فصل چهارم : خاطرات رضا فراهانی

ماشین تشریفات

‏راننده حاج حسین حسینی بود، ‏‏بعضی مواقع هم حاج مرتضی رنجبر‏‎ ‎‏بود، ‏‎ ‎‏امام راننده خاصی نداشت.‏

‏وسیله رفت و آمد هم یک ماشین آهو بود که آن را‏‎ ‎‏حاج مهدی ‏‎ ‎‏عراقی فرستاده بود. قبل از آن پیکان و این اواخر لندرور بود که دست آقا‏‎ ‎‏شهاب اشراقی ـ داماد امام ـ بود و ما‏‎ ‎‏روی سقفش می نشستیم و یا‏‎ ‎‏پشت ‏‎ ‎‏آن سوار می شدیم. یک زمانی هم آقای صباغیان وزیر کشور وقت، یک ‏‎ ‎‏ماشین بنز فرستاد که برای تشریفات بود. یادم هست که آقای صانعی یا‏‎ ‎‏کس دیگر گزارش داد که آقا‏‎ ‎‏از تهران برای شما‏‎ ‎‏ماشین فرستاده اند. آقا‏‎ ‎‏فرمودند: من ماشین نمی خواهم. راننده را‏‎ ‎‏نگهدارید و از او پذیرایی کنید ‏‎ ‎‏و فردا‏‎ ‎‏ماشین را‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏همان راننده بفرستید برود تهران، من ماشین ‏‏نمی خواهم. ‏‎ ‎‏ایشان ماشین بنز را‏‎ ‎‏قبول نکردند. زمانی که آقا‏‎ ‎‏بازدید می رفتند ما‏‎ ‎‏ایشان ‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏پیکان می بردیم. این اواخر هم پژو بود که در تهران فروختند. پژوی ‏‎ ‎

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 109
‏سفیدی که خریدند 36 یا‏‎ ‎‏40 هزار تومان بود که بعد حاج احمد آقا‏‎ ‎‏آن را‏‎ ‎‏فروخت؛ ولی پژوی سبز ماند که خانم حضرت امام با‏‎ ‎‏آن تردد می کردند ‏‎ ‎‏و گاهی پیکان معمولی سوار می شدند.‏

‏در مسیر فیضیه تا‏‎ ‎‏خانه، بچه ها‏‎ ‎‏که داخل خیابان می دویدند، آقا‏‎ ‎‏به ‏‎ ‎‏راننده می فرمودند: آهسته تر برو و گاهی شیشه را‏‎ ‎‏هم پائین می آوردند و ‏‎ ‎‏دست روی سر بچه ها‏‎ ‎‏می کشیدند.‏

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 110