فصل ششم : خاطرات حسن سلیمی

کسب اجازه از امام برای ساختن پناهگاه

‏یکبار آقای کیانی از امام در خواست کرده بود که ‏‏به پناهگاه بروند؟ آقا‏‎ ‎‏فرموده بودند مگر پاسدارهایی ‏‏که پست می‌دهند‏‎ ‎‏پناهگاه دارند که من هم ‏‎ ‎

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 231
‏داشته باشم.‏

‏مستقیما‏‎ ‎‏بچه‌‌های دفتر تقاضا‏‎ ‎‏کرده بودند که اجازه بدهید پناهگاه ‏‎ ‎‏بسازند. چند پناهگاه بتنی پیش‌ساخته آوردند که امام قبول نکردند و فکر ‏‎ ‎‏می‌کنم که آقای کیانی با‏‎ ‎‏آقای حسن کریمی و گروهی دیگر این ‏‏درخواست ‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏کردند.‏

‏شبی وزارت اطلاعات خبر داد که امشب هواپیما‌های عراقی قصد ‏‎ ‎‏دارند جماران را‏‎ ‎‏بمباران کنند یا‏‎ ‎‏اینکه موشک به سمت جماران تنظیم ‏‎ ‎‏شده است. آن شب مسوولان بیت می‌دانستند که اگر واقعیت را‏‎ ‎‏به آقا‏‎ ‎‏بگویند، امام حاضر به ترک جماران نخواهند بود با‏‎ ‎‏یک ترفند ایشان را‏‎ ‎‏از ‏‎ ‎‏جماران خارج کردند. اینکه گفتند شما‏‎ ‎‏ناراحتی قلبی دارید و امشب ‏‎ ‎‏حتما‏‎ ‎‏باید به بیمارستان انتقال پیدا‏‎ ‎‏کنید. یادم هست که امام در ابتدا‏‎ ‎‏گوش ‏‎ ‎‏نکردند و گفتند نیازی نیست حالم خوب است و همین جا‏‎ ‎‏می‌مانم. آن ‏‎ ‎‏شب، شب حساسی بود مدام خبر می‌دادند که موشک دشمن شارژ شده، ‏‎ ‎‏تا‏‎ ‎‏سه ربع دیگر شلیک خواهد شد و‏‎ ‎‏... سرانجام خود حضرت امام ‏‎ ‎‏پذیرفتند که از جماران بروند.‏

‏حاج احمد آقا‏‎ ‎‏هم آنجا‏‎ ‎‏بودند. امام نماز رابه جماعت خواندند و ‏‎ ‎‏رفتند.‏

کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 232