فصل سوم : خاطرات سید احمد بهاء الدینی

رفتار امام با خانواده

‏امام در برخورد با اعضای خانواده رفتاری داشت که می‌شود چندین جلد ‏‎ ‎‏کتاب به تحریر درآورد. برای مثال گاهی خانم برای جلسات، مهمانی، ‏‎ ‎‏دکتر و ... به بیرون از منزل تشریف می‌بردند؛ و به علت برخورد با‏‎ ‎‏ترافیک یا طولانی شدن جلسه دیر برمی‌گشتند، امام تصور می‌کردند که ‏‎ ‎‏خانم برای نهار بر می‌گردند. چندین بار پیش آمده که خانم تا ظهر ‏‎ ‎‏برنگشت. از طرفی نهار و نماز و کلیه کارهای امام روی برنامه معینی ‏‎ ‎‏بود. نماز ظهر و عصر امام حدود ساعت 55 / 12 دقیقه تمام می‌شد و ‏‎ ‎‏زمانی که برای ناهار به اندرون می‌رفتند حدود ساعت 13 بود. ناهار ‏‎ ‎‏حاضر بود ولی خانم هنوز به منزل نرسیده بود. از امام می‌پرسیدند: ‌آقا‏‎ ‎‏غذا آماده است، بیاوریم، امام می‌فرمودند: صبر کنید خانم بیاید. ده دقیقه ‏‎ ‎‏که می‌گذشت با آیفون از ما می‌پرسیدند: خانم کجاست؟ ماهم به وسیله ‏‎ ‎‏بی‌سیم با راننده تماس می‌گرفتیم و از وضعیت خانم جویا می‌شدیم و ‏‎ ‎‏جواب می‌رسید که در فلان نقطه شهر هستند و حدود 15 دقیقه دیگر ‏‎ ‎‏می‌رسند. ما هم به اطلاع حضرت امام می‌رساندیم.‏

‏امام پس از پرس و جو از وضعیت خانم صبر می‌کردند تا ایشان به ‏‎ ‎‏منزل بیایند و ناهار را با هم صرف کنند.‏


کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 88
‏وقتی خانم بر می‌گشتند، از اینکه امام رامنتظر گذاشته بود، شرمنده ‏‎ ‎‏می‌شد و به امام می‌گفت: آقاشمانهار خودتان را میل می‌فرمودید، من ‏‎ ‎‏بعدا می‌خوردم، امام هم می‌گفتند: شما نفرموده بودید که تشریف ‏‎ ‎‏نمی آورید و اگر باز هم تشریف نمی‌آوردید صبر می‌کردم.‏

‏خانم پس از بازگشت ریز کارهاو برنامه‌هارابرای امام تعریف ‏‎ ‎‏می‌کرد و امام هم باصبر و حوصله به حرف‌های خانم گوش می‌دادند.‏

‏من چندین بار شاهد بودم که امام به خانم سلام می‌کردند و جلوی ‏‎ ‎‏پای او بلند می‌شدند. خانم می‌گفت: من اگر گاهی بخواهم به آقاسلام ‏‎ ‎‏کنم باید یک جوری ایشان راگیر بیندازم و سلام کنم.‏

‏پزشکان نقل می‌کنند: هر وقت خانم یاخانواده به ملاقات امام ‏‎ ‎‏می‌آیند حال امام از دیگر مواقع بهتر است. این گفته‌هابر اساس ‏‎ ‎‏مشاهداتشان از طریق مانیتور بود. امام در حفظ ‏‏محرم و نامحرم‏‏ نیز ‏‎ ‎‏تعصب زیادی داشتند. حتی در بیمارستان، زمانی که خانم یاهر یک از ‏‎ ‎‏اعضای خانواده پیش امام می‌آمدند، می‌فرمودند: همه بیرون بروند. این ‏‎ ‎‏مطلب رابه پزشکان هم می‌گفتند.‏

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 89