فصل ششم : خاطرات حسن سلیمی

صرفه جویی و پرهیز از اسراف

‏روزی آب یکی از شیرهای حیاط چکه می کرد. آقای ‏‏طریقتی را بردیم و ‏‎ ‎‏گفتیم که سریع این شیر آب را درست کنیم و اگر نیاز است ‏‏لاستیک و ‏‎ ‎‏واشر آن را عوض کنیم. ایشان هم آمد و یک ‏‏عدد شیر آبگرم و سرد ‏‎ ‎‏مخلوط نو آورد و جایش را با آن شیر کهنه عوض کرد. حضرت امام که ‏‎ ‎‏آمدند و متوجه شدند که شیر نو کار گذاشته شده عصبانی شدند و ‏‎ ‎‏فرمودند تا غروب شیر کهنه را درست کنید و سرجایش بگذارید. امام ‏‎ ‎‏خیلی حواسشان جمع بود.‏

‏یک روز هم لامپ بالکن دفتری که حضرت امام مسائل شرعی را در ‏‎ ‎‏آنجا می گفتند روشن مانده بود. ایشان آقای رحیمیان را خواسته بودند و ‏‎ ‎‏گفته بودند که آن لامپی که بالای دفتر است می بینم که در طول روز ‏‎ ‎‏روشن مانده است. برای چه روشن است! من نبینم که در زندگی من ‏‎ ‎‏اسرافی صورت بگیرد. امام حواسشان جمع بود و در عین حال ما هم ‏‎ ‎‏سعی می کردیم مراعات کنیم.‏

‏حضرت امام ‏‏نسبت به اسراف حساسیت ویژه ای داشتند. مثلا در اتاقی ‏‎ ‎‏که نماز می خواندند باید لامپ 35 نصب می کردیم. لامپ 100 برای اتاق ‏‎ ‎‏مطالعه شان بود. ایشان به ظواهر هم اهمیتی نمی دادند.‏

‏امام روزها در اتاق چراغی روشن نمی کردند. شب ها هم از چراغ های ‏‎ ‎‏معمولی با نور کم استفاده می کردند و می گفتند همین قدر نور کفایت می کند‏‏.‏


کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 228
‏اگر لامپ قوی تر هم می زدیم امام‏‏ قبول نمی کردند، می گفتند عوض ‏‎ ‎‏کنید. بارها هم این کار را کردیم.‏

‏امام درخواست هایشان را ‏‏معمولا به واسطۀ حاج عیسی به ما‏‎ ‎‏می گفتند.‏

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 229