علاقه امام نسبت به علی آنقدر زیاد بود که آقا روزانه یک، دو یا سه بار
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 134
حتما باید علی را میدیدند. روزهایی که ملاقات داشتند یک روز پیش از آن به علی میفرمودند: شما اگر وقت ملاقات دارید افتخار بدهید در خدمتتان باشیم برای دیدار با مردم در حسینیه. این را به مزاح به علی میگفتند. صبح که میشد به فاطی خانم میفرمودند: شما علی را آماده کنید که من میخواهم به ملاقات بروم. دست علی را میگرفتند و با خودشان به حسینیه میبردند و همیشه علی را با خودشان میبردند در صورتی که با بچههای دیگر اینگونه نبودند.
روزهایی که علی را میبردند مردم که ابراز احساسات میکردند و آقا برایشان دست تکان میدادند علی هم چون کوچولو بود جلوتر از آقا میایستاد و دست تکان میداد. ملاقات که تمام میشد بر میگشتند و میفرمودند: این جمعیت برای من دست تکان دادند. شوخی میکردند و سر به سر علی میگذاشتند. علی میگفت: این جمعیت برای من دست تکان میدادند. او به آقا میگفت: شما پشت سر من قرار میگرفتید مواظب بودید که اگر من خواستم از آن بالا به پایین بیافتم مرا بگیرید تا نیفتم. آقا خیلی خوششان میآمد و میخندید.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 135