فصل دوم : خاطرات سید رحیم میریان

دیدار آخر

‏دو سه روز پیش از آنکه حاج احمد آقا از دنیابرود، زنگ زد و مرا‏‎ ‎‏خواست. پیش ایشان رفتم دو تا ده دلاری به من داد و گفت که این ‏‎ ‎‏بیست دلار را یک کویتی برای کمک به هزینه حسینیه داده آن را خرج ‏‎ ‎‏حسینیه کن. قبول کردم. همان روز درباره عیدی بچه‌ها با ایشان صحبت ‏‎ ‎‏کردم و گفتم که می‌خواهیم هم زودتر عیدی‌ها را بدهیم هم مبلغش را‏‎ ‎‏کمی بیشتر کنیم. ایشان فرمود درباره زود پرداخت کردن عیدی بچه‌ها‏‎ ‎‏حرفی ندارم اما درباره مبلغ عیدی همان هزار تومان را می‌دهم بیشتر از ‏‎ ‎‏آن ندارم.‏

‏آن اواخر برخورد‌ها و رفتارهایش خیلی عجیب بود. انگار ‏‏نشان می‌داد ‏‎ ‎‏که ایشان دیگر رفتنی است. درباره امام هم همین طور بود آن ‏‏ایام مواردی ‏‎ ‎‏راشاهد بودیم که نشان می‌داد امام آمادگی‌شان رابرای رفتن اعلام ‏‎ ‎‏می‌کنند. به اعضای دفتر و پاسداران به ویژه حاج ‏‏عیسی احترام ‏‏فوق‌العاده‌ای ‏‎ ‎‏قائل بود. به ایشان اعتماد کامل داشت. حاج عیسی هم متقابلا ایشان را‏‎ ‎‏دوست و یار خودش به شمار می‌آورد.‏

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 70