امام فرمودند که به قم میروم. حاج احمد آقا و دیگران گفتند که آقا اجازه بدهید ما جای دیگری برایتان پیدا کنیم. به اتفاق آقای جمارانی راه افتادند. جماران آن روزها مثل الان نبود. کوچه جلوی حسینیه و همه کوچهها خاکی بود و یک جوی آبی از جلوی منزل آقای جمارانی رد میشد.
همه کوچهها خاکی و پست و بلند بود. اصلا ماشین به سختی بالا میرفت. آنها خیلی گشتند تا اینکه حدود ساعت یک بعدازظهر خسته شدند و رفتند به منزل آقای جمارانی که ناهار بخورند. همان جا بحث شد که این خانه چه خوب است آقا به اینجا تشریف بیاورند. احمد آقا
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 126
گفت: آخر اینجا نمیشود، گیریم آقا را از این کوچه تنگ و باریک بیاوریم، اندرون کجا باشد؟ آقای جمارانی گفت: اندرون همین جا باشد و خانه خواهرم را میگذاریم برای ملاقات. محل ملاقات هم حسینیه باشد. انتهای حسینیه هم دری گذاشته شود که مردم از آن طرف وارد حسینیه بشوند. حالا یادم نیست که خانم امام یا فاطی خانم هم از قبل، از آنجا دیدن کردند یا نه، مثل اینکه یکی از خانمها، به احتمال زیاد فاطی خانم، از آنجا بازدید کرد و گزارشی به آقا داد و گفت: آقا آن خانهای را که به اصطلاح برای شما در نظر گرفتهاند خانه تاریک و نمور و تنگ و گرفته است و دو تا اتاق بیشتر ندارد. حضرت امام هم فرموده بودند: یکی از آن اتاقها برایم بس است و دیگریاش زیادی است. البته اینها را نقل قول دارم میکنم به ذهنم میآید که از فاطی خانم شنیدهام. البته به هنگام حضور فاطی خانم در پیش آقا من آنجا حاضر نمیشدم ولی بعدها که موضوع را از ایشان میپرسیدم، ایشان میگفتند که بله، آقا اینگونه جواب دادند. لذا امام در روز 28 اردیبهشت 1359 به آن خانه رفتند.
اینکه آن خانه نمور و تاریک بود برای آقا مهم نبود. من عکسی از به اصطلاح اتاق زیر پله آنجا از امام گرفته بودم که گچ دیوار ریخته و این لوله بخاری به اصطلاح بالای سر آقا قرار گرفته بود نمیدانم این عکس توسط کی و چگونه در بازار پخش و توزیع شد. مردم وقتی این عکس را دیدند میگفتند که آقا در کعبه، خانه خداست به دیوار خانه خدا تکیه داده، این هم حجرالاسود است. این در حالی است که عکس همان اتاق بود و بعد هر چه میگفتیم که بابا این عکس اتاقشان است، اینها گچ
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 127
ریخته است میگفتند نه بابا، این عکس مال کعبه است.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 128