آزادی و استقلال شوراها

 

 

آزادی و استقلال شوراها

 

 

آزادی، حق اولیه بشر

‏اینها دارند حقوق اولیه بشریت را مطالبه می کنند. حق اولیه بشر‏‎ ‎‏است که من می خواهم آزاد باشم، من می خواهم حرفم آزاد باشد،‏‎ ‎‏من می خواهم مستقل ‏‏[‏‏باشم‏‏]‏‏، من می خواهم خودم باشم. حرف‏‎ ‎‏ما این است. این حرفی است که در هر جا شما بگویید، همه از‏‎ ‎‏شما می پذیرند.(349)‏

19 / 7 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

منطق کارتر در برابر آزادی

‏همین امروز برای من یک روزنامه ای را آورده بودند؛ دیروز هم‏‎ ‎‏بود که آقای کارتر در نطقشان فرموده اند که شاه از باب اینکه یک‏‎ ‎‏اجتماع مترقی می خواهد آنجا درست کند و از باب اینکه یک‏‎ ‎‏آزادی می خواهد به مردم بدهد؛ مردم با او مخالفند! این همه مردم‏‎ ‎‏که با این مخالفند؛ این ملت که با این مخالف است، برای این‏‎ ‎‏[‏‏است‏‏]‏‏ که آنها می گویند: آقا بگذار آزادتان کنیم؛ اینها فریادشان‏‎ ‎‏درآمد که آقا ما آزادی نمی خواهیم! ایشان فریادش از آن طرف‏‎ ‎‏بلند است، بلندگوهای شاه، به حسب منطق آقای کارتر ـ که استاد‏‎ ‎‏اعظم است ـ منطق ایشان این است که فریاد بلندگوهای شاه این‏‎ ‎‏است که آقا بگذارید من یک زندگی مرفه به شما بدهم! اینها‏‎ ‎‏می گویند ما نمی خواهیم، ما می خواهیم که توی این چاله ها زندگی‏‎ ‎‏کنیم! آقای کارتر گفته؛ خوب، ما با این مردم چه بکنیم؟ ما با این‏‎ ‎‏کارتر چه بگوییم؟ چه فحشی لایق این است اصلاً نباید داد؟‏‎ ‎‏بگوییم نمی داند؟ کارتر اطلاع ندارد؟ معقول است این معنی که‏‎ ‎‏کارتر بی اطلاع باشد، آن وقت من و شما مطلع باشیم؟‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 235
‏کارشناسهای او پر است در همه جا؛ در اعماق همه جا هست؛ پس‏‎ ‎‏می داند؛ می خواهد چه کسی را بازی بدهد؟ آن این حرف را که‏‎ ‎‏می زند، در مجمعِ نمی دانم کذا این حرف را می زند که همه‏‎ ‎‏اختلافاتی که هست در ایران، برای این است که شاه می خواهد‏‎ ‎‏این کار را بکند، آزادی بدهد، مردم با او مخالفت می کنند! خوب‏‎ ‎‏این را اگر به هر جا بگویند که مطلع از واقعیت نباشد؛ می گوید:‏‎ ‎‏خوب اینها یک دسته دیوانه هستند در ایران؛ همه اهالی ایران‏‎ ‎‏دیوانه اند؛ برای اینکه شاه که اینقدر رئوف است می خواهد شما را‏‎ ‎‏آزاد کند، خوب شما نمی خواهید آزاد بشوید؟ اینکه می خواهد‏‎ ‎‏یک زندگی خوبی به شما بدهد، آخر چرا از زیر بار زندگی خوب،‏‎ ‎‏شما بیرون بروید؟ شما دلتان نمی خواهد اتومبیل داشته باشید،‏‎ ‎‏دلتان نمی خواهد زندگی مرفه؟ او می خواهد بدهد؛ همین طور‏‎ ‎‏جلو آورده، دستهایش را اینطور کرده: آقا بیا بگیر، حالا می زنید‏‎ ‎‏زیر دستش که برو ما نمی خواهیم؟ این منطق آقای کارتر است.‏‎ ‎‏منطق رئیس جمهور امریکا! با فهم این را می گویند! نه اینکه‏‎ ‎‏نمی فهمد، کارتر را نمی توانیم بگوییم نفهم است؛ کارتر با فهم این‏‎ ‎‏حرف را می زند و می گوید؛ شاید یک دسته ای اغفال بشوند. بر‏‎ ‎‏فرض که یک دسته ای را شاید اغفال کند؛ شیطنت دارد.‏

‏     ماها گرفتار یک همچو موجوداتی هستیم در عالَم. ما مردمی‏‎ ‎‏عقب مانده، منطق ما این است که آقا، مال خودمان را می خواهیم‏‎ ‎‏خودمان صرف بکنیم. ما مردمی که شما می گویید که‏‎ ‎‏عقب مانده اند اینها. گاهی هم می گویند اینها لایق آزادی ‏‏[‏‏نیستند‏‏]‏‏.‏‎ ‎‏خود شاه اینها را می گوید که مملکت ما باز افرادش جوری نشدند‏‎ ‎‏که لایق بشوند آزاد بشوند. همه اینها چون لایق نیستند، باید توی‏‎ ‎‏حبس باشند. اینها لایق اینکه بگوییم آقا حبس نباشید، لایق اینکه‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 236
‏به آنها آزادی بدهیم ‏‏[‏‏نیستند‏‏]‏‏، مملکت ما افرادش لایق نیستند که‏‎ ‎‏آزادی بدهیم! چرا؟ برای اینکه دارند فریاد می زنند، داد می زنند‏‎ ‎‏که آقا آزادی بدهید، آزادی بدهید. اینها لایق نیستند؟ شما ببینید از‏‎ ‎‏آن بچه کوچولو، حالا خوب بچه‏‏[‏‏ها‏‏]‏‏ هم از بزرگها گرفتند دیگر،‏‎ ‎‏این بچه چند ساله به من دارد می گوید؛ چهار ـ پنج ساله تا آن‏‎ ‎‏آخر: «استقلال، آزادی». اینها آزادی می خواهند و استقلال‏‎ ‎‏می خواهند. همه مردم دارند فریاد می زنند که ما استقلال‏‎ ‎‏می خواهیم، ما آزادی می خواهیم. خوب، اگر آنها آزادی داشتند،‏‎ ‎‏دیگر چه چیز می خواهند؟ اگر ایشان می خواهند آزادی بدهد، این‏‎ ‎‏همه مردم فریاد می زنند «استقلال، آزادی»؛ چیست؟ معلوم‏‎ ‎‏می شود منطقها فرق دارند. منطق شاه این است که مملکت من‏‎ ‎‏آزادی است؛ یعنی همه آنها تحت شکنجه اند؛ این منطق است،‏‎ ‎‏یک کسی اسم آزادی را می گذارد به آن چیزی که شما می گویید‏‎ ‎‏شکنجه! ایشان می فرمایند به حسب این منطق که این اشخاصی که‏‎ ‎‏توی حبس الآن در اختناق واقع شده اند، در حبس واقع شد‏‏[‏‏ه ا‏‏]‏‏ند،‏‎ ‎‏در شکنجه واقع شده اند، اینها هستند که اعطای آزادی به آنها‏‎ ‎‏کردم! استقلال هم در منطق شاه یک چیز دیگر است: یک مملکتی‏‎ ‎‏که همه چیزش پیوسته به غیر است، یک مملکتی که به تمام‏‎ ‎‏ابعادش وابسته است؛ و ایشان وابسته اش کرده.(350)‏

29 / 7 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

فریاد ملت؛ استقلال، آزادی

‏همه یک مطلب را خواهش داشته باشند؛ فریادشان همه بلند باشد‏‎ ‎‏و بگویند که ما آزادی می خواهیم، ما استقلال می خواهیم. مقدمه‏‎ ‎‏آزادی و استقلال این ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که این سلسله خبیثه ای ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که از‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 237
‏اولی که روی کار آمده تا حالا جز اینکه برای ایران و برای اسلام‏‎ ‎‏ضرر داشته باشد، کاری نکرده است، این را ما نمی خواهیم.(351)‏

28 / 7 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

انتخابات تحمیلی در زمان سابق

‏در کدام یک از این دوره ها این وکلا، وکلای ملت هستند؟ جز این‏‎ ‎‏است که با دستور است، منتها خیال می کنند مردم که دستور شاه‏‎ ‎‏است، و واقع این است که با دستور اجانب است؛ یعنی‏‎ ‎‏«لیست»ها‏‏[‏‏از خارج می آید‏‏]‏‏! خود شاه در بعضی از گفته هایش‏‎ ‎‏می گوید که خوب، ما حالا که آنطور نیستیم، لکن آن جور بود‏‎ ‎‏وضع که لیستها را از طرف سفارتخانه ها، اسمهای وکلا را، وکلای‏‎ ‎‏خودشان را؛ یعنی آنهایی که برای آنها کار می کردند نه برای ملت،‏‎ ‎‏شاه گفتند که لیستها را از سفارتخانه ها می آوردند و مجبور بودیم‏‎ ‎‏که همین لیستها را عمل بکنیم؛ منتها ایشان ادعا می کنند که نخیر،‏‎ ‎‏دیگر حالا یک قدرتی بالای قدرت ما نیست! ببینند که این یک حق‏‎ ‎‏مسلم ملت، این یک حقی که همه عالم می گویند که باید با ملتها‏‎ ‎‏باشد و از اساس دموکراسی این است که مردم آزاد باشند در این‏‎ ‎‏آرای خودشان، در ‏‏[‏‏انتخاب‏‏]‏‏ وکلای خودشان که به مجلس‏‎ ‎‏بفرستند؛ سرنوشت یک مملکتی به دست وکلا و اینها هست، و‏‎ ‎‏باید خود مردم سرنوشت شان در دست خودشان باشد، قانون‏‎ ‎‏اساسی این اختیار را داده است به مردم، آیا این دموکراسی تندی‏‎ ‎‏که، «تند و قاطعی» که به منطق کارتر، شاه عمل کرده است، این حق‏‎ ‎‏مسلمِ معلومی که هیچ کس نمی تواند انکار کند که این حقْ حق‏‎ ‎‏ملت است، از زمانی که ایشان به سلطنت رسیده اند یا ایشان را به‏‎ ‎‏سلطنت رسانده اید تا حالا ما یک وکلایی داشته ایم؟ از هر شهری‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 238
‏از شهرهای ایران می خواهند، بروند سؤال کنند. این یک مطلبی‏‎ ‎‏نیست که پوشیده باشد. شما بروید از هر شهری از شهرهای ایران‏‎ ‎‏سؤال کنید که آقا این کسی که از طرف شما وکیل است، کی است‏‎ ‎‏این؟ چه آدمی است؟ اکثر مردم اصلاً نمی شناسند اینها را!‏‎ ‎‏نمی دانند کی هستند اینها. این ملتی که باید سرنوشت خودش را‏‎ ‎‏خودش معین کند و باید وکلای خودش را خودش تعیین کند، اکثر‏‎ ‎‏مردم نمی دانند که این کی هست ... وقتی اسمش را می برند،‏‎ ‎‏نمی شناسند او را! این معنای «دموکراسی تند قاطع» است که‏‎ ‎‏سلب کرده است این حق مسلّم معلومِ یک ملت را!‏

‏     یک شهر اینها بیایند بگویند فلان شهر؛ خوب مرکز تهران‏‎ ‎‏است، بیایند بگویند که این تهران که مرکز است و اساس است و‏‎ ‎‏در اینجا اگر بنا باشد یک آزادی باشد، باید در تهران باشد که مرکز‏‎ ‎‏مثلاً سیاستمداران و امثال ذلک است، خوب بیایند بگویند که‏‎ ‎‏کدام یک از این وکلای تهران، آزاد مردم رفته اند پشت صندوق و‏‎ ‎‏رأی داده اند به آنها؟ اینکه یک مطلبی نیست که بشود سرش را‏‎ ‎‏پوشانید. آقای کارتر برای کی دارد این حرفها را می زند؟ برای کره‏‎ ‎‏مشتری می گوید؟ آخر نیامده اند آنها اینجا که گوش و چشم بسته‏‎ ‎‏باشند؟ برای مردم دنیا می گویند؟ کدام مردم دنیا اطلاع ندارند از‏‎ ‎‏این معنا؟ کدام مطبوعات دنیا اطلاع از این معنا ندارند؟ بله،‏‎ ‎‏مطبوعات ممکن است بسیاری شان به نفع آقای کارتر بنویسند که‏‎ ‎‏نه، دموکراسی، آزاد است، مردم آزاد هستند، همه رأی داده اند،‏‎ ‎‏خودشان وکلایشان را تعیین کرده اند، ممکن است بگویند؛ اما هم‏‎ ‎‏آنها که اگر بگویند می دانند خلاف می گویند، هم آقای کارتر‏‎ ‎‏می داند این را. نه اینکه کارتر نمی داند؛ می داند که این ‏‏[‏‏شاه‏‎ ‎‏]‏‏چه‏‎ ‎‏آدمی است. می داند خودش ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ چه آدمی است، می داند که چه‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 239
‏آدمی را مأمور کرده است؛ می داند که مردم به چه گرفتاری گرفتار‏‎ ‎‏هستند.(352)‏

29 / 7 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

استقلال در اداره مملکت

‏حرف ملت ایران این نیست که حالا ما یک رهبر داریم و یک‏‎ ‎‏راهنما؛ همه رهبرند؛ همه، همه می دانند ‏‏[‏‏این‏‏]‏‏ مطلب را. حرف‏‎ ‎‏مردم ایران این است که ما یک همچو رژیمی که از اولش به ما‏‎ ‎‏آنقدر ظلم کرده و همه چیز ما را به یغما داده و نفت ما را به مجان‏‎ ‎‏ـ کاش مجان بود ـ نفت ما را می دهد پایگاه برای ‏‏[‏‏امریکا‏‏]‏‏ درست‏‎ ‎‏می کند؛ یعنی عوض اینکه به ما یک چیزی بدهند، اسلحه‏‎ ‎‏می دهند که پایگاه درست کنند در ایران. هم نفت را می خورند،‏‎ ‎‏هم پایگاه درست می کنند برای خودشان! این مردم ایران‏‎ ‎‏صدایشان از بچه تا بزرگ بلند است که آقا، مرگ بر این جور‏‎ ‎‏حکومتی که پدر ما را درآورد. اینها فریاد دارند می زنند که ما آقا‏‎ ‎‏آزادی می خواهیم. پنجاه سال هیچ چیز ما آزاد نبود: نه‏‎ ‎‏مطبوعاتمان آزاد بود، نه خطبای ما آزاد بودند، نه علمای ما آزاد‏‎ ‎‏بودند، نه دانشگاه ما دانشگاه بود، هیچ چیز نبود. ما آزادی‏‎ ‎‏می خواهیم؛ استقلال ما می خواهیم. ما همه چیزمان نباید بند‏‎ ‎‏دیگران و انگل باشد. ما باید مستقل، خودمان اداره کنیم مملکت‏‎ ‎‏خودمان را. اینها دادشان برای این است که آزادی به دست‏‎ ‎‏بیاورند.(353)‏

30 / 7 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 240
ملت، خواستار آزادی

‏یک ملتی ‏‏[‏‏وقتی‏‏]‏‏ حرف صحیح دارد می زند، حرف حق دارد‏‎ ‎‏می زند، می گوید که ما نمی خواهیم منافعمان را شما ببرید، ما‏‎ ‎‏نمی خواهیم ذخایر ما را شما ببرید، ما می خواهیم خودمان در این‏‎ ‎‏مملکتمان مستقل باشیم، ما می خواهیم آزاد باشیم. شما خودتان‏‎ ‎‏در اعلامیه حقوق بشر این حرفها را زده اید، ما می خواهیم همین‏‎ ‎‏مطابق اعلامیه حقوق بشر عمل بکنیم. ما می خواهیم آزاد باشیم؛‏‎ ‎‏ما در مملکتمان استقلال می خواهیم، آزادی می خواهیم. بچه های‏‎ ‎‏ما هم دارند داد می زنند این معنی را؛ پیرمردهایمان دارند همین‏‎ ‎‏معنا را می گویند.(354)‏

8 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

احترام به حقوق دیگران

سؤال: ‏[‏‏آیا از سوءقصد به منافع خارجیها در ایران پشتیبانی‏‎ ‎‏خواهید کرد؟‏‏]‏

جواب: ‏اگر خارجیها به آزادی و استقلال ملت ایران احترام‏‎ ‎‏بگذارند، هرگز از ناحیه مردم به حقوق آنان در محدوده قانونی اش‏‎ ‎‏زیانی وارد نخواهد شد.(355)‏

16 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

استقلال در تمام ابعاد

‏و شاید بسیاری از خارجیها خیال کنند که ایرانی ها ـ به قول کارتر ـ‏‎ ‎‏از باب اینکه آزادیِ همچو وسیعی به آنها دادند به صدا درآمده اند!‏‎ ‎‏و شاید بسیاریشان هم خیال کنند که مردم آشوب طلبی،‏‎ ‎‏و وحشی ای هستند! در صورتی که اینها آزادی می خواهند که‏‎ ‎‏همه بشر می خواهد، استقلال می خواهند که همه کس‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 241
‏می خواهد و می خواهند که دست اجانب از مملکتشان کوتاه باشد،‏‎ ‎‏می خواهند که اقتصاد مملکتشان در دست خودشان اداره بشود،‏‎ ‎‏می خواهند فرهنگ مملکتشان را خودشان مستقلاً اداره بکنند،‏‎ ‎‏می خواهند ارتش را دیگران اداره نکنند، مستشارهای امریکایی‏‎ ‎‏نیایند و ارتش را قبضه نکنند، می خواهند پایگاههای امریکا از‏‎ ‎‏مملکتشان برداشته بشود؛ یک مملکت آزاد و مستقل باشد. فریاد‏‎ ‎‏ملت ایران این است که حکومت عدل اسلامی می خواهند که همه‏‎ ‎‏این مفسده ها را از بین ببرد.‏

‏     و ما امیدواریم که شما جوانها هم در خارج از مملکت که‏‎ ‎‏هستید این مطالب ایرانی ها را برسانید به این رفقای امریکایی تان،‏‎ ‎‏ایتالیایی تان، انگلیسی تان، فرانسوی تان؛ و به آنها حالی کنید که‏‎ ‎‏مملکت ایران ـ ملت ایران ـ یک همچو ‏‏[‏‏موضوعاتی‏‏]‏‏ می خواهند‏‎ ‎‏نه آنطوری که از بس که آزادی به آنها دادند صدایشان درآمده!‏‎ ‎‏خیر، از باب اختناقی است که در ایران هست.(356)‏

27 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

استقلال و آزادی از حقوق اولیه بشر

‏مردم که قیام کرده اند، آزادی می خواهند. فریادشان این است که ما‏‎ ‎‏آزادی می خواهیم و استقلال می خواهیم. این مردمی که آزادی و‏‎ ‎‏استقلال می خواهند، اینها وحشی نیستند. اینها متمدنند که آزادی‏‎ ‎‏و استقلال می خواهند. وحشیها آنها هستند که استقلال و آزادی را‏‎ ‎‏از اینها گرفته اند نه اینهایی که آزادی و استقلال را می خواهند.‏‎ ‎‏استقلال و آزادی دو تا چیزی است که همه بشر، از حقوق اولیه‏‎ ‎‏بشر است و همه بشر این را مُطالِب هستند. آنکه سلب می کند این‏‎ ‎‏را از مردم، آن وحشی است. آن کسی که این حق را می خواهد، آن‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 242
‏متمدن است. ملت ایران ملت متمدن است، گرفتار دولتهای‏‎ ‎‏وحشی شده است. بنابراین بر ما همه است که به اندازه قدرتمان،‏‎ ‎‏هر کس هر مقدار قدرت دارد همراهی کند با ملت ایران. تبلیغ‏‎ ‎‏بکنید شما ‏‏[‏‏که‏‎ ‎‏]‏‏اینجا هستید به او؛ هر طور می توانید. جوانها ـ هر‏‎ ‎‏جا که هستید، در دانشگاهها که هستید، جاهای دیگر هستید،‏‎ ‎‏مسائل را برای اینها روشن کنید. اینها از بس تبلیغات سوء شده‏‎ ‎‏است، نمی توانند باور کنند که این ملت یک ملتی است که برای‏‎ ‎‏حق ایستاده است و ملت متمدنی است که در مقابل وحشیها‏‎ ‎‏ایستاده است. آنها می گویند اینها وحشی هستند! لکن اینها‏‎ ‎‏متمدنهایی هستند که در مقابل وحشیها ایستاده اند.(357)‏

28 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

منطق شاه درباره آزادی

‏جمله بعدش آنکه دیگر خیلی مرحمت فرموده اند که ما نمی توانیم‏‎ ‎‏ببینیم که یک مشت «اراذل» و «اراذل پست» این شاه را که کذا و‏‎ ‎‏کذاست ساقط کنند! ملت ایران که می گویند ما آزادی می خواهیم،‏‎ ‎‏استقلال می خواهیم، اراذل و پستند یا آنهایی که می خواهند مال‏‎ ‎‏مردم را ببرند اراذل و پستند؟ ملت ایران دارد فریاد می کند که ما‏‎ ‎‏آزادی می خواهیم؛ آن کسی که آزادی را سلب از مردم می کند‏‎ ‎‏اراذل و پست است در نظر دنیا یا آنکه می گوید آزادی من‏‎ ‎‏می خواهم؟ آن کسی که می گوید من استقلال می خواهم پست‏‎ ‎‏است و اراذل یا آن کسی که استقلال یک ملتی را به هم می زند؟‏‎ ‎‏یک ملت سی و پنج میلیونی که ایستاده است و می گوید، جانش را‏‎ ‎‏دارد می دهد، جوانش را دارد می دهد و می خواهد مملکتش را‏‎ ‎‏نجات بدهد از دست شما، آنها اراذل و پستند و شما آقا و‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 243
‏باشرف؟! یک کسی که از یک طرف می گوید حقوق بشر، از یک‏‎ ‎‏طرف حقوق میلیونها بشر را به زمین می زند ـ که ایرانش را ما‏‎ ‎‏شاهد هستیم جاهای دیگرش را هم دیگران شاهد هستند ـ از آن‏‎ ‎‏طرف قضیه حقوق بشر را ذکر می کند و ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ آن طرف بشر را‏‎ ‎‏اینطور می کند، این خیلی شریف است اما ملت ایران که‏‎ ‎‏می خواهد از زیر یوغ اینها بیرون برود اراذل و پست است در نظر‏‎ ‎‏شما؟! نظرت صحیح نیست. برگردان این نظر را. تو بعدها‏‎ ‎‏می خواهی با این ملت زندگی کنی؛ نمی گذارند زندگی کنی. ملتی‏‎ ‎‏که ببیند اینطور تو داری با آنها صحبت می کنی، نمی گذارد دیگر‏‎ ‎‏شما حیات پیدا کنید، نمی گذارد که امریکایی در ایران باقی‏‎ ‎‏بماند.(358)‏

3 / 9 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تأمین مصلحت کشور، در رأی مردم

‏برنامه ما این است که رجوع کنیم به آرای عمومی، به آرای مردم.‏‎ ‎‏قوای انتظامی را کنار بگذاریم؛ خود مردم را، محول کنیم تنظیم‏‎ ‎‏انتخابات را به دست خود جوانهای مردم. در هر شهری جوانها‏‎ ‎‏خودشان؛ که قوای انتظامی، شهربانی، شهرداری همه کنار بروند.‏‎ ‎‏آن کسی که دخالت می خواهد بکند برای حفظ صندوق آرا و امثال‏‎ ‎‏ذلک، خود ملت باشد. در هر شهری به حَسَب اقتضای آن شهر‏‎ ‎‏عده ای را معتمدین آن شهر، مطلعین و دلسوزهای برای مملکت،‏‎ ‎‏عده ای را تعیین کنند که نظارت کنند در این. حفاظت کنند این‏‎ ‎‏صندوقها را و نظارت کنند آرا را. مردم یکی را تعیین کنند برای‏‎ ‎‏اینکه رئیس جمهور باشد، ما هم رأیمان را علنا به مردم اظهار‏‎ ‎‏می کنیم که آقا آنکه من می خواهم این است؛ شما میل دارید به این‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 244
‏رأی بدهید، میل دارید هم خودتان آزادید. قهرا مردم وقتی آزاد‏‎ ‎‏هستند یک نفر صالح را انتخاب می کنند و آرای عمومی نمی شود‏‎ ‎‏خطا بکند. یکوقت یکی می خواهد یک کاری بکند اشتباه می کند،‏‎ ‎‏یکوقت یک مملکت سی میلیونی نمی شود اشتباه بکند. کسی‏‎ ‎‏بگوید خوب لَعلَّ یک آدمِ غلطی را گذاشتند؛ اگر غلطی را‏‎ ‎‏گذاشتند، قدم اول را که برداشت همین ملت عزلش می کنند تمام‏‎ ‎‏می شود. ما می گوییم که باید رئیس یک مملکتی را خود ما، خود‏‎ ‎‏جمعیت، خود ملت تعیین کند. قهرا وقتی که یک ملتی می خواهد‏‎ ‎‏یک کسی را برای سرنوشت مملکت خودش تعیین کند، این یک‏‎ ‎‏آدم صحیح را تعیین می کند نه یک آدم فاسدی را؛ و قهرا اشتباه در‏‎ ‎‏سی میلیون جمعیت نخواهد شد. ما هم تبلیغات خودمان را در‏‎ ‎‏وقت انتخابات می کنیم. ما هم کاندیدای خودمان را می گوییم در‏‎ ‎‏باب رئیس جمهور. می گردیم پیدا می کنیم؛ مراجعه می کنیم به‏‎ ‎‏همه جا؛ پیدا می کنیم یک نفری که صالح است برای این کار یعنی‏‎ ‎‏دزد نیست، نمی خواهد که جیب خودش را پر بکند، امتحان داده‏‎ ‎‏در کارهایی که کرده است، شناخت داریم نسبت به او؛ او را معرفی‏‎ ‎‏می کنیم که آقا این ولو از طایفه حمالها باشد، صحیح باشد. البته‏‎ ‎‏مطلع هم باید باشد ولو از طبقه سوم باشد. دنبال اشراف نمی رویم‏‎ ‎‏که اشراف را تعیین کنیم، دنبال آدم صالح می رویم. این آدم صالح‏‎ ‎‏وقتی که در رأس واقع شد، این آدم صالحْ دولتِ صالح پیش‏‎ ‎‏می آورد؛ دولتِ غلط نمی آورد پیش، دولت فاسد نمی آورد.‏‎ ‎‏انتخابات مجلسیْن هم آزادْ دست مردم، و خود مردم نظارت‏‎ ‎‏می کنند در آن. یک مجلس ملی که نه مربوط به سفارت شوروی‏‎ ‎‏باشد، نه مربوط به سفارت انگلیس باشد، نه مربوط به سفارت‏‎ ‎‏امریکا باشد؛ نه برای منافع او سینه بزند نه برای منافع او. یک‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 245
‏همچو مجلسی را به وجود می آوریم ان شاءالله  ‏‏[‏‏ان شاءالله ‏‎ ‎‏حضار‏‏]‏‏؛ و بعدش که یک همچو مجلسی به وجود آمد قهرا اگر‏‎ ‎‏یک مطلبی بخواهد در آن، در یک همچو مجلسی مثلاً دویست‏‎ ‎‏نفری بگذرد ـ دویست تا آدم صالحی که برای مملکت ما دلسوز‏‎ ‎‏است، دزد نیست، نمی خواهد جیبش را پر بکند، نمی خواهد‏‎ ‎‏عنوان پیدا بکند، می خواهد که خدمت بکند به این مردم؛ اگر‏‎ ‎‏چنانچه یک همچو مجلسی برای ما پیدا شد مصالح مملکت را در‏‎ ‎‏نظر می گیرد ـ اگر یک چیزی آوردند بگذرد، یک قراردادی مابین‏‎ ‎‏یک دولتی با دولت ما آوردند بگذرد، می برند آن را آنجا نگاه‏‎ ‎‏می کند؛ اول خود دولتِ صالح نظر می کند اگر چنانچه فاسد باشد‏‎ ‎‏ردش می کند. بعد اگر چنانچه او ندانست، نتوانست بفهمد و آورد‏‎ ‎‏در مجلس، در مجلس نظر می کنند و مصلحت و مَفْسَده ملت را‏‎ ‎‏می خواهند به جا بیاورند درست می کنند. این مصالح مملکت ما یا‏‎ ‎‏صددرصد یا صد در نود حاصل خواهد شد. ما یک همچو چیزی‏‎ ‎‏می خواهیم. یک چیزی دور از ‏‏[‏‏واقع‏‎ ‎‏]‏‏نیست.(359)‏

10 / 10 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

مبارزه برای استقلال و آزادی

‏ما می دانیم که مملکت ما استقلال ندارد و اجانب در همه امور‏‎ ‎‏مملکت ما دخالت می کنند؛ این هم که مطلب معلومی است. ما‏‎ ‎‏برای استقلال و آزادی مبارزه می کنیم.(360)‏

15 / 10 / 57

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

جمهوری اسلامی متضمن آزادی

‏خواست ملت مظلوم ایران تنها رفتن شاه و برچیده شدن بساط‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 246
‏نظام سلطنتی نیست، بلکه مبارزه ملت ایران تا استقرار جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی که متضمن آزادی ملت و استقلال کشور و تأمین عدالت‏‎ ‎‏اجتماعی باشد ادامه خواهد داشت. تنها با رفتن شاه و انتقال‏‎ ‎‏قدرت به ملت است که آرامش به کشور عزیزمان باز خواهد‏‎ ‎‏گشت. تنها با استقرار حکومت عدل اسلامی مورد تأیید و‏‎ ‎‏پشتیبانی مردم و با شرکت فعالانه همه ملت است که می توان‏‎ ‎‏خرابیهای عظیم فرهنگی و اقتصادی و کشاورزی را که رژیم فاسد‏‎ ‎‏شاه به وجود آورده است جبران نموده و نوسازی مملکت را به‏‎ ‎‏نفع طبقات زحمتکش و مستضعف آغاز نمود.(361)‏

22 / 10 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

ملت، خواستار آزادی و حکومت عدل اسلامی

‏این ملت الآن ایستاده است و می گوید که ما می خواهیم آزاد‏‎ ‎‏باشیم. این یکی از حقوق بشر است ـ که همه عالَم این معنا را‏‎ ‎‏قائلند ـ و می گویند ما می خواهیم مستقل باشیم. این هم یکی از‏‎ ‎‏حقوقی است که هر کسی سرنوشت خودش باید دست خودش‏‎ ‎‏باشد. و می گویند ما یک حکومت عدل می خواهیم، حکومت‏‎ ‎‏عدل اسلامی می خواهیم.(362)‏

18 / 11 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

آزادی در دادن رأی

‏شما آزادید که به هرچه بخواهید رأی بدهید لکن رفراندم معنایش‏‎ ‎‏«آری» و «نه» است ولیکن شما آزاد هستید. به همین نکته هم‏‎ ‎‏توجه کنید که «نه» معنایش رژیم سلطنتی نیست؛ «نه» معنایش این‏‎ ‎‏است که جمهوری اسلامی را نمی خواهید. بعد می شود که شما‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 247
‏رژیم سلطنتی خواستید و «نه» گفتید؛ می شود که جمهوری مطلق‏‎ ‎‏خواستید و «نه» گفتید؛ و می شود که جمهوری دمکراتیک‏‎ ‎‏خواستید و «نه» گفتید. «نه» معنایش رژیم سلطنتی نیست که از آن‏‎ ‎‏فرار کنید.(363)‏

9 / 1 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

آزادی در پیروی از اسلام

‏استقلال و آزادی در پیروی از قرآن کریم و رسول اکرم است.(364)‏

5 / 2 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

خواست مردم، آزادی است

‏آنکه ملت می خواسته، همه آن شده است. چه ملت می خواست؟‏‎ ‎‏ملت آن فریاد که می کرد چه می گفت؟ نمی گفت که آزادی و‏‎ ‎‏استقلال و جمهوری اسلامی؟ کدام یکیش نشده است؟ الآن‏‎ ‎‏آزادی هست به طوری که من و شما می توانیم اینجا بنشینیم‏‎ ‎‏صحبت کنیم. پنج سال پیش از این می توانستیم؟ هیچ که استقلال‏‎ ‎‏هست. الآن این بساطی که امریکا درآورده است و این هیاهویی که‏‎ ‎‏این شیطان بزرگ فریاد می زند و شیاطین را دور خودش جمع‏‎ ‎‏می کند، این برای این است که دستش کوتاه شده است. دستش از‏‎ ‎‏ذخایر ما؛ از منافعی که در اینجا داشت کوتاه شده است. و ترس‏‎ ‎‏این را دارد که دیگر تا آخر این کوتاهی باشد، از این جهت توطئه‏‎ ‎‏می کند.(365)‏

14 / 8 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 248
بهترین دموکراسی

‏این مجلس خبرگانی که همه ملت دسته ای را تعیین کردند، دیگر‏‎ ‎‏هر کس در محل خودش کسی را وکیل کرد. شمایی که می گویید‏‎ ‎‏دمکراسی، دمکراسی بهتر از این چه که شما پیدا کنید که در یک‏‎ ‎‏جا یک کسی به زور گفته باشد تو رأی بده. در تمام ایران پیدا بکنید‏‎ ‎‏یک جا که الزام کرده باشد یک کسی را که رأی بده. حتی تبلیغات‏‎ ‎‏هم کم شد. ولی مردم می شناختند اینها را. هر کسی اهل بلد‏‎ ‎‏خودش را می شناخت، و رأی به او می داد. با آن اکثریت قاطع که‏‎ ‎‏پیدا کردند اینها، چرا دیگر مناقشه می کنند؟ چرا بعدش ‏‏[‏‏دائما‏‏]‏‎ ‎‏گفتند مجلس خوب؟ مجلس خوب این مجلسی است که مردم‏‎ ‎‏می خواهند. شما چکاره اید؟ این مجلسی که مردم خودشان‏‎ ‎‏اشخاصی را فرستادند، وکیل کردند. اینها وکیل مردم بودند و وکیل‏‎ ‎‏مردم قوانینی را، ‏‏[‏‏تصویب‏‎ ‎‏]‏‏کردند. و من تا آن اندازه که نگاه کردم،‏‎ ‎‏بلکه شاید همه اش را نگاه کرده باشم، انحراف اسلامی هیچ‏‎ ‎‏ندارد، هیچ، ابدا.(366)‏

29 / 8 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

دموکراسی دو آتشه

‏آن موضعی که شما را پیروز کرد که اسلام بود و جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏حمله به آن شد. گفتند «اسلامش نه». همین اشخاصی که این کارها‏‎ ‎‏را دارند انجام می دهند؛ همینها بعضیشان از همانها بودند که‏‎ ‎‏می گفتند «اسلامش نه، جمهوری بس است. جمهوری اش را‏‎ ‎‏خوب، پهلویش هم جمهوری دمکراتیک بگذارید! از اسلام کنار‏‎ ‎‏بروید هر چه اسمش را می خواهید بگذارید!» هر اسمی‏‎ ‎‏می گذاشتید با آن مخالفت نمی کردند. برای اینکه از آن ضربه‏‎ ‎‏نخورده بودند. از جمهوری ضربه نخورده بودند. از جمهوری‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 249
‏دمکراتیک ضربه نخورده بودند. از جمهوری اسلامی ضربه‏‎ ‎‏خورده بودند. از «الله اکبر» ضربه خورده بودند. اینها می گفتند‏‎ ‎‏«الله اکبر» را بگذار کنار، قرآنش هم بگذار کنار. در آنجا شما پیروز‏‎ ‎‏شدید، گفتید جمهوری اسلامی هیچ این طرف و آن طرف‏‎ ‎‏نیست.... ‏

‏     به جمهوری اسلامی رأی دادید به جمهوری اسلامی. یک‏‎ ‎‏رأی بیسابقه در دنیا. یک رأی تقریبا می شود گفت که با اتفاق. یکی‏‎ ‎‏درصد دو تا درصد کمتر. آنجا اینها شکست خوردند. می گفتند‏‎ ‎‏«جمهوری اسلامی لازم نیست، جمهوری یا جمهوری‏‎ ‎‏دمکراتیک». آنجا شکست خوردند. بعدش صحبت از قانون‏‎ ‎‏اساسی شد. خواستند نگذارند این قانون اساسی اصلش نوشته‏‎ ‎‏بشود. از آنجا شروع کردند که بگذارید تا مجلس مؤسسان پیدا‏‎ ‎‏بشود. مجلس مؤسسان یعنی چه؟ یعنی سیصد نفر در قشرهای‏‎ ‎‏مختلف. برای اینکه می دیدند که اگر سیصد نفر در ایران بخواهند‏‎ ‎‏این کار را بکنند، ممکن است یک مقداری از این قاچاقها هم‏‎ ‎‏تویش باشد. ما می گفتیم نه، ما یک خبرگانی درست می کنیم. بعد‏‎ ‎‏می گذاریم به آرای ملت. خبرگانش با آرای ملت. و بعد از اینکه‏‎ ‎‏آنها هم قبول کردند باقی اش هم با آرای ملت. قانون اساسی هم با‏‎ ‎‏آرای ملت. اینجا ‏‏[‏‏دائما‏‏]‏‏ ایراد می گرفتند و همه ایراد برای همین‏‎ ‎‏معنا بود که از اسلام می ترسیدند. و رمز پیروزی شما را اسلام‏‎ ‎‏دیده بودند. و اینها می خواستند که نگذارند جمهوری اسلامی،‏‎ ‎‏قانون اساسی اسلامی داشته باشید. از آن که گذشت و رأی دادید.‏‎ ‎‏و در بینش هم یکی دو تا از آن قاچاقها پیدا شد. آنها می خواستند‏‎ ‎‏در ششصد نفر عدد زیاد پیدا بکنند. که کارشکنی بکنند لکن‏‎ ‎‏الحمدلله نشد. بعد که خواستید رأی بدهید باز کارشکنی‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 250
‏می کردند. در رأی دادن هم کارشکنی می کردند. این قدر تبلیغات‏‎ ‎‏کردند که یک دسته از برادرهای ما قهر کردند. مع ذلک نود درصد‏‎ ‎‏رأی دادید. یک دمکراسی باصطلاح آنها! حالا ما با اصطلاح آنها‏‎ ‎‏می گوییم یک «دمکراسی دو آتشه»! یعنی دو دفعه به رأی عمومی‏‎ ‎‏گذاشتن. یک دفعه خبرگان را خود ملت تعیین کرد. یک دفعه بعد‏‎ ‎‏از اینکه خبرگان تعیین شدند و به رأی ملت تعیین شدند، خود‏‎ ‎‏قانون را رأی ملت تصویب کرد. در عالم یک همچو دمکراسی ما‏‎ ‎‏نداریم. در عالم ما نداریم که تبلیغات نشده کار انجام بگیرد.‏‎ ‎‏تبلیغاتی نتوانستند بکنند، نکردند ‏‏[‏‏و‏‎ ‎‏]‏‏نگذاشتند. از آن طرف البته‏‎ ‎‏تبلیغات ‏‏[‏‏سوء‏‏]‏‏ بود. ‏

‏     یک همچو مطلبی که در ایران اتفاق افتاده از آن معجزاتی است‏‎ ‎‏که در صدر اسلام اتفاق می افتاد. مسائل اسلام و ایران در این‏‎ ‎‏مدت مسائل اعجازی است. پیشرفت شما در مقابل آن قدرت‏‎ ‎‏اعجاز بود. توجه همه ملت به یک نقطه. بچه کوچولویی که تازه‏‎ ‎‏زبان درآورده، با آن پیرمردی که در مریضخانه و بیمارستان افتاده‏‎ ‎‏یک حرف بود. کأنّه یک حلقوم صدا می کرد. هر جا می رفتی همان‏‎ ‎‏صدا را می شنیدی. این هم یکی از اعجازها بود. این جور رأی به‏‎ ‎‏اشتیاق دادن، که در بعضی جاها به من گفتند که در یک جا آن بیمار‏‎ ‎‏را آوردند لب صندوق، رأی داده و همان جا مرده است، این قدر‏‎ ‎‏ناتوان بوده. اما برای رأی دادن گفته است که مرا باید ببرید رأی‏‎ ‎‏بدهم. این معلولین، این بیمارها، این ‏‏[‏‏ها‏‎ ‎‏]‏‏همه رأی دادند. آنهایی‏‎ ‎‏که سن قانونیشان نرسیده بود اعتراض داشتند به ما. یک روز همین‏‎ ‎‏جا جمع شده بودند. اعتراض به اینکه خوب چرا ما رأی ندهیم؟‏‎ ‎‏ما هم در اینجا شرکت داشتیم و خوب، ما هم رأی بدهیم. وضع‏‎ ‎‏اینطوری بود. ‏


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 251
‏     ایران سابقه نداشت اینطور رأی دادن. بلکه دنیا هم سابقه‏‎ ‎‏نداشت. معلوم نیست که داشته باشد. اینجا هم شکست خوردند؛‏‎ ‎‏شد نود درصد. دو جور رجوع به آراء. دو دفعه رجوع به آرای‏‎ ‎‏عمومی. و ملت دو دفعه رأی داده است بر این قانون اساسی. حالا‏‎ ‎‏هم باز اشکال دارند. من نمی دانم اشکالشان این است که چرا ملت‏‎ ‎‏رأی داده است؟ شما صد دفعه دیگر هم اگر این قانون اساسی را‏‎ ‎‏به این ملت مسلم عرضه بدارید، همان است که هست. همان‏‎ ‎‏است که رأی می دهند. برای اینکه شما یا باید تبلیغ کنید که این‏‎ ‎‏ملت ما از اسلام رو برگرداند و بیاید طرف شما، آنوقت رأی‏‎ ‎‏نمی دهند. اما تا اسلام است، تا مبانی اسلام است، تا زیر سایه‏‎ ‎‏قرآن هستیم ما، زیر بیرق اسلام هستیم همین است که هست.‏‎ ‎‏همین آش و همین کاسه. صد دفعه هم از سر گرفته بشود همین‏‎ ‎‏است. یا همین آقایان که خبرگان هستند، یا نظیر همینهایند. ملت‏‎ ‎‏هم رأی به همین قانون اساسی و همین که موافق اسلام است.‏‎ ‎‏مخالفتی با اسلام ندارد، به همین رأی دادند. صد دفعه دیگر هم به‏‎ ‎‏رأی بگذارید همین است. حالا یک عده ای که ادعا می کنند که ما‏‎ ‎‏مثلاً می خواهیم دمکراسی باشد، یک عده ای در مقابل همه ملت‏‎ ‎‏ایستاده اند و می گویند که ما قبول نداریم. شما در دنیا این را به هر‏‎ ‎‏مکتبی رجوع کنید، که آقا ملت یک چیزی را می خواهد یک پانصد‏‎ ‎‏نفر، یک هزار نفر، یک ده هزار نفر ـ فرضا باشند ـ اینها هم یک‏‎ ‎‏چیزی را می خواهند، ملت رأی به این دادند، این چند نفر هم‏‎ ‎‏می گویند که ما قبولش نداریم این را. می گویند که اینها برخلاف آن‏‎ ‎‏چیزی که همه بشر بر آن متفق شدند برخلاف آن دارند می گویند.‏‎ ‎‏برخلاف دمکراسی است. برخلاف اسلام هم است. اسلام که‏‎ ‎‏می گوید، می فرماید که شورا باشد کارهاتان، خوب این یک کاری‏‎ ‎


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 252
‏بوده است، و به شورا گذاشته شده است. وقتی که شورا یک‏‎ ‎‏چیزی را به اکثریت قبول کردند، معنایش این است که همان را‏‎ ‎‏عمل بکنید. هر که رد بکند معنایش این است که ما قبول نداریم‏‎ ‎‏این را. این برخلاف دمکراسی است. برخلاف اسلام است.‏‎ ‎‏برخلاف مصالح مملکت است. ‏

‏     و حمله به همان جایی است که شما از آنجا پیروز شدید. ‏‏[‏‏به‏‏]‏‎ ‎‏همانی که به آن پیروز شدید حمله دارد می شود. چشمها را‏‎ ‎‏باز کنید! من دارم تکلیف را از خودم برمی دارم به گفتن. شما‏‎ ‎‏مکلفید که با توجه به همه مصالحی که دارید و می کنید عمل‏‎ ‎‏بکنید. من می گویم این توطئه است برای اسلام و به ضد اسلام. و‏‎ ‎‏دلیلش این است که همانی که اسلام می خواهد، به آن حمله‏‎ ‎‏کردند. جمهوری اسلامی را خواستند به آن حمله کردند. شما هم‏‎ ‎‏باید چشم و گوشتان را باز کنید.(367)‏

1 / 10 / 58

*  *  *


کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 253

کتابآزادی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 254