مجله خردسال 1 صفحه 7

فرشته­ها امروز برادرم، یک آیه از قرآن را یاد گرفت. پدرم او را بوسید و مادرم خیلی خوشحال شد. برادرم از من بزرگتر است. گفتم: «خدا او را از من بیشتر دوست دارد؟» پدرم گفت: «خدا همه بچه ها را دوست دارد.» مادرم گفت: «چون بچه ها مثل فرشته­های خدا هستند.» گفتم :«من خیلی کوچکم، قرآن هم بلد نیستم. آیا خدا مرا می­بیند؟» مادرم دستی به موهایم کشید و گفت: «خدا همه چیز را می­بیند حتی مورچه­های کوچولوی کوچولو را! صدای تورا هم بین این همه صدا خوب خوب می­شنود. هروقت دلت خواست با او حرف بزن. اگر دعا کنی خدا خوشحال می­شود. اگر خدا خوشحال شود، همه چیز قشنگ­تر می­شود.» حالا من هر شب قبل از خواب با خدا حرف می­زنم، برای همین هم خوابهای قشنگ می­بینم، چون خدا صدای مرا می­شنود.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 1صفحه 7