آزادی و استقلال شوراها
آزادی، حق اولیه بشر
اینها دارند حقوق اولیه بشریت را مطالبه می کنند. حق اولیه بشر است که من می خواهم آزاد باشم، من می خواهم حرفم آزاد باشد، من می خواهم مستقل [باشم]، من می خواهم خودم باشم. حرف ما این است. این حرفی است که در هر جا شما بگویید، همه از شما می پذیرند.(349)
19 / 7 / 57
* * *
منطق کارتر در برابر آزادی
همین امروز برای من یک روزنامه ای را آورده بودند؛ دیروز هم بود که آقای کارتر در نطقشان فرموده اند که شاه از باب اینکه یک اجتماع مترقی می خواهد آنجا درست کند و از باب اینکه یک آزادی می خواهد به مردم بدهد؛ مردم با او مخالفند! این همه مردم که با این مخالفند؛ این ملت که با این مخالف است، برای این [است] که آنها می گویند: آقا بگذار آزادتان کنیم؛ اینها فریادشان درآمد که آقا ما آزادی نمی خواهیم! ایشان فریادش از آن طرف بلند است، بلندگوهای شاه، به حسب منطق آقای کارتر ـ که استاد اعظم است ـ منطق ایشان این است که فریاد بلندگوهای شاه این است که آقا بگذارید من یک زندگی مرفه به شما بدهم! اینها می گویند ما نمی خواهیم، ما می خواهیم که توی این چاله ها زندگی کنیم! آقای کارتر گفته؛ خوب، ما با این مردم چه بکنیم؟ ما با این کارتر چه بگوییم؟ چه فحشی لایق این است اصلاً نباید داد؟ بگوییم نمی داند؟ کارتر اطلاع ندارد؟ معقول است این معنی که کارتر بی اطلاع باشد، آن وقت من و شما مطلع باشیم؟
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 235
کارشناسهای او پر است در همه جا؛ در اعماق همه جا هست؛ پس می داند؛ می خواهد چه کسی را بازی بدهد؟ آن این حرف را که می زند، در مجمعِ نمی دانم کذا این حرف را می زند که همه اختلافاتی که هست در ایران، برای این است که شاه می خواهد این کار را بکند، آزادی بدهد، مردم با او مخالفت می کنند! خوب این را اگر به هر جا بگویند که مطلع از واقعیت نباشد؛ می گوید: خوب اینها یک دسته دیوانه هستند در ایران؛ همه اهالی ایران دیوانه اند؛ برای اینکه شاه که اینقدر رئوف است می خواهد شما را آزاد کند، خوب شما نمی خواهید آزاد بشوید؟ اینکه می خواهد یک زندگی خوبی به شما بدهد، آخر چرا از زیر بار زندگی خوب، شما بیرون بروید؟ شما دلتان نمی خواهد اتومبیل داشته باشید، دلتان نمی خواهد زندگی مرفه؟ او می خواهد بدهد؛ همین طور جلو آورده، دستهایش را اینطور کرده: آقا بیا بگیر، حالا می زنید زیر دستش که برو ما نمی خواهیم؟ این منطق آقای کارتر است. منطق رئیس جمهور امریکا! با فهم این را می گویند! نه اینکه نمی فهمد، کارتر را نمی توانیم بگوییم نفهم است؛ کارتر با فهم این حرف را می زند و می گوید؛ شاید یک دسته ای اغفال بشوند. بر فرض که یک دسته ای را شاید اغفال کند؛ شیطنت دارد.
ماها گرفتار یک همچو موجوداتی هستیم در عالَم. ما مردمی عقب مانده، منطق ما این است که آقا، مال خودمان را می خواهیم خودمان صرف بکنیم. ما مردمی که شما می گویید که عقب مانده اند اینها. گاهی هم می گویند اینها لایق آزادی [نیستند]. خود شاه اینها را می گوید که مملکت ما باز افرادش جوری نشدند که لایق بشوند آزاد بشوند. همه اینها چون لایق نیستند، باید توی حبس باشند. اینها لایق اینکه بگوییم آقا حبس نباشید، لایق اینکه
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 236
به آنها آزادی بدهیم [نیستند]، مملکت ما افرادش لایق نیستند که آزادی بدهیم! چرا؟ برای اینکه دارند فریاد می زنند، داد می زنند که آقا آزادی بدهید، آزادی بدهید. اینها لایق نیستند؟ شما ببینید از آن بچه کوچولو، حالا خوب بچه[ها] هم از بزرگها گرفتند دیگر، این بچه چند ساله به من دارد می گوید؛ چهار ـ پنج ساله تا آن آخر: «استقلال، آزادی». اینها آزادی می خواهند و استقلال می خواهند. همه مردم دارند فریاد می زنند که ما استقلال می خواهیم، ما آزادی می خواهیم. خوب، اگر آنها آزادی داشتند، دیگر چه چیز می خواهند؟ اگر ایشان می خواهند آزادی بدهد، این همه مردم فریاد می زنند «استقلال، آزادی»؛ چیست؟ معلوم می شود منطقها فرق دارند. منطق شاه این است که مملکت من آزادی است؛ یعنی همه آنها تحت شکنجه اند؛ این منطق است، یک کسی اسم آزادی را می گذارد به آن چیزی که شما می گویید شکنجه! ایشان می فرمایند به حسب این منطق که این اشخاصی که توی حبس الآن در اختناق واقع شده اند، در حبس واقع شد[ه ا]ند، در شکنجه واقع شده اند، اینها هستند که اعطای آزادی به آنها کردم! استقلال هم در منطق شاه یک چیز دیگر است: یک مملکتی که همه چیزش پیوسته به غیر است، یک مملکتی که به تمام ابعادش وابسته است؛ و ایشان وابسته اش کرده.(350)
29 / 7 / 57
* * *
فریاد ملت؛ استقلال، آزادی
همه یک مطلب را خواهش داشته باشند؛ فریادشان همه بلند باشد و بگویند که ما آزادی می خواهیم، ما استقلال می خواهیم. مقدمه آزادی و استقلال این [است] که این سلسله خبیثه ای [را] که از
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 237
اولی که روی کار آمده تا حالا جز اینکه برای ایران و برای اسلام ضرر داشته باشد، کاری نکرده است، این را ما نمی خواهیم.(351)
28 / 7 / 57
* * *
انتخابات تحمیلی در زمان سابق
در کدام یک از این دوره ها این وکلا، وکلای ملت هستند؟ جز این است که با دستور است، منتها خیال می کنند مردم که دستور شاه است، و واقع این است که با دستور اجانب است؛ یعنی «لیست»ها[از خارج می آید]! خود شاه در بعضی از گفته هایش می گوید که خوب، ما حالا که آنطور نیستیم، لکن آن جور بود وضع که لیستها را از طرف سفارتخانه ها، اسمهای وکلا را، وکلای خودشان را؛ یعنی آنهایی که برای آنها کار می کردند نه برای ملت، شاه گفتند که لیستها را از سفارتخانه ها می آوردند و مجبور بودیم که همین لیستها را عمل بکنیم؛ منتها ایشان ادعا می کنند که نخیر، دیگر حالا یک قدرتی بالای قدرت ما نیست! ببینند که این یک حق مسلم ملت، این یک حقی که همه عالم می گویند که باید با ملتها باشد و از اساس دموکراسی این است که مردم آزاد باشند در این آرای خودشان، در [انتخاب] وکلای خودشان که به مجلس بفرستند؛ سرنوشت یک مملکتی به دست وکلا و اینها هست، و باید خود مردم سرنوشت شان در دست خودشان باشد، قانون اساسی این اختیار را داده است به مردم، آیا این دموکراسی تندی که، «تند و قاطعی» که به منطق کارتر، شاه عمل کرده است، این حق مسلمِ معلومی که هیچ کس نمی تواند انکار کند که این حقْ حق ملت است، از زمانی که ایشان به سلطنت رسیده اند یا ایشان را به سلطنت رسانده اید تا حالا ما یک وکلایی داشته ایم؟ از هر شهری
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 238
از شهرهای ایران می خواهند، بروند سؤال کنند. این یک مطلبی نیست که پوشیده باشد. شما بروید از هر شهری از شهرهای ایران سؤال کنید که آقا این کسی که از طرف شما وکیل است، کی است این؟ چه آدمی است؟ اکثر مردم اصلاً نمی شناسند اینها را! نمی دانند کی هستند اینها. این ملتی که باید سرنوشت خودش را خودش معین کند و باید وکلای خودش را خودش تعیین کند، اکثر مردم نمی دانند که این کی هست ... وقتی اسمش را می برند، نمی شناسند او را! این معنای «دموکراسی تند قاطع» است که سلب کرده است این حق مسلّم معلومِ یک ملت را!
یک شهر اینها بیایند بگویند فلان شهر؛ خوب مرکز تهران است، بیایند بگویند که این تهران که مرکز است و اساس است و در اینجا اگر بنا باشد یک آزادی باشد، باید در تهران باشد که مرکز مثلاً سیاستمداران و امثال ذلک است، خوب بیایند بگویند که کدام یک از این وکلای تهران، آزاد مردم رفته اند پشت صندوق و رأی داده اند به آنها؟ اینکه یک مطلبی نیست که بشود سرش را پوشانید. آقای کارتر برای کی دارد این حرفها را می زند؟ برای کره مشتری می گوید؟ آخر نیامده اند آنها اینجا که گوش و چشم بسته باشند؟ برای مردم دنیا می گویند؟ کدام مردم دنیا اطلاع ندارند از این معنا؟ کدام مطبوعات دنیا اطلاع از این معنا ندارند؟ بله، مطبوعات ممکن است بسیاری شان به نفع آقای کارتر بنویسند که نه، دموکراسی، آزاد است، مردم آزاد هستند، همه رأی داده اند، خودشان وکلایشان را تعیین کرده اند، ممکن است بگویند؛ اما هم آنها که اگر بگویند می دانند خلاف می گویند، هم آقای کارتر می داند این را. نه اینکه کارتر نمی داند؛ می داند که این [شاه ]چه آدمی است. می داند خودش [که] چه آدمی است، می داند که چه
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 239
آدمی را مأمور کرده است؛ می داند که مردم به چه گرفتاری گرفتار هستند.(352)
29 / 7 / 57
* * *
استقلال در اداره مملکت
حرف ملت ایران این نیست که حالا ما یک رهبر داریم و یک راهنما؛ همه رهبرند؛ همه، همه می دانند [این] مطلب را. حرف مردم ایران این است که ما یک همچو رژیمی که از اولش به ما آنقدر ظلم کرده و همه چیز ما را به یغما داده و نفت ما را به مجان ـ کاش مجان بود ـ نفت ما را می دهد پایگاه برای [امریکا] درست می کند؛ یعنی عوض اینکه به ما یک چیزی بدهند، اسلحه می دهند که پایگاه درست کنند در ایران. هم نفت را می خورند، هم پایگاه درست می کنند برای خودشان! این مردم ایران صدایشان از بچه تا بزرگ بلند است که آقا، مرگ بر این جور حکومتی که پدر ما را درآورد. اینها فریاد دارند می زنند که ما آقا آزادی می خواهیم. پنجاه سال هیچ چیز ما آزاد نبود: نه مطبوعاتمان آزاد بود، نه خطبای ما آزاد بودند، نه علمای ما آزاد بودند، نه دانشگاه ما دانشگاه بود، هیچ چیز نبود. ما آزادی می خواهیم؛ استقلال ما می خواهیم. ما همه چیزمان نباید بند دیگران و انگل باشد. ما باید مستقل، خودمان اداره کنیم مملکت خودمان را. اینها دادشان برای این است که آزادی به دست بیاورند.(353)
30 / 7 / 57
* * *
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 240
ملت، خواستار آزادی
یک ملتی [وقتی] حرف صحیح دارد می زند، حرف حق دارد می زند، می گوید که ما نمی خواهیم منافعمان را شما ببرید، ما نمی خواهیم ذخایر ما را شما ببرید، ما می خواهیم خودمان در این مملکتمان مستقل باشیم، ما می خواهیم آزاد باشیم. شما خودتان در اعلامیه حقوق بشر این حرفها را زده اید، ما می خواهیم همین مطابق اعلامیه حقوق بشر عمل بکنیم. ما می خواهیم آزاد باشیم؛ ما در مملکتمان استقلال می خواهیم، آزادی می خواهیم. بچه های ما هم دارند داد می زنند این معنی را؛ پیرمردهایمان دارند همین معنا را می گویند.(354)
8 / 8 / 57
* * *
احترام به حقوق دیگران
سؤال: [آیا از سوءقصد به منافع خارجیها در ایران پشتیبانی خواهید کرد؟]
جواب: اگر خارجیها به آزادی و استقلال ملت ایران احترام بگذارند، هرگز از ناحیه مردم به حقوق آنان در محدوده قانونی اش زیانی وارد نخواهد شد.(355)
16 / 8 / 57
* * *
استقلال در تمام ابعاد
و شاید بسیاری از خارجیها خیال کنند که ایرانی ها ـ به قول کارتر ـ از باب اینکه آزادیِ همچو وسیعی به آنها دادند به صدا درآمده اند! و شاید بسیاریشان هم خیال کنند که مردم آشوب طلبی، و وحشی ای هستند! در صورتی که اینها آزادی می خواهند که همه بشر می خواهد، استقلال می خواهند که همه کس
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 241
می خواهد و می خواهند که دست اجانب از مملکتشان کوتاه باشد، می خواهند که اقتصاد مملکتشان در دست خودشان اداره بشود، می خواهند فرهنگ مملکتشان را خودشان مستقلاً اداره بکنند، می خواهند ارتش را دیگران اداره نکنند، مستشارهای امریکایی نیایند و ارتش را قبضه نکنند، می خواهند پایگاههای امریکا از مملکتشان برداشته بشود؛ یک مملکت آزاد و مستقل باشد. فریاد ملت ایران این است که حکومت عدل اسلامی می خواهند که همه این مفسده ها را از بین ببرد.
و ما امیدواریم که شما جوانها هم در خارج از مملکت که هستید این مطالب ایرانی ها را برسانید به این رفقای امریکایی تان، ایتالیایی تان، انگلیسی تان، فرانسوی تان؛ و به آنها حالی کنید که مملکت ایران ـ ملت ایران ـ یک همچو [موضوعاتی] می خواهند نه آنطوری که از بس که آزادی به آنها دادند صدایشان درآمده! خیر، از باب اختناقی است که در ایران هست.(356)
27 / 8 / 57
* * *
استقلال و آزادی از حقوق اولیه بشر
مردم که قیام کرده اند، آزادی می خواهند. فریادشان این است که ما آزادی می خواهیم و استقلال می خواهیم. این مردمی که آزادی و استقلال می خواهند، اینها وحشی نیستند. اینها متمدنند که آزادی و استقلال می خواهند. وحشیها آنها هستند که استقلال و آزادی را از اینها گرفته اند نه اینهایی که آزادی و استقلال را می خواهند. استقلال و آزادی دو تا چیزی است که همه بشر، از حقوق اولیه بشر است و همه بشر این را مُطالِب هستند. آنکه سلب می کند این را از مردم، آن وحشی است. آن کسی که این حق را می خواهد، آن
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 242
متمدن است. ملت ایران ملت متمدن است، گرفتار دولتهای وحشی شده است. بنابراین بر ما همه است که به اندازه قدرتمان، هر کس هر مقدار قدرت دارد همراهی کند با ملت ایران. تبلیغ بکنید شما [که ]اینجا هستید به او؛ هر طور می توانید. جوانها ـ هر جا که هستید، در دانشگاهها که هستید، جاهای دیگر هستید، مسائل را برای اینها روشن کنید. اینها از بس تبلیغات سوء شده است، نمی توانند باور کنند که این ملت یک ملتی است که برای حق ایستاده است و ملت متمدنی است که در مقابل وحشیها ایستاده است. آنها می گویند اینها وحشی هستند! لکن اینها متمدنهایی هستند که در مقابل وحشیها ایستاده اند.(357)
28 / 8 / 57
* * *
منطق شاه درباره آزادی
جمله بعدش آنکه دیگر خیلی مرحمت فرموده اند که ما نمی توانیم ببینیم که یک مشت «اراذل» و «اراذل پست» این شاه را که کذا و کذاست ساقط کنند! ملت ایران که می گویند ما آزادی می خواهیم، استقلال می خواهیم، اراذل و پستند یا آنهایی که می خواهند مال مردم را ببرند اراذل و پستند؟ ملت ایران دارد فریاد می کند که ما آزادی می خواهیم؛ آن کسی که آزادی را سلب از مردم می کند اراذل و پست است در نظر دنیا یا آنکه می گوید آزادی من می خواهم؟ آن کسی که می گوید من استقلال می خواهم پست است و اراذل یا آن کسی که استقلال یک ملتی را به هم می زند؟ یک ملت سی و پنج میلیونی که ایستاده است و می گوید، جانش را دارد می دهد، جوانش را دارد می دهد و می خواهد مملکتش را نجات بدهد از دست شما، آنها اراذل و پستند و شما آقا و
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 243
باشرف؟! یک کسی که از یک طرف می گوید حقوق بشر، از یک طرف حقوق میلیونها بشر را به زمین می زند ـ که ایرانش را ما شاهد هستیم جاهای دیگرش را هم دیگران شاهد هستند ـ از آن طرف قضیه حقوق بشر را ذکر می کند و [از] آن طرف بشر را اینطور می کند، این خیلی شریف است اما ملت ایران که می خواهد از زیر یوغ اینها بیرون برود اراذل و پست است در نظر شما؟! نظرت صحیح نیست. برگردان این نظر را. تو بعدها می خواهی با این ملت زندگی کنی؛ نمی گذارند زندگی کنی. ملتی که ببیند اینطور تو داری با آنها صحبت می کنی، نمی گذارد دیگر شما حیات پیدا کنید، نمی گذارد که امریکایی در ایران باقی بماند.(358)
3 / 9 / 57
* * *
تأمین مصلحت کشور، در رأی مردم
برنامه ما این است که رجوع کنیم به آرای عمومی، به آرای مردم. قوای انتظامی را کنار بگذاریم؛ خود مردم را، محول کنیم تنظیم انتخابات را به دست خود جوانهای مردم. در هر شهری جوانها خودشان؛ که قوای انتظامی، شهربانی، شهرداری همه کنار بروند. آن کسی که دخالت می خواهد بکند برای حفظ صندوق آرا و امثال ذلک، خود ملت باشد. در هر شهری به حَسَب اقتضای آن شهر عده ای را معتمدین آن شهر، مطلعین و دلسوزهای برای مملکت، عده ای را تعیین کنند که نظارت کنند در این. حفاظت کنند این صندوقها را و نظارت کنند آرا را. مردم یکی را تعیین کنند برای اینکه رئیس جمهور باشد، ما هم رأیمان را علنا به مردم اظهار می کنیم که آقا آنکه من می خواهم این است؛ شما میل دارید به این
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 244
رأی بدهید، میل دارید هم خودتان آزادید. قهرا مردم وقتی آزاد هستند یک نفر صالح را انتخاب می کنند و آرای عمومی نمی شود خطا بکند. یکوقت یکی می خواهد یک کاری بکند اشتباه می کند، یکوقت یک مملکت سی میلیونی نمی شود اشتباه بکند. کسی بگوید خوب لَعلَّ یک آدمِ غلطی را گذاشتند؛ اگر غلطی را گذاشتند، قدم اول را که برداشت همین ملت عزلش می کنند تمام می شود. ما می گوییم که باید رئیس یک مملکتی را خود ما، خود جمعیت، خود ملت تعیین کند. قهرا وقتی که یک ملتی می خواهد یک کسی را برای سرنوشت مملکت خودش تعیین کند، این یک آدم صحیح را تعیین می کند نه یک آدم فاسدی را؛ و قهرا اشتباه در سی میلیون جمعیت نخواهد شد. ما هم تبلیغات خودمان را در وقت انتخابات می کنیم. ما هم کاندیدای خودمان را می گوییم در باب رئیس جمهور. می گردیم پیدا می کنیم؛ مراجعه می کنیم به همه جا؛ پیدا می کنیم یک نفری که صالح است برای این کار یعنی دزد نیست، نمی خواهد که جیب خودش را پر بکند، امتحان داده در کارهایی که کرده است، شناخت داریم نسبت به او؛ او را معرفی می کنیم که آقا این ولو از طایفه حمالها باشد، صحیح باشد. البته مطلع هم باید باشد ولو از طبقه سوم باشد. دنبال اشراف نمی رویم که اشراف را تعیین کنیم، دنبال آدم صالح می رویم. این آدم صالح وقتی که در رأس واقع شد، این آدم صالحْ دولتِ صالح پیش می آورد؛ دولتِ غلط نمی آورد پیش، دولت فاسد نمی آورد. انتخابات مجلسیْن هم آزادْ دست مردم، و خود مردم نظارت می کنند در آن. یک مجلس ملی که نه مربوط به سفارت شوروی باشد، نه مربوط به سفارت انگلیس باشد، نه مربوط به سفارت امریکا باشد؛ نه برای منافع او سینه بزند نه برای منافع او. یک
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 245
همچو مجلسی را به وجود می آوریم ان شاءالله [ان شاءالله حضار]؛ و بعدش که یک همچو مجلسی به وجود آمد قهرا اگر یک مطلبی بخواهد در آن، در یک همچو مجلسی مثلاً دویست نفری بگذرد ـ دویست تا آدم صالحی که برای مملکت ما دلسوز است، دزد نیست، نمی خواهد جیبش را پر بکند، نمی خواهد عنوان پیدا بکند، می خواهد که خدمت بکند به این مردم؛ اگر چنانچه یک همچو مجلسی برای ما پیدا شد مصالح مملکت را در نظر می گیرد ـ اگر یک چیزی آوردند بگذرد، یک قراردادی مابین یک دولتی با دولت ما آوردند بگذرد، می برند آن را آنجا نگاه می کند؛ اول خود دولتِ صالح نظر می کند اگر چنانچه فاسد باشد ردش می کند. بعد اگر چنانچه او ندانست، نتوانست بفهمد و آورد در مجلس، در مجلس نظر می کنند و مصلحت و مَفْسَده ملت را می خواهند به جا بیاورند درست می کنند. این مصالح مملکت ما یا صددرصد یا صد در نود حاصل خواهد شد. ما یک همچو چیزی می خواهیم. یک چیزی دور از [واقع ]نیست.(359)
10 / 10 / 57
* * *
مبارزه برای استقلال و آزادی
ما می دانیم که مملکت ما استقلال ندارد و اجانب در همه امور مملکت ما دخالت می کنند؛ این هم که مطلب معلومی است. ما برای استقلال و آزادی مبارزه می کنیم.(360)
15 / 10 / 57
* * *
جمهوری اسلامی متضمن آزادی
خواست ملت مظلوم ایران تنها رفتن شاه و برچیده شدن بساط
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 246
نظام سلطنتی نیست، بلکه مبارزه ملت ایران تا استقرار جمهوری اسلامی که متضمن آزادی ملت و استقلال کشور و تأمین عدالت اجتماعی باشد ادامه خواهد داشت. تنها با رفتن شاه و انتقال قدرت به ملت است که آرامش به کشور عزیزمان باز خواهد گشت. تنها با استقرار حکومت عدل اسلامی مورد تأیید و پشتیبانی مردم و با شرکت فعالانه همه ملت است که می توان خرابیهای عظیم فرهنگی و اقتصادی و کشاورزی را که رژیم فاسد شاه به وجود آورده است جبران نموده و نوسازی مملکت را به نفع طبقات زحمتکش و مستضعف آغاز نمود.(361)
22 / 10 / 57
* * *
ملت، خواستار آزادی و حکومت عدل اسلامی
این ملت الآن ایستاده است و می گوید که ما می خواهیم آزاد باشیم. این یکی از حقوق بشر است ـ که همه عالَم این معنا را قائلند ـ و می گویند ما می خواهیم مستقل باشیم. این هم یکی از حقوقی است که هر کسی سرنوشت خودش باید دست خودش باشد. و می گویند ما یک حکومت عدل می خواهیم، حکومت عدل اسلامی می خواهیم.(362)
18 / 11 / 57
* * *
آزادی در دادن رأی
شما آزادید که به هرچه بخواهید رأی بدهید لکن رفراندم معنایش «آری» و «نه» است ولیکن شما آزاد هستید. به همین نکته هم توجه کنید که «نه» معنایش رژیم سلطنتی نیست؛ «نه» معنایش این است که جمهوری اسلامی را نمی خواهید. بعد می شود که شما
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 247
رژیم سلطنتی خواستید و «نه» گفتید؛ می شود که جمهوری مطلق خواستید و «نه» گفتید؛ و می شود که جمهوری دمکراتیک خواستید و «نه» گفتید. «نه» معنایش رژیم سلطنتی نیست که از آن فرار کنید.(363)
9 / 1 / 58
* * *
آزادی در پیروی از اسلام
استقلال و آزادی در پیروی از قرآن کریم و رسول اکرم است.(364)
5 / 2 / 58
* * *
خواست مردم، آزادی است
آنکه ملت می خواسته، همه آن شده است. چه ملت می خواست؟ ملت آن فریاد که می کرد چه می گفت؟ نمی گفت که آزادی و استقلال و جمهوری اسلامی؟ کدام یکیش نشده است؟ الآن آزادی هست به طوری که من و شما می توانیم اینجا بنشینیم صحبت کنیم. پنج سال پیش از این می توانستیم؟ هیچ که استقلال هست. الآن این بساطی که امریکا درآورده است و این هیاهویی که این شیطان بزرگ فریاد می زند و شیاطین را دور خودش جمع می کند، این برای این است که دستش کوتاه شده است. دستش از ذخایر ما؛ از منافعی که در اینجا داشت کوتاه شده است. و ترس این را دارد که دیگر تا آخر این کوتاهی باشد، از این جهت توطئه می کند.(365)
14 / 8 / 58
* * *
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 248
بهترین دموکراسی
این مجلس خبرگانی که همه ملت دسته ای را تعیین کردند، دیگر هر کس در محل خودش کسی را وکیل کرد. شمایی که می گویید دمکراسی، دمکراسی بهتر از این چه که شما پیدا کنید که در یک جا یک کسی به زور گفته باشد تو رأی بده. در تمام ایران پیدا بکنید یک جا که الزام کرده باشد یک کسی را که رأی بده. حتی تبلیغات هم کم شد. ولی مردم می شناختند اینها را. هر کسی اهل بلد خودش را می شناخت، و رأی به او می داد. با آن اکثریت قاطع که پیدا کردند اینها، چرا دیگر مناقشه می کنند؟ چرا بعدش [دائما] گفتند مجلس خوب؟ مجلس خوب این مجلسی است که مردم می خواهند. شما چکاره اید؟ این مجلسی که مردم خودشان اشخاصی را فرستادند، وکیل کردند. اینها وکیل مردم بودند و وکیل مردم قوانینی را، [تصویب ]کردند. و من تا آن اندازه که نگاه کردم، بلکه شاید همه اش را نگاه کرده باشم، انحراف اسلامی هیچ ندارد، هیچ، ابدا.(366)
29 / 8 / 58
* * *
دموکراسی دو آتشه
آن موضعی که شما را پیروز کرد که اسلام بود و جمهوری اسلامی حمله به آن شد. گفتند «اسلامش نه». همین اشخاصی که این کارها را دارند انجام می دهند؛ همینها بعضیشان از همانها بودند که می گفتند «اسلامش نه، جمهوری بس است. جمهوری اش را خوب، پهلویش هم جمهوری دمکراتیک بگذارید! از اسلام کنار بروید هر چه اسمش را می خواهید بگذارید!» هر اسمی می گذاشتید با آن مخالفت نمی کردند. برای اینکه از آن ضربه نخورده بودند. از جمهوری ضربه نخورده بودند. از جمهوری
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 249
دمکراتیک ضربه نخورده بودند. از جمهوری اسلامی ضربه خورده بودند. از «الله اکبر» ضربه خورده بودند. اینها می گفتند «الله اکبر» را بگذار کنار، قرآنش هم بگذار کنار. در آنجا شما پیروز شدید، گفتید جمهوری اسلامی هیچ این طرف و آن طرف نیست....
به جمهوری اسلامی رأی دادید به جمهوری اسلامی. یک رأی بیسابقه در دنیا. یک رأی تقریبا می شود گفت که با اتفاق. یکی درصد دو تا درصد کمتر. آنجا اینها شکست خوردند. می گفتند «جمهوری اسلامی لازم نیست، جمهوری یا جمهوری دمکراتیک». آنجا شکست خوردند. بعدش صحبت از قانون اساسی شد. خواستند نگذارند این قانون اساسی اصلش نوشته بشود. از آنجا شروع کردند که بگذارید تا مجلس مؤسسان پیدا بشود. مجلس مؤسسان یعنی چه؟ یعنی سیصد نفر در قشرهای مختلف. برای اینکه می دیدند که اگر سیصد نفر در ایران بخواهند این کار را بکنند، ممکن است یک مقداری از این قاچاقها هم تویش باشد. ما می گفتیم نه، ما یک خبرگانی درست می کنیم. بعد می گذاریم به آرای ملت. خبرگانش با آرای ملت. و بعد از اینکه آنها هم قبول کردند باقی اش هم با آرای ملت. قانون اساسی هم با آرای ملت. اینجا [دائما] ایراد می گرفتند و همه ایراد برای همین معنا بود که از اسلام می ترسیدند. و رمز پیروزی شما را اسلام دیده بودند. و اینها می خواستند که نگذارند جمهوری اسلامی، قانون اساسی اسلامی داشته باشید. از آن که گذشت و رأی دادید. و در بینش هم یکی دو تا از آن قاچاقها پیدا شد. آنها می خواستند در ششصد نفر عدد زیاد پیدا بکنند. که کارشکنی بکنند لکن الحمدلله نشد. بعد که خواستید رأی بدهید باز کارشکنی
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 250
می کردند. در رأی دادن هم کارشکنی می کردند. این قدر تبلیغات کردند که یک دسته از برادرهای ما قهر کردند. مع ذلک نود درصد رأی دادید. یک دمکراسی باصطلاح آنها! حالا ما با اصطلاح آنها می گوییم یک «دمکراسی دو آتشه»! یعنی دو دفعه به رأی عمومی گذاشتن. یک دفعه خبرگان را خود ملت تعیین کرد. یک دفعه بعد از اینکه خبرگان تعیین شدند و به رأی ملت تعیین شدند، خود قانون را رأی ملت تصویب کرد. در عالم یک همچو دمکراسی ما نداریم. در عالم ما نداریم که تبلیغات نشده کار انجام بگیرد. تبلیغاتی نتوانستند بکنند، نکردند [و ]نگذاشتند. از آن طرف البته تبلیغات [سوء] بود.
یک همچو مطلبی که در ایران اتفاق افتاده از آن معجزاتی است که در صدر اسلام اتفاق می افتاد. مسائل اسلام و ایران در این مدت مسائل اعجازی است. پیشرفت شما در مقابل آن قدرت اعجاز بود. توجه همه ملت به یک نقطه. بچه کوچولویی که تازه زبان درآورده، با آن پیرمردی که در مریضخانه و بیمارستان افتاده یک حرف بود. کأنّه یک حلقوم صدا می کرد. هر جا می رفتی همان صدا را می شنیدی. این هم یکی از اعجازها بود. این جور رأی به اشتیاق دادن، که در بعضی جاها به من گفتند که در یک جا آن بیمار را آوردند لب صندوق، رأی داده و همان جا مرده است، این قدر ناتوان بوده. اما برای رأی دادن گفته است که مرا باید ببرید رأی بدهم. این معلولین، این بیمارها، این [ها ]همه رأی دادند. آنهایی که سن قانونیشان نرسیده بود اعتراض داشتند به ما. یک روز همین جا جمع شده بودند. اعتراض به اینکه خوب چرا ما رأی ندهیم؟ ما هم در اینجا شرکت داشتیم و خوب، ما هم رأی بدهیم. وضع اینطوری بود.
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 251
ایران سابقه نداشت اینطور رأی دادن. بلکه دنیا هم سابقه نداشت. معلوم نیست که داشته باشد. اینجا هم شکست خوردند؛ شد نود درصد. دو جور رجوع به آراء. دو دفعه رجوع به آرای عمومی. و ملت دو دفعه رأی داده است بر این قانون اساسی. حالا هم باز اشکال دارند. من نمی دانم اشکالشان این است که چرا ملت رأی داده است؟ شما صد دفعه دیگر هم اگر این قانون اساسی را به این ملت مسلم عرضه بدارید، همان است که هست. همان است که رأی می دهند. برای اینکه شما یا باید تبلیغ کنید که این ملت ما از اسلام رو برگرداند و بیاید طرف شما، آنوقت رأی نمی دهند. اما تا اسلام است، تا مبانی اسلام است، تا زیر سایه قرآن هستیم ما، زیر بیرق اسلام هستیم همین است که هست. همین آش و همین کاسه. صد دفعه هم از سر گرفته بشود همین است. یا همین آقایان که خبرگان هستند، یا نظیر همینهایند. ملت هم رأی به همین قانون اساسی و همین که موافق اسلام است. مخالفتی با اسلام ندارد، به همین رأی دادند. صد دفعه دیگر هم به رأی بگذارید همین است. حالا یک عده ای که ادعا می کنند که ما مثلاً می خواهیم دمکراسی باشد، یک عده ای در مقابل همه ملت ایستاده اند و می گویند که ما قبول نداریم. شما در دنیا این را به هر مکتبی رجوع کنید، که آقا ملت یک چیزی را می خواهد یک پانصد نفر، یک هزار نفر، یک ده هزار نفر ـ فرضا باشند ـ اینها هم یک چیزی را می خواهند، ملت رأی به این دادند، این چند نفر هم می گویند که ما قبولش نداریم این را. می گویند که اینها برخلاف آن چیزی که همه بشر بر آن متفق شدند برخلاف آن دارند می گویند. برخلاف دمکراسی است. برخلاف اسلام هم است. اسلام که می گوید، می فرماید که شورا باشد کارهاتان، خوب این یک کاری
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 252
بوده است، و به شورا گذاشته شده است. وقتی که شورا یک چیزی را به اکثریت قبول کردند، معنایش این است که همان را عمل بکنید. هر که رد بکند معنایش این است که ما قبول نداریم این را. این برخلاف دمکراسی است. برخلاف اسلام است. برخلاف مصالح مملکت است.
و حمله به همان جایی است که شما از آنجا پیروز شدید. [به] همانی که به آن پیروز شدید حمله دارد می شود. چشمها را باز کنید! من دارم تکلیف را از خودم برمی دارم به گفتن. شما مکلفید که با توجه به همه مصالحی که دارید و می کنید عمل بکنید. من می گویم این توطئه است برای اسلام و به ضد اسلام. و دلیلش این است که همانی که اسلام می خواهد، به آن حمله کردند. جمهوری اسلامی را خواستند به آن حمله کردند. شما هم باید چشم و گوشتان را باز کنید.(367)
1 / 10 / 58
* * *
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 253
کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 254