مجله خردسال 35 صفحه 5

بچه­ها تا خورشید را دیدند، گفتند: «به به! چه توپ فوتبالی!» و خورشید را شوت کردند! جرینگ... خورشید به شیشه­ی همسایه خوردو آن را شکست. بچه­ها فرار کردند. خورشید هم یواشکی قل خورد و پا به فرار گذاشت. موش کوری خورشید را به لانه­اش برد و از سقف لانه آویزان کرد. چراغ خورشیدی خیلی قشنگ بود. اما نورش آن­قدر زیـاد بود که موش­کور نمی­توانست جـایی را ببیند. موش کور خورشید را کند و از لانه­اش بیرون انداخت.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 35صفحه 5