فصل اول : خاطرات عیسی جعفری

برنامه های امام در ماه مبارک رمضان

‏با‏‎ ‎‏فرار‏‎ ‎‏سیدن ایام ماه مبارک رمضان حضرت امام به بنده ‏‏دستور‏‎ ‎‏می‌فرمودند ‏‎ ‎‏که بالای پشت‌بام برو و ببین که ماه را‏‎ ‎‏می‌توانی ببینی یا‏‎ ‎‏نه. من هر شب ‏‎ ‎‏بالای پشت‌بام می‌رفتم ‏‏چه اول ماه وچه آخر ماه، آسمان را نظاره ‏‏می‌کردم ‏‎ ‎‏و می‌آمدم و به ایشان خبر می‌دادم. دستور دیگر ایشان در ماه مبارک ‏‎ ‎‏رمضان این بود که ملاقات‌هایشان قطع شود. ایشان در ماه مبارک رمضان ‏‎ ‎‏با هیچ کسی ملاقات نداشتند.‏

‏می‌فرمودند که برای مردم ایجاد مزاحمت می‌شود آنها با دهان روزه ‏‎ ‎‏مجبورند بیایند و در صف بایستند و معطل شوند و وقت خودشان را‏‎ ‎‏صرف دیدار من کنند، لذا می‌فرمودند که ملاقات نباشد. البته با فرصت ‏‎ ‎

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 17
‏بدست آمده در ماه مبارک رمضان حضرت امام بیشتر مشغول خواندن ‏‎ ‎‏نماز و قرآن می‌شدند. حضرت امام به قرآن واقعا علاقه داشتند و همیشه ‏‎ ‎‏قرآن می‌خواندند.‏

‏معمولا خودشان می‌فرمودند که چند جزء قرآن می‌خوانند ولی حاج ‏‎ ‎‏احمد آقا چند مرتبه فرمود که حضرت امام در ماه مبارک رمضان پنج ‏‎ ‎‏مرتبه قرآن ختم می‌کنند. حدس خود من این است که ایشان در روز سه ‏‎ ‎‏جزء قرآن می‌خواندند.‏

‏روز‌ها ساعت 6 می‌آمدند و در اتاق محل کارشان که به غیر از ماه ‏‎ ‎‏رمضان محل ملاقات مردم و شخصیت‌ها بود روی نیمکت می‌نشستند و ‏‎ ‎‏شروع می‌کردند به خواندنِ قرآن. من گاهی برای انجام امور وارد اتاق ‏‎ ‎‏می‌شدم، می‌دیدم که ایشان همیشه قرآن را روی دست دارند از اینرو ‏‎ ‎‏روزی به یکی از برادرانی که در پادگان بلال بود گفتم که شما می‌توانید ‏‎ ‎‏یک رحل بلند درست کنید که حضرت امام قرآن را روی رحل بگذارند ‏‎ ‎‏و به هنگام تلاوت قران دست‌شان درد نگیرد. ایشان قبول کرد و دستور ‏‎ ‎‏داد رحلی درست کردند و من آن را خدمت حضرت امام بردم. امام ‏‎ ‎‏عادتشان بر این بود که اگر کسی چیزی می‌آورد ایشان تشکر می‌کردند. ‏‎ ‎‏نمی‌گفتند من نمی‌خواهم، چرا این را درست کرده‌ای؟ تشکر می‌کردند. ‏‎ ‎‏خلاصه من آن را خدمت امام بردم و ایشان قرآن‌شان را روی رحل ‏‎ ‎‏گذاشتند و از آن شخص تشکر و قدردانی کردند.‏

‏دستور دیگر حضرت امام در ماه مبارک رمضان این بود که ما نباید ‏‎ ‎‏در آن ماه در بیت اجاق روشن می‌کردیم. با اینکه دکتر‌ها گفته بودند ‏‎ ‎‏روزه برایشان ضرر دارد ولی ایشان اجازه نمی‌دادند برایشان ناهار درست ‏‎ ‎

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 18
‏کنم و می‌فرمودند شعله اجاق روشن نشود.‏

‏یک بار آخر‌‌های ماه مبارک رمضان بود که ایشان به من فرمودند اول ‏‎ ‎‏فجر فردا با آقای توسلی به بلندی ‌‌های لشکرک بروید و ببینید فجر چه ‏‎ ‎‏موقع است زمان دقیق آن را معین کنید. موضوع را به آقای توسلی گفتم ‏‎ ‎‏اما متاسفانه به دلیل مشغله‌‌های کاری آقای توسلی نتوانستیم این دستور ‏‎ ‎‏امام را اجرا کنیم.‏

‏یادم هست که ایشان حلول ماه شوال را به دقت پی‌گیری می‌کردند. ‏‎ ‎‏از لندن زنگ زدند و خدمت آقا عرض کردند که آقای خویی عید اعلام ‏‎ ‎‏کرده‌اند آیا ما به پیروی از ایشان افطار کنیم یانه؟ ایشان فرمودند آقای ‏‎ ‎‏خویی در محیط خودش می‌تواند حکم کند از آن گذشته افق آنجا با‏‎ ‎‏اینجا فرق می‌کند و ممکن است ماه در آنجا قابل رویت باشد و اینجا‏‎ ‎‏نباشد. آن آقایانی که زنگ زده بودند وقتی جواب امام را گرفتند چون ‏‎ ‎‏مقلد امام بودند روزه‌شان را افطار نکردند. ایشان مدام از چند نفر سوال ‏‎ ‎‏می‌کردند که با قم تماس گرفتید؟ آیا کسی از حوزه علمیه قم ماه را‏‎ ‎‏ندیده است؟ آیا در مشهد کسی ماه را ندیده است؟ جواب می‌آمد که ‏‎ ‎‏مثلا در قم یا مشهد یا کرمانشاه علما ماه را دیده‌اند. امام سوال می‌کردند ‏‎ ‎‏که چه کسی دیده است؟ وقتی اسم آن عالم را می‌پرسیدیم آن وقت امام ‏‎ ‎‏قبول می‌کردند. در این زمینه خیلی ملاحظه و دقت می‌کردند.‏

‏آن چیزی که من دیده‌ام این بود که حضرت امام ساعت 2 بعد از ‏‎ ‎‏نیمه شب بلند می‌شدند. اول نماز می‌خواندند بعد هم مشغول مطالعه ‏‎ ‎‏قرآن می‌شدند و نزدیکی‌‌های صبح هم مشغول مناجات می‌شدند. گریه ‏‎ ‎‏می‌کردند، ضجه می‌زدند و مناجات می‌خواندند به گونه‌ای که صدایشان ‏‎ ‎

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 19
‏تا بیرون از اتاق می‌آمد. البته من قرآن سرگرفتن امام را در ماه مبارک ‏‎ ‎‏رمضان ندیدم. پیش امام رفتن هم این‌گونه نبود که هر کسی هر موقع ‏‎ ‎‏دلش خواست برود و ببیند امام چه می‌کند اما من می‌رفتم و از پشت‏‏ شیشه ‏‎ ‎‏اتاق می‌دیدم که امام مشغول تلاوت قرآن و یا نماز و یا مناجات هستند.‏

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 20