فصل دوم : خاطرات سید رحیم میریان

ورود به بیت امام به عنوان محافظ

‏بنده در هشتم شهریور 1360 روزی که در حادثه انفجار دفتر نخست ‏‎ ‎‏وزیری، آقایان محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر به شهادت رسیدند، ‏‎ ‎‏از طرف آیت الله طاهری اصفهانی ماموریت یافتم به همراه سه نفر دیگر ‏‎ ‎‏به تهران بیاییم تا‏‎ ‎‏خودمان را‏‎ ‎‏به حاج سید احمد آقا‏‎ ‎‏معرفی کنیم. آن روز ‏‎ ‎‏حرکت کردیم و شب به تهران رسیدیم و مستقیم خدمت حاج احمد آقا‏‎ ‎‏رفتیم و نامه ای راکه آیت الله طاهری داده بودند به حاج احمد آقا‏‎ ‎‏ارائه ‏‎ ‎‏کردیم. ایشان فرمودند که در دفتر بمانید تا‏‎ ‎‏وضعیت تان مشخص گردد. ‏‎ ‎‏دو سه روز در دفتر ماندیم. در طول این دو سه روز با‏‎ ‎‏حاج آقا‏‎ ‎‏سراج ‏‎ ‎‏آشنا‏‎ ‎‏شدم. پیش از آن با‏‎ ‎‏حاج احمد آقا‏‎ ‎‏آشنایی نداشتیم و در آن دو سه ‏‎ ‎‏روز اندکی با‏‎ ‎‏ابعاد روحی ایشان آشناشدیم پس از دو سه روز قرار شد ‏‎ ‎‏بنده به عنوان یک نیروی محافظ در بیت امام و در خدمت امام باشم و ‏‎ ‎‏مقرر گردید به قول حاج احمد آقا‏‎ ‎‏خط اول حفاظت از حضرت امام ‏‎ ‎‏باشم. دوستان دیگر من نیز زیر نظر سپاه رفتند و من در دفتر حضرت ‏‎ ‎‏امام ماندم و به خدمت پرداختم. خدمتی که خود یک ارزش بود و لذت ‏‎ ‎‏آن قابل توصیف نیست و به اصطلاح لایدرک و لایوصف بود یعنی نه ‏‎ ‎‏قابل درک و نه قابل وصف؛ بلکه خدمت به انسان کاملی بود که شرق و ‏‎ ‎

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 26
‏غرب را‏‎ ‎‏به لرزه در آورد.‏

‏بودن و ماندن در خدمت حضرت امام هر لحظه و هر روزش خاطره ‏‎ ‎‏بود و یک درس اخلاقی، لذا‏‎ ‎‏سعی می کنم همه آنچه را‏‎ ‎‏که به یاد می آورم ‏‎ ‎‏بیان کنم.‏

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 27