فصل چهارم : خاطرات رضا فراهانی

هدایا و سهم امام

‏یک بار توفیق شد که به مشهد مشرف شدم. آن ایام گاهی وقت ها برای ‏‎ ‎‏آقا سوغات می آوردم. در آن سفر برای حضرت امام یک جفت جوراب ‏‎ ‎‏و یک زیر پیراهن آوردم. پس از بازگشت از سفر برای دستبوسی به ‏‎ ‎‏خدمتشان رفتم و عرض کردم که آقا چیز قابل داری نیست اینها را به ‏‎ ‎‏عنوان سوغات برای شما آورده ام. آقا فرمودند: رضا من ‏‏چون واریس دارم ‏‎ ‎‏از این جوراب ها نمی پوشم و جوراب های طبی می پوشم. دو تا زیر ‏‏پیراهن ‏‎ ‎‏هم دارم لذا جوراب و پیراهن را به شما می بخشم، مال خودت. عرض ‏‎ ‎‏کردم: آقا جان اینها سوغاتی است که برای شما آورده ام و قبول نمی کنم ‏‎ ‎‏و می خواهم شما از آن استفاده کنید. فرمودند: خوب اگر می خواهی مال ‏‎ ‎‏من باشد آنها را همانجا بگذار. من هم همان کار را کردم.‏

‏مدتی گذشت، روزی فرمودند که رضا بیا اینها را بین پاسدارها تقسیم ‏‎ ‎‏کن. پاکتی بود که درون آن بیست عدد پیژامه و زیر پیراهن قرار داشت و ‏‎ ‎‏گفتند یک جفت مال خودت و بقیه راتقسیم کن. هدایا و چیزهایی که ‏‎ ‎‏برای امام می آوردند ایشان در داخل اتاقشان ـ در کمد دیواری ـ ‏‎ ‎‏می گذاشتند. چیزهای مربوط به سهمین را در یک طرف و چیزهایی که ‏‎ ‎‏نذر حضرت امام بود و به خود آقا می بخشیدند را از ساعت گرفته تا‏‎ ‎‏عطر و ادکلن و طلاجات و لباس در طرف دیگر می چیدند. افراد که سهم ‏‎ ‎‏امام را می دادند مثلا ده میلیون، بیست میلیون، دو میلیون، مابقی پولی ‏‎ ‎‏بود که طرف می گفت آقا من این پول را نذر شما کرده ام و می خواهم به ‏‎ ‎‏شما ببخشم. امام اینها را جداگانه می چیدند. احمد آقا به ‏‏من ‏‏می گفتند: ‏‎ ‎‏رضا گونی یا کیسه بیاور. من هم می رفتم و از دفتر می آوردم. آقا‏‎ ‎

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 165
‏می فرمودند: احمد ـ این عبارت احمد گفتنشان خیلی زیبا بود ـ ‏‎ ‎‏می فرمودند: بابا اینها را جداگانه بچینید، اینها نباید با هم مخلوط شود. آقا‏‎ ‎‏سپس به قدم زدن می پرداختند و من و حاج احمد آقا آنها را می چیدیم. ‏‎ ‎‏یک روز من دیدم که آقا همین طور که ‏‏قدم می زندمی گفت: احمد،‏‏احمد. ‏‎ ‎‏اما احمد آقا متوجه نبود. من جلوتر رفتم و دیدم که آقا از جلوی پنجره ‏‎ ‎‏می گویند: احمد، احمد. گفتم: بله آقاجان. فرمودند: مگر احمد نیست؟ ‏‎ ‎‏گفتم: چرا آقاجان. فرمودند: به احمد بگویید نگاه کند. به احمد آقا گفتم ‏‎ ‎‏آقا با شما کار دارند. آقا فرمودند: احمد، بابا یک وقت اینها با هم قاطی ‏‎ ‎‏نشوند. امام خیلی تاکید داشتند نسبت به جداکردن سهم امام از هدایایی ‏‎ ‎‏که به ایشان می دادند. ایشان آن هدایا را در گونی جمع می کردند و در ‏‎ ‎‏حوادثی چون سیل و زلزله آنها را به مردم می دادند.‏

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 166