ‎‏که او می خواست سر شما بیاورد سر او درآورید؛ بیرونش کردید!‏‎ ‎‏بعدها هم کسی نمی تواند او را بیاورد. اگر می توانستند نگهش‏‎ ‎‏می داشتند ‏‏[‏‏خنده حضار‏‏]‏‏؛ نگه داشتن آسانتر از بیرون رفتن و‏‎ ‎‏برگشتن است. البته آنها الآن به فکر هستند؛ گفته می شود که در‏‎ ‎‏طیاره که داشته می رفته این خبیث امر می کرده است به اینکه کودتا‏‎ ‎‏کنید ‏‏[‏‏خنده حضار‏‏]‏‏؛ طیاره در هوا بوده و باز از هوای نَفْسش‏‎ ‎‏دست برنداشته ‏‏[‏‏خنده حضار‏‏]‏‏ از آنجا ـ اینطور گفته می شود ـ امر‏‎ ‎‏کرده که کودتا. و کودتایی که او می گوید دیگر اینطور این حرفها‏‎ ‎‏نیست: بکشید و بزنید! از او اطاعت نکردند. در همین چند روز هم‏‎ ‎‏می گویند در یکی از پادگانها ـ الآن هم، امروز هم برای من باز این‏‎ ‎‏را نوشته بودند ـ دستور داده بودند به اینکه باید ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ شهر همدان‏‎ ‎‏کودتا کنید و بمباران کنید و بساط درست کنید. گوش ندادند و‏‎ ‎‏اعتصاب غذا کردند و گوش ندادند، و الآن هم آن پادگان دربست‏‎ ‎‏مال ملت است.‏


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 190
‏     اینها برای چی بود؟ برای دو مطلب: یک مطلبْ این اتفاق‏‎ ‎‏کلمه ای که در ایران پیدا شد؛ یک مطلب دیگر ـ آن پشتوانه ای که‏‎ ‎‏عبارت از حق و حقیقت ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏، خدا بود. برای خدا و اسلام داد‏‎ ‎‏زدید گفتید ما اسلام را می خواهیم، آزادی می خواهیم، استقلال‏‎ ‎‏می خواهیم. حکومت اسلام ـ حکومت اسلامی همان آزادی و‏‎ ‎‏استقلالی را به شما می دهد، منتها شما تشریح کردید مطلب را، و‏‎ ‎‏الاّ حکومت اسلامی یعنی آزادی، یعنی استقلال. این پشتوانه‏‎ ‎‏داشتن اجتماع شما به اراده الله تعالی موجب پیروزی شما تا‏‎ ‎‏اینجاست.و اگر این دو جهت محفوظ بماند تا قیامتان بحق باشد‏‎ ‎‏ـ ‏أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ اَن تَقُومُوا لله ِ‎[1]‎‏ ـ برای خدا قیام کنید نه برای شهوات‏‎ ‎‏نفسانیه؛ اگر انسان برای شهوات نفسانیه قیام بکند و برای خدا‏‎ ‎‏نباشد، این به جایی نمی رسد کارش؛ این بالاخره فَشَلْ می شود؛‏‎ ‎‏چیزی که برای خدا نیست دوام نمی تواند داشته باشد.(279)‏

1 / 11 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

رأی به جمهوری اسلامی

‏ما باید با تمام قوا کوشش کنیم که وحدت خودمان را حفظ کنیم، و‏‎ ‎‏قصدهای خودمان را اسلامی کنیم و در چند روز دیگر که رفراندم‏‎ ‎‏می شود، همه ما به حکومت اسلامی ـ یعنی به جمهوری اسلامی ـ‏‎ ‎‏رأی بدهیم. من خودم رأیم جمهوری اسلامی است و از همه‏‎ ‎‏آقایان تقاضا دارم که همین رأی را بدهند. البته همه مختارند هر‏‎ ‎‏رأیی را می خواهند بدهند لکن تقاضای من از ملت این است که‏‎ ‎‏همین رأی را بدهند. ‏

‏     و من امیدوارم که با وحدت کلمه ـ شما برادرها ـ و با اینکه‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 191
‏قصدتان را برای اسلام خالص کنید، پیشرفت خواهید کرد؛ چنانچه‏‎ ‎‏پیروزی تاکنون هم ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ وحدت کلمه شما ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏، و اینکه همه‏‎ ‎‏برای اسلام و مقصد این بود که حکومت اسلامی باشد.(280)‏

28 / 12 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جمهوری اسلامی به اتفاق آرا

‏ملت ما بحمدالله با بیداری، اتکال به خدای تبارک و تعالی ‏‏[‏‏و‏‏]‏‎ ‎‏وحدت کلمه بر طاغوت پیروز شد؛ بر طاغوتی که تمام قدرتها را‏‎ ‎‏داشت و تا دندان مسلح بود و از اجانب استظهار می کرد و آنها‏‎ ‎‏پشتیبان او بودند. و ملت ما هیچ نداشت جز قوت ایمان و اراده‏‎ ‎‏آهنین. با وحدت کلمه و قدرت ایمان، ما بر ابرقدرتها غلبه کردیم و‏‎ ‎‏آنها را به عقب راندیم. شما در وقتی آمدید که ما بحمدالله ‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی را به رأی عمومی رساندیم. شما در وقتی‏‎ ‎‏آمدید که ملت ما، به اکثریت قریب به اتفاق، رأی به جمهوریت‏‎ ‎‏اسلامی دادند؛ و از آن پیرمردهای هشتادساله، معلولین،‏‎ ‎‏اشخاصی که در بیمارستانها بودند، اشخاصی که با چرخ‏‎ ‎‏می آوردند آنها را پای صندوق، همه و همه رأی دادند بر‏‎ ‎‏جمهوریت اسلام. این نبود جز اینکه ملت ما اسلام را برای‏‎ ‎‏خودش یک پایگاه آزادی و استقلال می داند.(281)‏

13 / 1 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

میزان، نظر ملت است 

‏نظر آن ملتی که نهضت را به وجود آورد و قدرتهای بزرگ را‏‎ ‎‏شکست، و بعد از این هم دنبال همین قدرت خواهد بود، تمام حَظّ‏‎ ‎‏مال اینهاست. نظرهای اینها میزان است. نظرهای دیگران اگر‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 192
‏موافق با نظر اینهاست، اگر دنباله اسلام است، اگر با حفظ اسلام و‏‎ ‎‏احکام است، اهلاً و مرحبا؛ و اگر انحراف است آنها باید بروند‏‎ ‎‏آنجایی که قبلاً بوده اند.(282)‏

15 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

میزان رأی ملت

‏یک مجلس مؤسسان پانصد ـ ششصد نفری می خواهیم! بهانه‏‎ ‎‏نگیرند. مگر مجلس مؤسسان چیست؟ جز این است که اشخاصی‏‎ ‎‏که مردم آنها را انتخاب می کنند باید بنشینند و قانون را ملاحظه‏‎ ‎‏کنند؟ باید حتما ششصد ـ هفتصد نفر باشند تا نوبت به شما هم‏‎ ‎‏برسد! اگر تمام ملت پنجاه نفر را تعیین کنند، اینها وکیل ملت‏‎ ‎‏نیستند؟ این مجلس مجلس مؤسسان نیست؟ ما بعد از اینکه‏‎ ‎‏بررسی شد در قانون اساسی، به نظر خبرگان اسلامی رسید، به‏‎ ‎‏نظر روحانی اسلامی رسید، به نظر علمای متعهد رسید، به نظر‏‎ ‎‏نمایندگان مردم رسید، باز هم در افکار عمومی می گذاریم، خود‏‎ ‎‏ملت میزان است. مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد برای این است‏‎ ‎‏که مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد رأی بدهد،‏‎ ‎‏لکن وکیل ملت حق دارد؟! این چه غلطی است! خود من حق‏‎ ‎‏ندارم تصرف بکنم در مالم، وکیل من حق دارد؟! خود شما حق‏‎ ‎‏ندارید رأی بدهید، وکیل شما حق دارد؟! وکلا برای این حق دارند‏‎ ‎‏که وکیل شما هستند، و الاّ چه حقی دارند؟ یک نفر چه حقی دارد‏‎ ‎‏برای 35 میلیون جمعیت رأی بدهد؟ پنجاه نفر ـ ششصد نفر چه‏‎ ‎‏حقی دارد برای یک ملت 35 میلیونی رأی بدهد؟ این حق برای‏‎ ‎‏این است که شما می خواهید رأی بدهید. رأی شماست. میزان؛‏‎ ‎‏رأی ملت است. ملت یکوقت خودش رأی می دهد. یکوقت یک‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 193
‏عده ای را تعیین می کند که آنها رأی بدهند: آن در مرتبه دوم‏‎ ‎‏صحیح است. و الاّ مرتبه اول، حق مال خود ملت است. شما خون‏‎ ‎‏دادید، حقوقدانان برای شما تکلیف معین کنند؟! خودتان باید‏‎ ‎‏تکلیف معین کنید. شمایید، همین ملت، همین مردم محروم‏‎ ‎‏دانشگاه، جوانهای محروم دانشگاه، همین جوانهای محروم‏‎ ‎‏مدرسه فیضیه، همین جوانهای محروم در ارتش، همین جوانهای‏‎ ‎‏محروم در بازار، همین جوانهای محروم در کارخانه ها و در‏‎ ‎‏کشاورزی، اینها باید رأی بدهند. بهانه ها را کنار بگذارید؛ از خدا‏‎ ‎‏بترسید؛ با ملت شوخی نکنید؛ رأی مردم را هیچ حساب نکنید؛‏‎ ‎‏مردم را به حساب بیاورید.‏

‏     ما حتما باید تابع طرحهای غربی باشیم؟ اسلام را کار نداریم؟!‏‎ ‎‏غرب هرچه بگوید تابع آن هستیم؟! غرب تا حالا همین بساط بود‏‎ ‎‏که بود. ما تا حالا مبتلای به غرب بودیم. بیش از پنجاه سال ـ که‏‎ ‎‏اکثر شما یا بعض از شما یادشان است، بعضی از شما و من یادم‏‎ ‎‏است ـ و بیست و چند سال ـ که اکثر شما یادتان است طرحهای ما‏‎ ‎‏غربی بود؛ گرفتاریهای ما از غرب بود. باز همان گرفتاریها پیش‏‎ ‎‏بیاید؟ قانون اساسی را هم آنها بنویسند؟! آنها رأی بدهند؟‏‎ ‎‏غربزده ها رأی بدهند؟ میزان شما هستید. آن کسی هم که اینها‏‎ ‎‏خودشان قبول دارند ـ ولو دروغ می گویند بعضی شان ـ دکتر‏‎ ‎‏مصدق‏‎[2]‎‏ هم وقتی که مطلبی پیش آمد، که من حالا یادم نیست،‏‎ ‎‏آمد بالا ایستاد و گفت من با خود مردم صحبت می کنم؛ به وکلا کار‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 194
‏ندارم؛ وکلا صدای مردمند؛ من با خودشان صحبت می کنم. ما از‏‎ ‎‏خودتان رأی می خواهیم. ما اگر چنانچه هیچ هم وکیل نگیریم،‏‎ ‎‏شما هستید میزان.(283)‏

25 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

ملاک رأی مردم 

‏ما برای خاطر اینکه این نق نق ها کم بشود، گفتیم یک مجلسی هم‏‎ ‎‏درست بشود. شما اسمش را «مجلس مؤسسان» بگذارید، اگر‏‎ ‎‏خیلی دلتان می خواهد غربی باشید. اگر خیلی دلتان می خواهد که‏‎ ‎‏مردم را به خودتان متوجه کنید، اسمش را بگذارید «مجلس‏‎ ‎‏مؤسسان»؛ و الاّ ما با مردم کار داریم. ـ ما قانون را ـ قاعده این بود،‏‎ ‎‏قانون را بنویسیم، منتشر کنیم در همه بلاد؛ و همه مردم ببینند؛ بعد‏‎ ‎‏به آنها بگوییم این را می خواهید یا نه. رفراندم کنیم. ما برای اینکه‏‎ ‎‏شماها خیلی دم از «روشنفکری» می زنید! یک قدری هم با شما‏‎ ‎‏مسالمت بکنیم. با اینکه هرچه مسالمت کنیم، شما بدتر خواهید‏‎ ‎‏کرد! ما می گوییم که مردم خودشان افرادی را تعیین کنند که این‏‎ ‎‏قانون اساسی که نوشته شده است بیایند ببینند؛ هر رأیی دارند،‏‎ ‎‏هر طرحی دارند بدهند؛ می خواهد این رأیها رأیهای مخالف با‏‎ ‎‏قرآن باشد، می خواهد موافق. منتها ما مخالفهایش را قبول‏‎ ‎‏نمی توانیم بکنیم؛ و شما هم دنبال این هستید که این کار را بکنید.‏‎ ‎‏این مجلس را شما اسمش را «مجلس مؤسسان» بگذارید. ما بعد‏‎ ‎‏از این مجلس مؤسسان هم به خود موکلها، به وکلا ما چه کار‏‎ ‎‏داریم، ما شما را می شناسیم؛ ما نوکر شماییم.(284)‏

25 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 195
دموکراسی ایران، بهترین دموکراسی 

‏ان شاءالله خداوند همه شما را تأیید کند، موفق باشید؛ و همه ما را‏‎ ‎‏تأیید کند که این بار که حالا در نیمه راه است به آخر برسانیم. و این‏‎ ‎‏مجلس که بناست درست بشود و بررسی قانون اساسی، هر که‏‎ ‎‏نظر دارد نظر بدهد. و بعد از نظر دادن به این مجلسی که بنا است‏‎ ‎‏درست بشود، مردم خودشان این مجلس را تأسیس بکنند؛ آنجا‏‎ ‎‏آنها بررسی بکنند؛ آنها تصویب بکنند. بعد هم خود مردم. و من‏‎ ‎‏گمان ندارم که در دنیا از این فرمی که طرح شده است الآن، بهتر‏‎ ‎‏فرمی است که هست و در دنیا از این بهتر نداریم ما، که در اختیار‏‎ ‎‏ملت در دو دفعه باشد. در هر جا هی به اصطلاح اینها، هیچ‏‎ ‎‏دمکراسی ای بالاتر از این نیست که یک مطلبی در اختیار مردم دو‏‎ ‎‏دفعه. مجلس مؤسسان که درست می کردند یک دفعه در اختیار‏‎ ‎‏مردم بود. و آن این است تعیین آن آقا را بکنند! رفراندم اگر بود،‏‎ ‎‏یک دفعه در اختیار مردم بود، که یکی دیگر قانونش را بنویسد.‏‎ ‎‏مثل فرانسه در جمهوری پنجمش، کسان دیگر از اجزای دولت و‏‎ ‎‏وزارتخانه ها و اینها قانون را نوشتند؛ یک چند نفری هم از مجلس‏‎ ‎‏شورا و اینها بودند و بعد به رفراندم گذاشتند قانون اساسی شان را.‏‎ ‎‏اما این قانون اساسی ای که الآن بنا هست بر آن دو دفعه در اختیار‏‎ ‎‏مردم است: یک دفعه اینکه مردم این اشخاصی را که اطلاعات‏‎ ‎‏دارند از قوانین، اطلاعات دارند از اسلام، اطلاعات دارند از آن،‏‎ ‎‏برای مردم هستند، دلسوزند برای مردم، امین هستند، یک همچو‏‎ ‎‏اشخاصی را تعیین کنند برای بررسی قانون اساسی و درست کردن‏‎ ‎‏و اینطور چیزهایش. به این اکتفا نکنند، باز یک دفعه دیگر در‏‎ ‎‏اختیار مردم بگذارند که حالا بعد از اینکه نمایندگان شما این را‏‎ ‎‏تصویب کردند، یا تصدیق کردند به اینکه این بسیار خوب است و‏‎ ‎‏صحیح است و موافق با اسلام است و موافق با مصلحت کشور‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 196
‏است، ثانیا بیایند به مردم بگویند آقا ـ اینی که ـ کسانی که شما‏‎ ‎‏تعیین کردید، تأیید کردند، بیایید خودتان هم باز بفرمایید ‏‏[‏‏رأی‏‎ ‎‏بدهید‏‎ ‎‏]‏‏در دنیا یک همچو چیزی نیست.(285)‏

30 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

بهترین انتخاب در اسلام 

‏و بهترین طریقی که اصلاً در دنیا هم سابقه ندارد یعنی به استثنای‏‎ ‎‏آن جهتش که خود مردم وکلایشان را تعیین می کنند، رفراندم سابقه‏‎ ‎‏دارد. و بررسی قانون اساسی هم ـ با خبره ـ با اهل خبره، این هم‏‎ ‎‏سابقه دارد در فرانسه ای که، به قول شماها، یعنی به قول همین‏‎ ‎‏روشنفکرها، مهد آزادی و مهد دمکراسی است، سابقه دارد. و این‏‎ ‎‏بهتر از آن است. برای اینکه آنجا از وزرا و از نخست وزیری و از‏‎ ‎‏اشخاصی که منتخب مردم نبوده است با چند نفر هم از منتخبین‏‎ ‎‏مردم، اینها با هم جمع شدند. این منتخبین در غیر این جهت، آنها‏‎ ‎‏هم منتخب برای این جهت نبودند. مجلس شورا و مجلس سنا‏‎ ‎‏منتخب برای نگاه کردن در قانون اساسی نبوده؛ انتخاب کرده اند،‏‎ ‎‏اما نه انتخاب برای قانون اساسی منتخبین آنها که انتخاب قانون‏‎ ‎‏اساسی هم برای قانون اساسی نبوده، از وزرا و از امثال اینها یک‏‎ ‎‏گروههایی جمع شدند با هم، تدوین کردند؛ اینکه تدوین شد؛ به‏‎ ‎‏آرای عمومی گذاشتند. عموم که رأی دادند، این تمام شد. این بهتر‏‎ ‎‏است، که به اصطلاح شما دیگر بالاترین دمکراسی در دنیا و مهد‏‎ ‎‏آزادی اینطور درست کرده است، یا اینکه حالا ایران، که شماها‏‎ ‎‏روشنفکرها اعتقادتان این است که یک مملکتی است که مردمش‏‎ ‎‏هیچ نمی فهمند! ـ عرض می کنیم ـ همچو اهانت می کنید به مردم،‏‎ ‎‏همچو خودتان را باختید در مقابل غرب، که خیال می کنید ما هیچ‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 197
‏چیز نداریم و آنها همه چیز دارند. حالا آن بهتر است، یا این بهتر‏‎ ‎‏است؟ در همان معنایی که مهدِ ـ عرض بکنم ـ آزادی و اساس‏‎ ‎‏دمکراسی است آن بهتر است، یا که آنی که می خواهد بررسی کند‏‎ ‎‏در قانون اساسی ‏‏[‏‏که‏‎ ‎‏]‏‏منتخب خود مردم باشد، آن هم بعد از‏‎ ‎‏اینکه تصویب شد خود مردم رأی بدهند آنها آنی که بهترین‏‎ ‎‏طریقش به خیال آنها بوده، این است که یک اشخاص دیگری این‏‎ ‎‏را بررسی بکنند که مبعوث از مردم نیستند؛ و بعد مردم خودشان‏‎ ‎‏رأی بدهند. ما می گوییم نه، آنی هم که می خواهد بررسی بکند،‏‎ ‎‏آن هم مبعوث از مردم؛ بعد هم خود مردم رأی بدهند. دیگر بهتر‏‎ ‎‏از این چیزی اصلاً نیست. و این نق ها هم جز اینکه یا اظهار‏‎ ‎‏فضیلت است ـ که هیچ مضایقه ای نیست ـ یا خدمت به این است‏‎ ‎‏که نگذارند درست بشود؛ بلکه این پالیزبان ـ‏‎[3]‎‏ نمی دانم ـ و این‏‎ ‎‏اویسی،‏‎[4]‎‏ و اینها که در سرحدات دارند فتنه می کنند، بلکه‏‎ ‎‏بتوانند. لکن آقایان باید بدانند دیگر گذشت، نمی توانند و‏‎ ‎‏نمی شود این چنین چیزی.(286)‏

30 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

 

اسلام مُبیِّن حد وسط

سؤال: ‏[‏‏حضرت امام! شما چرا از اول روی یک کلمه ای خط‏‎ ‎‏کشیدید و آن دمکراتیک است که رویش خط کشیدید و فرمودید‏‎ ‎‏«جمهوری اسلامی» نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. این‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 198
‏کلمه که اینقدر عزیز است، برای ما عزیز است و شما خطش زدید‏‎ ‎‏و در کشور الآن باز در این باره صحبت می کنند.‏‏]‏

جواب: ‏بله این مسائلی دارد. یک مسئله این است که این توهّم،‏‎ ‎‏این را در ذهن می آورد که اسلام محتوایش خالی است از این، لذا‏‎ ‎‏احتیاج به این است که یک قیدی پهلویش بیاورند و این برای ما‏‎ ‎‏بسیار حزن انگیز است که در محتوای یک چیزی که همه چیزها به‏‎ ‎‏طریق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بیاییم بگوییم که‏‎ ‎‏ما اسلام می خواهیم و اما با اسلام مان دمکراسی باشد، اسلام همه‏‎ ‎‏چیز است. مثل این است که شما بگویید که ما اسلام را می خواهیم‏‎ ‎‏و می خواهیم که به خدا هم اعتقاد داشته باشیم، ولی به شرط‏‎ ‎‏اینکه به خدا هم معتقد باشیم. این برای ما خیلی ناراحت کننده‏‎ ‎‏است که کسی یک همچو خیالی داشته باشد. این اولاً، و ثانیا این‏‎ ‎‏کلمه دمکراسی که پیش شما اینقدر عزیز است یک مفهوم مُبَیَّنی‏‎ ‎‏ندارد. ارسطو یکجور معنی کرده. شوروی یکجور معنی کرده.‏‎ ‎‏سرمایه دارها یکجور معنی کرده و ما در قانون اساسی مان‏‎ ‎‏نمی توانیم یک لفظ مبهمی که هر کس برای خودش یک معنی‏‎ ‎‏کرده است، آن را بگذاریم. به جای آن اسلام را گذاشتیم که اسلام‏‎ ‎‏مُبیَّن می کند حد وسط چیست. این مخالف با هیچ چیزی نیست،‏‎ ‎‏ولی آنهایی که نفهمیده اند اسلام را، خارجیها که با اسلام کار‏‎ ‎‏ندارند، آنها که در داخل هستند و اسلام را نمی دانند چه رژیمی‏‎ ‎‏است، چه حالی دارد، از این جهت یک امکان به خیالشان دارد. من‏‎ ‎‏حالا برای شما مثال می زنم از این آزادی و دمکراسی. یک چیزی‏‎ ‎‏که تاریخ می گوید و آن قضیه حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ است که‏‎ ‎‏در وقتی که رئیس و خلیفه رسول الله بود و دامنه این ریاست‏‎ ‎‏عملی اش و سیاستش از حجاز تا مصر و تمام تقریبا بسیاری از‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 199
‏آسیا، یک مقداری حتی اروپا داشت. همین شخص که رئیس یک‏‎ ‎‏همچو مملکت وسیعی بود و دارای همچو قدرتی بود و قاضی را‏‎ ‎‏هم خودِ خلیفه رسول الله تعیین می کرد، وقتی یک اختلافی بین آن‏‎ ‎‏رئیس و یک یهودی حاصل شد قاضی دعوت کرد او را به اینکه‏‎ ‎‏بیاید جواب بدهد. او هم رفت در محضر قاضی نشست. قاضی‏‎ ‎‏خواست به او احترام بکند. گفت نه، یک نفر قاضی باید احترام از‏‎ ‎‏هیچ کس نکند و ما علی السوا باید باشیم. و بعد هم که قاضی حکم‏‎ ‎‏بر خلاف او کرد، او تصدیق و قبول کرد. من میل دارم که شما که‏‎ ‎‏اطلاع دارید از همه حکومتها و از همه جاها، یک نمونه اینطوری‏‎ ‎‏هم شما نشان بدهید. در تمام این حکومتهایی که در دنیا ـ از اول‏‎ ‎‏دنیا تا حالاـ حکومتها بودند و شما لابد مطلع هستید. شما هم یک‏‎ ‎‏نمونه اینطوری به ما نشان بدهید، که آن از این اولی است.(287)‏

2 / 7 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

احساسات اسلامی در مردم 

سؤال: ‏[‏‏آنهایی که از شما ترس ندارند و من دیدم که الآن اینجا‏‎ ‎‏جلوی منزل شما و در تهران هم دیدم که «خمینی، خمینی»‏‎ ‎‏می کنند. اینها یک احساسی به انسان دست می دهد که از یک‏‎ ‎‏تعصبی می آید. آیا شما این را خطرناک نمی بینید برای پیشرفت‏‎ ‎‏آدم، رشد انسان؟‏‏]‏

جواب: ‏این تعصب نیست. این آزادی دوستی است. این به‏‎ ‎‏اصطلاح شما دمکراسی دوستی است. اینها احساس کرده اند که‏‎ ‎‏روی مصالح آنها عمل می کنیم. احساس کرده اند که ما نمی خواهیم‏‎ ‎‏ظلم بکنیم. به آنها نمی خواهیم ظلم بکنیم. آنها را نمی خواهیم به‏‎ ‎‏زور وادار بکنیم به یک کاری. این احساس که آنها از اسلام دارند و‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 200
‏این احساس هم دارند که ما همان تبع اسلام هستیم و مطابق احکام‏‎ ‎‏اسلام عمل می کنیم. این دو احساس در مردم هست. یکی اینکه‏‎ ‎‏اسلام را می دانند که رژیمی است که عدالت در آن هست. و ما را‏‎ ‎‏هم می دانند که ما تابع یک رژیمی هستیم که عدالت هست. و ما‏‎ ‎‏می خواهیم اجرا کنیم عدالت را. از این جهت است این احساسات.‏‎ ‎‏نه یک تعصب خشکی باشد بدون منطق، بدون مبنا. و من اصلاً‏‎ ‎‏هیچ خطری در این، احساس نخواهم کرد.(288)‏

2 / 7 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

دخالت نکردن در انتخاب مردم 

‏ملت این آقایان را تعیین کرده است.‏

‏     ما حق نداریم که چیزی که خود ملت تعیین کرده است ماها‏‎ ‎‏[‏‏در آن‏‏]‏‏ دخالت بکنیم. ما هم تابع ملت هستیم. ملت آقایان را‏‎ ‎‏تعیین کرده است. آقایان هم آن قانون را نوشته اند. تصویب‏‎ ‎‏کرده اند. و آقایان هم اهل خبره هستند. و آن طوری که ملت‏‎ ‎‏می خواستند، اینها را تمام کردند. دیگر بعد از این هی صحبت‏‎ ‎‏کردن از اینکه «فلان ماده چطوری است، با غرب نمی سازد» ما تا‏‎ ‎‏آمدیم مغز این آقایان را از غربزدگی خارج کنیم، پشت هشتم ما‏‎ ‎‏شاید بشود این کار. من نمی دانم آقایان از غرب چه دیده اند؟(289)‏

24 / 8 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

ناامیدی دشمنان 

‏حالایی که از هر جهت مأیوس شدند و دیدند که قدم به قدم این‏‎ ‎‏ملت دارد پیش می رود، نمی خواستند که این ملت پیش برود و این‏‎ ‎‏مرد خائن از ایران برود، اقدام کردید و بیرونش کردید. بعدش‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 201
‏نمی خواستند که آن جانشینهای فاسدش بیرون بروند، آن هم اقدام‏‎ ‎‏کردید و بیرونشان کردید، بعد هم نمی خواستند که این جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی را مردم به آن رأی بدهند، باز اقدام کردید و پیروز شدید.‏‎ ‎‏بعد هم نمی خواستند که مجلس خبرگان پیدا بشود، باز هم رأی‏‎ ‎‏دادید و پیروز شدید. بعد هم نمی خواستند که قانون اساسی را‏‎ ‎‏مردم به آن رأی بدهند، باز هم رأی دادید و پیروز شدید. اینها‏‎ ‎‏می بینند در هر قدم پیروزی با شماست. هر چه آنها جدیت‏‎ ‎‏می کنند و سمپاشی می کنند در این ملت تأثیر نمی کند. حالایی که‏‎ ‎‏خیلی سمپاشی کردند و بساط درست کردند، و یک قشر بزرگی از‏‎ ‎‏ملت ما که همه هم مسلمان هستند و میل دارند که اسلام در این‏‎ ‎‏عالم پیدا بشود، در این محیط پیدا بشود، بازیشان دادند که آنها قهر‏‎ ‎‏کنند و رأی ندادند. در عین حال شانزده میلیون رأی دادند به این‏‎ ‎‏قانون اساسی. شانزده میلیون معنایش این است که آن مقداری که‏‎ ‎‏حق رأی داشتند رأی دادند. یک عده کمی هم رأی خلاف دادند.‏‎ ‎‏صدی نود رأی دادند. شاید هم یک قدری بیشتر. ‏

‏     اینها می بینند که همچو سنگر به سنگر اینها پیش می برند و آنها‏‎ ‎‏خالی می کنند سنگر را. چه بکنند؟ حالا شخصیتها را ترور‏‎ ‎‏می کنند. خیال می کنند، در عین حالی که دیدند که یک شخصیتی‏‎ ‎‏را که ترور می کنند سرتاسر ایران تظاهر می کنند و قویتر می شوند،‏‎ ‎‏مع ذلک از بی عقلیشان باز این کار را انجام می دهند. الآن در ترور‏‎ ‎‏مرحوم آقای مفتح، ـ رَحِمَهُ الله ‏‎[5]‎‏ ـ می بینیم که باز مردم به‏‎ ‎‏هیجان آمدند. اینها از اموری است که خدا وسیله اش را‏‎ ‎‏فراهم می کند. منتها اینها خیال می کنند که اگر این کار بشود دیگر‏‎ ‎‏این ملت می ترسد و عقب می نشیند. ملت از چی می ترسد. ملت‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 202
‏ما ترس دیگر ندارد.(290)‏

29 / 9 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جدیت و علاقه در دادن رأی 

‏اینجانب از ملت شریف ایران تقاضا می کنم که در این امر مهم‏‎ ‎‏حیاتی، سستی و بی تفاوتی از خود نشان ندهند. و انتظار دارم‏‎ ‎‏همان طوری که با شور و شعف به پای صندوقهای رأی برای‏‎ ‎‏تصویب جمهوری اسلامی رفتند، در این امر نیز با جدیت و علاقه‏‎ ‎‏به اسلام، شرکت کنند؛ که خداوند متعال با آنان است و پیروزی‏‎ ‎‏نصیب ملت شریف مسلمان است.(291)‏

14 / 10 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اظهار نظر براساس فهم 

‏چنانچه ایمان در کار باشد، برادری در کار باشد و با برادری و‏‎ ‎‏حسن نیت ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ رفاقت مسائل طرح بشود، همه باید نظر خودشان‏‎ ‎‏را بدهند و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را‏‎ ‎‏بفهمند و نگویند. باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. این موافق هر‏‎ ‎‏که باشد، باشد؛ مخالف هر که هم باشد، باشد؛ برای اینکه شما‏‎ ‎‏وکیل مردم هستید، امین مردم هستید. امین و وکیل باید مسائلی که‏‎ ‎‏طرح می شود آن مقداری که می تواند و می فهمد اظهار کند، لکن‏‎ ‎‏به طور خصومت، به طور تنازع و خصومت نباشد.(292)‏

21 / 5 / 59

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

استقلال فکری 

‏این راه را شما ادامه بدهید. و توده های میلیونی مردان ماهم ادامه‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 203
‏بدهند و می دهند. و توده های میلیونی بانوان ما هم ادامه بدهند و‏‎ ‎‏می دهند. هیچ توجه به صحبتها و قلمها و سخنرانیهایی که می شود‏‎ ‎‏نکنید، خودتان مستقل فکر کنید، تابع افکار دیگران نباشید.‏‎ ‎‏خودتان برای کشور خودتان کوشش کنید که مفید باشید.(293)‏

25 / 12 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

رأی دادن یک مسأله شرعی 

‏اینها می خواهند که مردم را در رأی ریاست جمهوری سست کنند.‏‎ ‎‏با کشتن یک فرد ولو اینکه هر چه بزرگ باشد و متعهد، مردم ما از‏‎ ‎‏رأی دادن به ریاست جمهوری و از حاضر شدن پای صندوقها‏‎ ‎‏برای کمک به اسلام و جمهوری اسلامی، خیال کردند سست‏‎ ‎‏می شوند! این هم یک خیال باطل است و ملت ما این مسئله را یک‏‎ ‎‏مسئله الهی شرعی و یک تکلیف خدایی می داند که به پای‏‎ ‎‏صندوقها در روز جمعه‏‎[6]‎‏ ان شاءالله ، برود و با صفهای طولانی‏‎ ‎‏مرصوص، به شخصی متعهد رأی بدهد. اینها می خواهند مردم ما‏‎ ‎‏را تضعیف کنند؛ روحیه شان را برای شهادت یک نفر، ده نفر،‏‎ ‎‏صد نفر، هزار نفر. این خیال، خیال خام باطلی است.(294)‏

7 / 7 / 60

*  *  *

‏ ‏

 

حضور مردم در صحنه 

‏ملت را ببینید که چگونه پشتیبان شماست. به انتخابات نظر‏‎ ‎‏کنید، می فهمید که ایران پایدار خواهد ماند. ممکن است‏‎ ‎‏عده ای در خارج مفت بگویند، ولی ملت واقعیتها را می بیند. این‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 204
‏مردم هستند که در صحنه اند و نباید کاری بشود که مردم متزلزل‏‎ ‎‏گردند.‏

‏     ‏‏دنیا روی ملتها حساب می کند. وقتی دولتها می بینند که ملت ما‏‎ ‎‏برای همه چیز آماده است و این آمادگی را تا کنون ثابت نموده‏‎ ‎‏است؛ پدری جوانش را به جبهه می فرستد، مادری پسرش را‏‎ ‎‏معرفی می کند، دیگر چگونه دولتهای خارجی می توانند طمع‏‎ ‎‏کنند. دولتها همیشه طمعشان نسبت به دولتهای دیگر است. وقتی‏‎ ‎‏می توانند کودتا یا حمله کنند که ملت در صحنه نباشد، ولی وقتی‏‎ ‎‏ملت در صحنه بود، چه کاری از آنان ساخته است. و در این جنگ‏‎ ‎‏فهمیده شد که ملت ما بی طرف نیست.(295)‏

11 / 7 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

شرکت در انتخابات 

‏آن روزی که اعلام می کنند که آقایان بروند و افرادی را که تعیین‏‎ ‎‏کرده اند بزرگان به آنها رأی بدهند و کسانی هم که خودشان میل‏‎ ‎‏دارند که رأی بدهند، بروند و شرکت بکنند. در آراء آزادند؛‏‎ ‎‏هرکس را می خواهند انتخاب کنند، ولیکن شرکت داشته باشند.‏‎ ‎‏اینطور نباشد که ـ خدای نخواسته ـ آمال و آرزوی استعمار را در‏‎ ‎‏ایران انجام بدهند. شرکت نکردن در این امر مورد آمال آن کسانی‏‎ ‎‏است که می خواهند این کشورها را و کشور اسلامی ما را به‏‎ ‎‏انحراف بکشانند و هر چه ذخایر دارند ببرند. از این جهت، من به‏‎ ‎‏همه ملت سفارش می کنم، به زن و مرد سفارش می کنم که هر کس‏‎ ‎‏به حد قانونی رسیده است، در این مجلس، در این انتخاب‏‎ ‎‏شرکت کند و افرادی که پیشنهاد می شود و انتخاب شده است؛‏‎ ‎‏یعنی، پیشنهاد شده است، هریک را که خواستند، به او رأی‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 205
‏بدهند، لکن شرکت کنند.(296)‏

6 / 9 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

دعوت به رأی دادن

‏اینطور نباشد که آقایان، دیگران کناره گیری کنند، سستی کنند؛‏‎ ‎‏ملت را دعوت کنند، خودشان تشریف ببرند به پای صندوق رأی،‏‎ ‎‏رأی بدهند، ملت را دعوت کنند به رأی. منتها ملت و شما و‏‎ ‎‏هرکس آزاد است همیشه و به هرکس که می خواهد رأی می دهد،‏‎ ‎‏ولو آنکه آقایان و ـ فرض کنید که ـ علمای حوزه علمیه تهران یا قم‏‎ ‎‏آنها را معرفی نکرده باشند. شما الزامی ندارید به اینکه هر چه آنها‏‎ ‎‏معرفی کردند شما هم همان را معرفی کنید. البته آنها بررسی‏‎ ‎‏کرده اند، تخصص در این امر دارند، بررسی از امور کرده اند و با‏‎ ‎‏بررسی، این کار را انجام داده اند، لکن این اسباب این نمی شود که‏‎ ‎‏کسی الزام کند کسی را که تو باید به فلان رأی بدهی. آزاد هستید و‏‎ ‎‏رضای خدا را در نظر بگیرید، و توجه به خدا داشته باشید و پای‏‎ ‎‏صندوقها بعد از اینکه اعلام کردند، تشریف ببرید و رأی خودتان‏‎ ‎‏را بدهید. این رأی به اسلام است. همانطور که جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏را شما رفتید و رأی دادید و تقریبا از صد کمی کمتر رأی دادید،‏‎ ‎‏اینجا هم امید است که به همین طورها باشد، ان شاءالله .(297)‏

11 / 9 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

آزادی در رأی 

‏همان طور که قبلاً تذکر دادم مردم در دادن رأی به اشخاص واجد‏‎ ‎‏شرایط آزاد هستند، و هیچ کس را حق الزام کسی نیست.(298)‏

16 / 9 / 61

‎ ‎

‏ ‏


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 206

ضرورت استقلال در رأی دادن 

‏باید شماها بدون توجه به اینکه دستور کسی داده، دستور کسی‏‎ ‎‏حق ندارد راجع به انتخابات بدهد، دستور در اجرا، در خوبی اجرا‏‎ ‎‏بله، وزیر کشور دستور می دهد که اجرا خوب بشود، اجرا اسلامی‏‎ ‎‏باشد. اما یک بالایی بخواهد به شما دستور بدهد که کِیَک باید‏‎ ‎‏وکیل بشود، کِیَک می خواهد وکیل بشود این امر نیست در اسلام،‏‎ ‎‏در ایران هم نیست. اینکه من عرض می کنم برای این است که‏‎ ‎‏بعدها کسانی که در ایران بعدها و نسلهای بعد می آیند بدانند که‏‎ ‎‏باید این طور باشند والاّ امروز ما کسی را نداریم که دستور بدهد،‏‎ ‎‏پیشنهاد می کند و مردم مختارند. فرض بکنید که اگر همه کسانی که‏‎ ‎‏در رأس ‏‏[‏‏هستند‏‎ ‎‏]‏‏بروند پیشنهاد بکنند که فلان آدم را شما وکیل‏‎ ‎‏کنید لکن شما به نظرتان درست نباشد جایز نیست برشما تبعیت‏‎ ‎‏کنید. باید خودتان تشخیص بدهید که آدم صحیحی است تا اینکه‏‎ ‎‏بتوانید رأی بدهید.(299)‏

13 / 10 / 62

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

آزادی در انتخاب 

‏مردم هم همه آزادند. عرض کردم از رئیس جمهور و نخست وزیر‏‎ ‎‏و وزیرکشور و همه اینها گرفته تا آن کسی که در آخر این کشور‏‎ ‎‏مشغول کشاورزی است فرقی ندارند در اینکه مکلف اند آدمی را‏‎ ‎‏که باید به درد مملکت بخورد انتخاب کنند و خودشان تشخیص‏‎ ‎‏بدهند.‏

‏     بازار باید خودش تشخیص بدهد. کارخانه ها باید خودشان‏‎ ‎‏تشخیص بدهند، هیچ کس تحت تأثیر دیگری نیست. بله اگر‏‎ ‎‏چنانچه اشخاص مطمئنی باشند که آنها تشخیص بدهند، شهادت‏‎ ‎‏بدهند که فلان آدم جهات مختلفش همه خوب است، آن وقت‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 207
‏مانعی ندارد که کسی به واسطه تشخیص آنها و اطمینان به اینکه‏‎ ‎‏این صحیح است رأی هم به آنها بدهد. اما این طور نیست که‏‎ ‎‏کورکورانه انسان دنبال این باشد که ببیند کیک چه گفته، این صحیح‏‎ ‎‏نیست، این در اسلام نیست و در جمهوری اسلامی هم نباید‏‎ ‎‏باشد.(300)‏

13 / 10 / 62

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

رأی دادن، وظیفه شرعی و عقلی

‏به دنبال خروج روحانیون، یا به عبارت دیگر، اخراج آنان‏‎ ‎‏از صحنه، عموم متدینین، از هر قشری از اقشار، چه فرهنگی،‏‎ ‎‏چه کارگری، چه اداری و بازاری و چه غیر اینها، نیز از دخالت‏‎ ‎‏کناره گرفتند یا بر کنارشان کردند؛ و آن شد که شد. اکنون ما باید از‏‎ ‎‏آن توطئه ها و مفاسدی که از انزوای متدینین پیش آمد و‏‎ ‎‏سیلی ای که اسلام و مسلمین خوردند عبرت بگیریم؛ و بدانیم و‏‎ ‎‏بفهمیم که نظام اسلام و اجرای احکام آسمانی آن و مصالح ملت و‏‎ ‎‏کشور اسلامی و حفظ آن از دستبرد اجانب بستگی به دخالت‏‎ ‎‏اقشار ملت و بویژه روحانیون محترم و مراجع معظّم دارد. و اگر‏‎ ‎‏خدای نخواسته بر اسلام یا کشور اسلامی، از ناحیه عدم‏‎ ‎‏دخالت در سرنوشت جامعه، لطمه و صدمه ای وارد شود، یک یک‏‎ ‎‏تمام ملت در پیشگاه خدای قهّارِ توانا مسئول خواهیم بود؛ و‏‎ ‎‏نسلهای آینده، که ممکن است از کناره گیریهای کنونی مورد هزار‏‎ ‎‏گونه تجاوز واقع شوند، ما را نبخشند. پس، یکی از وظایف‏‎ ‎‏مهم شرعی و عقلی ما برای حفظ اسلام و مصالح کشور، حضور‏‎ ‎‏در حوزه های انتخابیه، و رأی دادن به نمایندگان صالح کاردان و‏‎ ‎‏مطلع بر اوضاع سیاسی جهان و سایر چیزهایی که کشور به آنها‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 208
‏احتیاج دارد می باشد.(301)‏

22 / 11 / 62

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تساوی آحاد ملت در انتخابات 

‏هیچ کس در انتخابات بر دیگری مقدم نیست، همه افراد ملت یک‏‎ ‎‏جور هستند در انتخابات، یعنی همان آدمی که یک کار کوچکی‏‎ ‎‏انجام می دهد با آن کسی که در رأس همه امور هست در باب‏‎ ‎‏انتخابات هیچ با هم فرقی ندارند، این یک رأی دارد، آن هم یک‏‎ ‎‏رأی دارد. این یک جور باید با او عمل بشود، با آن هم یک جور‏‎ ‎‏عمل بشود. بنابراین، توجه به اینکه انتخابات جوری باشد که‏‎ ‎‏مردم پسند باشد، نه جوری باشد که فرض کن خان پسند باشد، ما‏‎ ‎‏او را می خواهیم. مردم پسند باشد، یعنی مردم احساس بکنند به‏‎ ‎‏اینکه مسئله انتخابات به آن طوری که قانون انتخابات گفته است،‏‎ ‎‏به آن طوری که اسلام می خواهد دارد عمل می شود.(302)‏

14 / 12 / 62

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

استقامت در حفظ اسلام 

‏از خارج چشم دوخته اند به اینکه این انتخابات نشود درست.‏‎ ‎‏اعلامیه ها، نمی دانم، بساط، چیز، که مردم شرکت نکنید، و‏‎ ‎‏شرکت کردند الحمدلله . این مرحله هم که پیش آمده است، مردم‏‎ ‎‏ما شرکت کنند و در مقابل قدرتهای بزرگی که چشم دوخته اند به‏‎ ‎‏اینکه ملت ایران دیگر از اسلام برگشته و از مسائل اسلامی‏‎ ‎‏برگشته، آنها بفهمند مسئله این طور نیست، فرضا که ما بد باشیم‏‎ ‎‏اما اسلام که خوب است، اسلام را که قبول دارند همه، این یک‏‎ ‎‏وظیفه اسلامی است که ما حفظ کنیم جمهوری اسلامی را. اگر‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 209
‏مجلس لطمه ای بر آن وارد بشود به جمهوری اسلامی لطمه‏‎ ‎‏وارد می شود. اگر مجلس یک مجلس قوییی باشد برای‏‎ ‎‏خاطر اینکه پشتوانه اش همه ملت باشد، این مجلس می تواند با‏‎ ‎‏دنیا که در مقابل ایران واقع شده است کارهایش را بشایستگی‏‎ ‎‏عمل بکند، و این تابع این است که قوی باشد، و قوتش هم تابع این‏‎ ‎‏است که شماها رأی بدهید. امروز دیگر مثل سابق نیست که یک‏‎ ‎‏لیستی درست بکنند و بفرستند هرجا، اینها باید بشود، غیر از اینها‏‎ ‎‏نباید بشود. یا یک دسته مأمور بفرستند سرصندوقها هر کاری‏‎ ‎‏دلشان می خواهد بکنند. امروز اختیار دست خود شماهاست و‏‎ ‎‏احدی حق ندارد که تصرف بکند. بله، در تشخیص خودتان اگر‏‎ ‎‏می توانید تشخیص بدهید و اگر خودتان  نمی توانید، خوب،‏‎ ‎‏اشخاص متدین صحیح هستند به آنها مراجعه کنید که آنها‏‎ ‎‏تشخیص بدهند، آن هم باید عمل بکنید. من امیدوارم که همان‏‎ ‎‏طوری که تا حالا ملت ما برای حفظ اسلام قیام کردند و برای حفظ‏‎ ‎‏اسلام تا حالا استقامت کردند، از حالا به بعد هم استقامت کنند.‏‎ ‎‏پیغمبر را خوشحال کنید شما.  و من امیدوارم که خداوند همه شما‏‎ ‎‏را توفیق بدهد. و همه در خدمت اسلام باشیم و دست خائنین از‏‎ ‎‏این کشور کوتاه بشود.(303)‏

25 / 2 / 63

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

رشد دینی ـ سیاسی عامل انتخاب اصلح

‏با اینکه اینگونه سؤالها و جوابها اکنون زود است، معذلک باید‏‎ ‎‏مردم را برای انتخابات آزاد گذاریم، و نباید کاری بکنیم که فردی‏‎ ‎‏بر مردم تحمیل شود. بحمدالله مردم ما دارای رشد دینی و سیاسی‏‎ ‎‏مطلوب می باشند، و خودْ افراد متدین و درد مستضعفان چشیده و‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 210
‏آگاه به مسائل دینی ـ سیاسی و همگام با محرومین را انتخاب‏‎ ‎‏خواهند کرد. و در چنین اوضاعی هیچ فرد و گروهی و هیچ نهاد و‏‎ ‎‏سازمان و حزب و دفتر و تجمعی نمی تواند در حوزه انتخابات‏‎ ‎‏دیگران دخالت نماید، و برای غیر حوزه خودْ فرد یا افرادی را‏‎ ‎‏کاندیدا نموده و از آنان تبلیغ نماید. در شرایط کنونی، اینجانب به‏‎ ‎‏هیچ وجه و به هیچ کس اجازه نمی دهم تا از سهم مبارک امام‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ و یا از اموال دولت و اموال دفاتر و سازمانها و مجامع‏‎ ‎‏و اموال عمومی خرج انتخابات کند. باید مردم را برای شرکت در‏‎ ‎‏انتخابات تشویق کرد. ان شاءالله نظرم را در این مورد بعدا اعلام‏‎ ‎‏خواهم کرد.(304)‏

10 / 4 / 66

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

مردم احتیاج به قیم ندارند

‏همان طور که بارها گفته ام، مردم در انتخابات آزادند و احتیاج به‏‎ ‎‏قیم ندارند، و هیچ فرد و یا گروه و دسته ای حق تحمیل فرد و یا‏‎ ‎‏افرادی را به مردم ندارند. جامعه اسلامی ایران، که با درایت و‏‎ ‎‏رشد سیاسی خود جمهوری اسلامی و ارزشهای والای آن و‏‎ ‎‏حاکمیت قوانین خدا را پذیرفته اند و به این بیعت و پیمان بزرگ‏‎ ‎‏وفادار مانده اند.(305)‏

11 / 1 / 67

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

ولایت فقیه جامع الشرایط

‏[‏‏حضرت آیت الله العظمی امام خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی. ‏

‏     پس از اهدای سلام و تحیت، در چه صورت فقیه‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 211
‏جامع الشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد. ‏

‏أدام الله ظلّکم علی رؤوس المسلمین. ‏

‏نمایندگان حضرتعالی در دبیرخانه ائمه جمعه سراسر کشور،‏‎ ‎‏عباس خاتم یزدی ـ توسلی ـ عبایی ـ کشمیری ـ قاضی عسگر‏‏]‏‎ ‎

‏بسمه تعالی‏

‏ولایت در جمیع صور دارد. لکن تولی امور مسلمین و تشکیل‏‎ ‎‏حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین، که در قانون‏‎ ‎‏اساسی هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر می شده به‏‎ ‎‏بیعت با ولیّ مسلمین.(306)‏

‏روح الله الموسوی الخمینی‏

29 / 10 / 66

*  *  *

‎ ‎

کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 212

  • . سَبَأ / 46.
  • . دکتر محمد مصدق 1261ـ1346 ه . ش. از سیاستمداران مشهور در ایران بود. در دوره های پنجم و ششم و چهاردهم و شانزدهم نماینده مجلس شورای ملی بود، و در دوره شانزدهم مجلس شورا با تعدادی از احزاب سیاسی «جبهه ملی» را به وجود آورد. وی دو بار نخست وزیر شد، و در 28 مرداد 1332 با اجرای کودتای امریکایی، دولتش ساقط شد. دکتر مصدق پس از دستگیری و تحمل سه سال زندان به قریه احمدآباد تبعید گردید.
  • . سپهبد عزیزاللّه پالیزبان ـ رئیس اداره دوم ستاد ارتش ـ اطلاعات و ضد اطلاعات ارتش که در سال 1352 ش. بازنشسته شد.
  • . ارتشبد غلامعلی اویسی در سال 1297 ه . ش. در قم متولد شد، او در سال 1342 ش. به عنوان فرماندار نظامی تهران به قتل عام قیام کنندگان 15 خرداد دست زد. اویسی از زمره نخستین افسران عالیرتبه متواری رژیم پهلوی بود که در تاریخ 18/11/1362 توسط افراد ناشناس در پاریس به قتل رسید.
  • . آیت اللّه دکتر مفتح در تاریخ 27/9/1358 به دست عوامل گروهک منحرف فرقان به شهادت رسید.
  • . منظور، انتخابات ریاست جمهوری است که در آن زمان مقام معظم رهبری به ریاست جمهوری برگزیده شدند.