فصل پنجم : خاطرات حسین سلیمانی

انتخاب مصلی برای وداع مردم با امام

‏لحظاتی که پیکر مطهر امام شستشو داده می شد حاج احمد آقا‏‎ ‎‏به آقای ‏‎ ‎‏انصاری گفتند که ما‏‎ ‎‏می خواهیم یک جایی یا‏‎ ‎‏یک مرکزی را‏‎ ‎‏پیدا‏‎ ‎‏کنیم که ‏‎ ‎‏یکی دو روز پیکر حضرت امام را‏‎ ‎‏آنجا‏‎ ‎‏بگذاریم تا‏‎ ‎‏مردم بیایند و با‏‎ ‎‏امام ‏‎ ‎‏وداع کنند. آقای انصاری رفت و مصلی را‏‎ ‎‏مناسب دانست. ایشان با‏‎ ‎‏مهندسین شرکت زاگرس صحبت کرد و طرحی داد و آنها‏‎ ‎‏یک یخچال ‏‎ ‎‏مناسبی را تهیه کرده بودند که دیوارهای شیشه ای و حالت سردخانه ای ‏‎ ‎‏داشت. یخچال را روی یک کانتینر گذاشته بودند. آقای انصاری هم آمد ‏‎ ‎‏و گفت که مکان مورد نظر آماده است و فردا جنازه امام را به آنجا انتقال ‏‎ ‎‏می دهیم. ساعت شاید 30 / 5 بود که یک ماشین «هایس» آماده کردیم و ‏‎ ‎

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 211
‏آقایان انصاری، رسولی، توسلی، حسن حاج احمد آقا، مسیح، و هاشمی ‏‎ ‎‏آمدند و من هم یک اسلحه ای برداشتم و مسلح شدم جنازه را داخل ‏‎ ‎‏«هایس» انتقال دادیم و راه افتادیم. یک آمبولانس از برادران بهداری هم ‏‎ ‎‏دنبالمان بودند. از طرف جماران و نیاوران به طرف خیابان کامرانیه و از ‏‎ ‎‏آنجا به طرف منظریه و سپس به اتوبان صدر رفتیم و از آنجا وارد خیابان ‏‎ ‎‏شریعتی شدیم اوایل صبح بود و چون قبل از آن به مردم اعلام کرده ‏‎ ‎‏بودند که برای تودیع با رهبرشان به مصلا بیایند، می دیدیم که همان ‏‎ ‎‏لحظات اولیه صبح، زن و مرد سیاه پوش دسته جمعی در حال حرکت اند ‏‎ ‎‏و هر چه به سمت مصلی نزدیکتر می شدیم، جمعیت بیشتر و شلوغ تر ‏‎ ‎‏می شد. از خیابان شریعتی به آن طرف هم جمعیت فشرده تر شد و ما‏‎ ‎‏یواش یواش از بین جمعیت می رفتیم. گهگاهی گوشۀ ‏‏پردۀ «هایس» را‏‎ ‎‏کنار می زدم و می دیدم که مردم دارند به سر و سینه می زنند و شیون ‏‏می کنند ‏‎ ‎‏و خبر نداشتند که رهبرشان که این همه دنبالش هستند در چند قدمی شان‏‎ ‎‏است. پیکر حضرت امام کفن پوش و روی برانکارد داخل ماشین بود. در ‏‎ ‎‏حوالی مصلی یک راه عبوری را مشخص کرده بودند اما جمعیت خیلی ‏‎ ‎‏زیاد بود و ما نگران بودیم که مردم متوجه شوند و نتوانیم اوضاع را‏‎ ‎‏کنترل کنیم. چون بنا بود تشریفاتی در کار نباشد و کسی متوجه نشود. ‏‎ ‎‏مخفیانه عمل کردیم. در هر صورت از بین مردم گذشتیم و وارد محوطه ‏‎ ‎‏شدیم. آنجا تدابیری از قبل اندیشیده شده بود. جرثقیلی هم آماده کرده ‏‎ ‎‏بودند. جنازه را از ماشین خارج کردیم و جرثقیل آن را به بالا به سمت ‏‎ ‎‏یخچال برد. البته ابتدا آن را روی کانتینر گذاشتیم و آنجا برای آخرین بار ‏‎ ‎‏با امام وداع کردیم و بعد جنازه را داخل یخچال قرار دادیم.‏

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 212