مجله خردسال 52 صفحه 4

بامن قهر­نکن! سرورکتبی یک روز، زمین و آسمان گرگم به هوا بازی می­کردند. زمین گرگ شد و آسمان را دنبال کرد. بعد نوبت آسمان شد. آسمان گرگ شد و زمین را دنبال کرد. زمین گفت: «حالا من گرگم.» آسمان گفت: «نه! من گرگم.» زمین گفت: «نوبت من است.» آسمان گفت: « نه! نوبت من است.» زمین و آسمان دعوایشان شد و با هم قهر کردند. کمی بعد آسمان یواشکی به زمین نگاه کرد و گفت: «بیا بازی کنیم.» زمین گفت: «بازی نمی­کنم.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 52صفحه 4