دست، دست، دست زدم
افسانه شعبان نژاد
دست، دست، دست زدم با دو تا پا جست زدم هاجستم و واجستم
به آسمانها جستم
کلاغه آخ! نوکم زد
به دست کوچکم زد
گفت: تو نداری بال و پر در آسمان ما نپر
دست، دست، دست زدم با دو تا پا جست زدم هاجستم و واجستم
میان دریا جستم
دست زدم و پا زدم
به آب دریا زدم
ماهیه گفت: نیا جلو
دریای ماست فوری برو
دست، دست، دست زدم با دو تا پا جست زدم هاجستم و واجستم
به سوی بابا جستم
به در زدم تلق تالاق
بابا مرا دید از اتاق
دختر بابا شدم
در بغلش جا شدم
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 4صفحه 10