قصههای جنگل 1) یکی بود، یکی نبود. فیل بزرگی بود که یک دندانش شکسته بود. 3) فیل ناراحت شد و از آن جا رفت. 2) یک روز، دو تا بچه فیـل وقتی او رو دیدند خندیدند و گفتند: «فیل اومد آب بخوره افتاد و دندونش شکست!»