فصل دوم : خاطرات سید رحیم میریان

نگهبانی دادن در پشت در اتاق امام در بیمارستان

‏از سال 1365 به این طرف خیلی اوقات، شب‌ها‏‎ ‎‏پشت در اتاق حضرت ‏‎ ‎‏امام می‌خوابیدیم که اگر کاری داشتند انجام بدهیم. دو سه نفر بودیم که ‏‎ ‎‏به نوبت شبی یک نفر پشت در می‌خوابیدیم. یک شب که من پشت در ‏‎ ‎‏اتاق امام خوابیده بودم در خواب شهادت فرزندم رادیدم. چند روز بعد ‏‎ ‎‏خبر شهادت پسرم به من رسید.‏

‏امام‏‏ هم ‏‏از این قضیه مطلع شدند ‏‏و ‏‏توسط حاج احمدآقا‏‎ ‎‏پیام دادند. ‏‎ ‎‏حاج احمدآقا‏‎ ‎‏هم‏‏ در مراسم پسرم شرکت کرد. حتی مقداری پول هم ‏‎ ‎‏برای مخارج مجلس دادند که من قبول نمی‌کردم اما‏‎ ‎‏حاج احمد آقا‏‎ ‎‏گفت ‏‎ ‎‏چیزی را‏‎ ‎‏که امام بدهند پس نمی‌گیرند‏‏،‏‏ لذا‏‎ ‎‏قبول کردم.‏

‏چند روز بعد که ‏‏به ‏‏بیت رفتم حضرت امام به من تسلیت گفتند و ‏‎ ‎‏فر‏‏م‏‏ودند دشمن اولاد را‏‎ ‎‏از ما‏‎ ‎‏می‌گیرد‏‏.‏‏ خداوند ان‌شاءالله صبر به شما‏‎ ‎‏بدهد. عرض کردم آقا‏‎ s‎‏این همه جوانان شهید می‌شوند‏‏،‏‏ فرزند من هم ‏‎ ‎‏یکی از آنها، اصلاباعث افتخار من است.‏

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 44