فصل سوم : خاطرات سید احمد بهاء الدینی

پرهیز از اسراف

‏امام در مورد پرهیز از اسراف خیلی رعایت می‌کردند. من چند نمونه از ‏‎ ‎‏آن را‏‎ ‎‏ذکر می‌کنم. باتوجه به اینکه ایشان هر دو ساعت یک‌بار باید ‏‎ ‎‏قرص مصرف می‌کردند، همواره کنار دست ایشان روی میز یک لیوان ‏‎ ‎‏آب بود که کاغذی هم روی آن می‌گذاشتند. چندین بار از آن آب میل ‏‎ ‎‏می‌کردند و برای آنکه به گرد و خاک آلوده نشود، کاغذی روی آن ‏‎ ‎‏می‌گذاشتند. یک روز مریضی مراجعه کرده بود و تقاضای آب وضوی ‏‎ ‎‏امام را‏‎ ‎‏جهت تبرک داشت. ظرفی زیر دست امام گذاشتیم تا‏‎ ‎‏آب حاصل ‏‎ ‎‏از وضوی ایشان راجمع کنیم. همه آب به دست آمده به اندازه یک ‏‎ ‎‏استکان هم نشد.‏

‏امام بارها‏‎ ‎‏به باغبانی که درخت و باغچه را‏‎ ‎‏آب می‌داد تذکر می‌دادند: ‏‎ ‎‏آب کم بریزید. به اندازه نیاز، به گلها‏‎ ‎‏آب بدهید. بیشتر آب نریزید. ‏‏باغبان ‏‎ ‎‏می‌گفت آب چاه است. آقاجواب می‌داد: برق که مصرف می‌شود.‏

‏زنگی پشت در اتاق امام بود که هر چند ماه باتری آن تمام می‌شد و ‏‎ ‎‏باید 24 ساعت جهت شارژ زیر دستگاه گذاشته می‌شد. من می‌خواستم ‏‎ ‎‏یک باطری دیگر تهیه کنم تا‏‎ ‎‏هر وقت که یکی تمام می‌شود، دیگری را‏‎ ‎‏نصب کنم و بدین صورت 24 ساعت زنگ بدون باتری نماند. برای این ‏‎ ‎‏کار با امام صحبت کردم، ایشان فرمودند: نه خیر، لازم نیست که یکی ‏‎ ‎‏دیگر تهیه شود، صبر کنید‏‏.‏

‏روزی نیز امام به حسینیه جماران جهت ملاقات با مردم تشریف ‏‎ ‎‏آورده بودند. مشاهده می‌کنند که قسمتی از دیوار گچ‌کاری شده است. ‏‎ ‎‏می‌فرمایند: می‌خواهم حسینیه همین شکلی باشد، سفید نکنید.‏

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 86