مجله خردسال 34 صفحه 10

ماه و ماهی محمد حسن حسینی من به روی کاغذ می­کنم نقاشی می­کشم یک ماهی توی حوض کاشی ماهی من تنهاست خانه­اش بی­نور است اشک می­ریزد اشک ماه از او دور است تکه ابری آمد ماه او را دزدید ماهی من این را با دو چشم خود دید من به او می­گویم صبر کن ماهی! صبر پاک کن را آرام می­کشم بر آن ابر می­شود پیدا ماه باز در نقاشی عکس او می­افتد توی حوض کاشی باز در حوضم هست ماه و ماهی با هم هر دوتاشان خوبند هر دو را می­خواهم

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 34صفحه 10