5) مادر برگشت و بچه گوریل را ندید. او خیلی نگران شد.
6) همه جا را دنبال او گشت و از همه پرسید: «بچهی مرا ندیدهاید؟»
7) بالاخره بچه گوریل را پشت درختها پیدا کرد. بچه گوریل خیلی گرسنه بود.
او شیر خورد و مادر خیالش راحت شد.
8) بعد پشت مادرش نشست و هر دو با هم به خانه برگشتند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 34صفحه 21